شهدای ایران shohadayeiran.com

"باید سپاه آنچنان شود که پاسداران به عنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به‌عنوان شغل؛ چرا که سپاه و روحانیت شغلی ندارند و نباید سپاهی و روحانی بودن را شغل حساب نمود. ابرقدرتها از سپاه نوپا می‌ترسند، چرا که برادر سپاهی، به عنوان فریضه وارد سپاه می‌شود."
به گزارش شهدای ایران، سردار شهید "رضا چراغی" با سرمایه عظیمی از فهم و درک انقلابی و اسلامی به دنبال توفان حوادث انقلاب، به عضویت سپاه درآمد و با رشادت‌های بسیار در جبهه‌های حق علیه باطل، فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) را بر عهده گرفت.

سپاه و روحانیت

وی نخستین فرمانده شهید لشکر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. او راه انسان شدن و تا مُنتهای کمال و سعادت رسیدن را تجربه کرد و سرانجام در عملیات "والفجر یک" بر بال ملائک نشست و به سوی معبود شتافت.

تیپ محمدرسول الله(ص) نخستین فرمانده‌اش "جاویدالاثر احمد متوسلیان" بود؛ که بعد از به اسارت گرفته شدن وی در لبنان، محمد ابراهیم همت به فرماندهی این تیپ انتخاب شد. زمانی که تیپ محمد رسول الله(ص) به لشکر ارتقا یافت، رضا چراغی فرمانده این لشکر شد و حاج همت فرماندهی سپاه قدر را برعهده گرفت. از این رو چراغی اولین فرمانده لشکر سپاه پاسداران بوده است.

رضا چراغی، پس از ماه‌ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عملیات والفجر 1 که در منطقه عمومی فکه انجام گرفت، پس از ابراز رشادت تمام و ایثار و حماسه به شهادت رسید و روح بزرگوارش به ابدیت عشق پرواز کرد. یکی از همرزمانش می گوید: دشمن در ارتفاع 143 فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود، خود را به آن جا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی در حال شلیک آر پی چی 60 بودند. دشمن پاتک سنگینی زده بود. هر چه اصرار کردم که عقب برگردند، قبول نکردند. روی ارتفاع فقط شش نفر سالم مانده بودند که می‌جنگیدند، رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی که سخت درگیر بودند. دشمن تصور می‌کرد که نیروی زیادی روی ارتفاع است. عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر از بسیجیان، پیکر غرقه به خون چراغی را با برانکارد حمل می‌کنند.

در ادامه بخش‌هایی از وصیت نامه شهید "رضا چراغی" را می‌خوانید:

انَّ الله اشتَری مِنَ الْمؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون . . . فَاستَبشِروا بِبَیعِکُم الّذی بایَعتُم به وَ ذلک هُوَ الفَوزُ العظیم.

همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت را قرار داد و مومنان می‌جنگند. در راه خدا می‌کشند و کشته می‌شوند. پس شاد باشید به معامله‌ای که سودا نمودید و این است آن رستگاری بزرگ.

خداوندا توفیق عطا فرما که ازجمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها داده‌ای که در این معامله شرکت جویند. وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک»

از تو خواهانم که زندگی‌ام را زندگی محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهی.

«الّهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمداً و آل محمّد و مماتی مماتَ محمّداً و آل محمّد»

وقتی که در زیارت عاشورا می‌خوانیم که: «یا اباعبدالله إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمن حارَبکُم إلی یومَ القیامه» ای حسین(ع) من آشتی‌ام با کسانی که با تو آشتی‌اند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما در جنگند.  چگونه می‌توان در هر زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید به سر می‌بردند، فرو بست؛ مگر می‌شود مسلمان بود و از رسول اکرم(ص) تبعیت نمود و دوستدار حسین(ع) نبوده باشیم. تشیّع علوی را برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابداً روحانیت با آن مشخصه‌های بارزی که در هر زمان داشته از کلینی‌ها گرفته تا خمینی(ره) هر زمان حافظ اسلام بوده‌اند و ان‌شاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود.

اولین سفارش که به‌عنوان وصیت دارم همین کلمه است؛ روحانیت، آخوند، ملا، طلبه، چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا، ای همه‌ی کسانی که سفارشم به گوش و دیده‌تان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید، بدانید که تمام تلاش ابرقدرت‌ها برای از بین بردن اسلام، در مقابل روحانیت قرار دارد. شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر آمریکا از روحانیت می‌ترسید، با یک نمود عینی در همین صد سال اخیر ببینید هر جا کوچکترین حرکت، قیامی، جنبشی شده با رهبری همین روحانیت بوده، قیام سید جمال الدین اسدآبادی، نهضت و جنبش تنباکو، قیام میرزا کوچک خان جنگلی، قیام شیخ محمد خیابانی، نهضتی که میرزای اول در عراق آغاز نمود و با یک فتوا مردم بابِل استعمار انگلیس را بیرون راندند، نهضت شیخ محمد عبده، نهضت اخوان‌المسلمین با رهبری حسن البناء و سید قطب، جنبش مشروطیت، با رهبری آیت الله طباطبائی و بهبهانی و الی آخر، تمامی اینها با رهبری روحانیت بوده و دقت این سخن امام را بیاد می‌آوردم که چرا می‌خواهند این قدرت را بشکنید. شکست روحانیت، شکست اسلام است، به فکر می‌افتم که چرا؟ چرا؟

من خود امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی بنام روحانیت می‌بینم، نه مانند آن گروه منحرف که امام را تنها می‌بینند، من استمرار حرکت انبیاء را ولایت فقیه می‌دانم.

سفارش دوم من درباره سپاه می‌باشد به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت: باید سپاه آنچنان شود که پاسداران به عنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولی فقیه، سپاه و روحانیت شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از این سپاه نوپا می‌ترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه می‌گردد، نه حق مأموریت می‌خواهد نه فوق‌العاده بدی آب و هوا، بلکه هر کجا که سخت تر باشد وارد می‌شود که اجرش عظیم‌تر است.

قبلاً اگر ترس ما از لیبرالها بود که مبادا خط امام را خدشه‌دار کنند اکنون دیگر لیبرالها به زباله‌دان تاریخ افتاده‌اند و انقلاب سوم هم پیروز شد. منافقین که در تدارک بودند که پس از حیات امام نهضت را منحرف نمایند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم.

پدر و مادرم! از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیده‌ام.

پدر جان تو خود بهتر می‌دانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که «الدنیا دار الفناء و الاخره خیر و ابقی»

در خاتمه آخرین کلمات را به نگارش درمی‌آورم: برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد.

*دفاع‌پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار