در چنین شرایطی طبیعی است که از میان مصلحت حفظ فلان و بهمان چهره سیاسی و مصلحت کلان کشور و نظام و انقلاب، دومی ارجحیت بلامنازع دارد. بنابراین صراحت و قاطعیت در موضعگیری و اقدام و عمل انقلابی- در کنار تبیین و استدلال و روشنگری- راهبرد کلان برای همه نیروهای وفادار به انقلاب و کشور در دوره پیشرو میباشد.
به گزارش شهدای ایران، محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان نوشت: دست حریف را خواندن، پیشبینی کردن، دست خود را رونکردن و غیرقابل پیشبینی شدن، و بالاخره پیشدستی و غافلگیری از قواعد هر رقابت و هر مصاف است. کمترین نیاز یک رقابت و هماوردی، پیشبینی حرکت حریف و خواندن دست اوست. حریف- چه در میدان مسابقه و چه در جبهه جنگ- گاه عملیات فریب انجام میدهد تا ذهن شما را از مقصود و حمله اصلی منحرف کند. امکان دارد نقشه حمله از مرز شمالی را داشته باشد اما در محور جنوبی مانور جابجایی نیروها را ترتیب دهد یا آرایش نظامی بگیرد. مثال فوتبالیاش میشود بازی بدون توپ یک بازیکن و استارت فرار وی به عمق زمین شما از یک جناح که توجه چند نفر را به خود جمع میکند و موجب گشودن منفذ از خطوط و جناحهای دیگر میشود. اکنون یک سال پس از توافق لوزان و 9 ماه پس از توافق وین (برجام) میتوان نگاه عمیقتری به حوزه سیاست خارجی در این عرصه داشت و پرسید که نقشآفرینان این عرصه مهم ملی چه قدر رفتار معطوف به پیشبینی و هوشمندی یا احیاناً سهلاندیشی و سهلانگاری داشتهاند؟ از متن پاسخ به این پرسش میتوان به نقشه راه ترسیمی و «اتمام حجت» صریح رهبر انقلاب در بیانات چند ماه اخیر به ویژه شروع سال 95 رسید.
1- آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور 28 آذر 94 در جمع مدیران وزارت جهاد کشاورزی نکته قابل تأملی عنوان کرد مبنی بر اینکه «کاهش قیمت نفت، اتفاقی بود که پیشبینی نمیکردیم. ما هیچ وقت فکر نمیکردیم قیمت نفت از 60 دلار پایینتر بیاید». این سخن در حالی عنوان شد که از ماهها قبل کارشناسان نسبت به تحرکات مشترک عربستان و آمریکا هشدار میدادند. اما موضوع بحث حاضر قیمت نفت نیست. پرسش مهمتر این است که دولت محترم و برخی همفکران آن در حوزه سیاست خارجی تا کجاها را پیشبینی نکردهاند و در حوزه مذاکره و سیاست خارجی سهلاندیشی و سهلانگاری و خوشگمانی محض داشتهاند. دلیلی ندارد به خدعهها و بدعهدیهای پرشمار دولت آمریکا از توافق موقت ژنو و سپس توافق وین (برجام) تا امروز استناد کنیم که کدام تحریمها تشدید شد، چه قدر تهدیدها افزایش یافت، آقای اوباما چگونه قانون محدودیت ویزا را علیه اتباع 38 کشور- در صورت سفر به ایران- امضا کرد، اتباع ایرانی حتی در تراز مشاور هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل بازداشت شدند، شرکتهای غربی برای معامله با ایران مورد تهدید قرار گرفتند و...
فقط کافی است همین روزها نگاهی به اتریش کوچک داشته باشیم. وین دست بر قضا شهری است که توافق هستهای پس از 12 سال کش و قوس در آن نهایی شد و اصلاً پایتخت دیپلماسی و مذاکره در دنیاست. برای سنجش عیار و اعتبار این ادعا که قبلاً منزوی بودیم و حالا جامعه جهانی(!؟) به روی ما آغوش گشوده، نیاز نیست از بد رفتاریهای آمریکا سند بیاوریم. رفتار زننده دولت اتریش با آقای روحانی و سفر وی به غایت عبرتآموز است. دلایل مختلفی برای لغو این سفر عنوان شد؛ از خطر امنیتی داعش تا حل نشدن مشکل سوئیفت که همه از سوی دولت رد شد و سرانجام آقای لاریجانی خبر داد «بنده از قبل در جریان سفر آقای روحانی بودم. بیتوجهی دولت اتریش به خواست تیم حفاظتی رئیس جمهور مبنی بر لغو مجوز تجمع و راهپیمایی گروهک تروریستی منافقین علت لغو این سفر بوده است.» مفهوم و پیام این اتفاق چیست؟ چرا غرب از آمریکا و فرانسه تا اتریش حاضرند پای یک گروهک تروریستی ورشکسته (عامل ترور 17 هزار شهروند) بایستند و سفر روحانی را که علیالظاهر باید پیام جدیدی به افکار عمومی ایران (گشایش دیپلماتیک) داشته باشد، قربانی کنند؟ آقای روحانی بهتر از هر کس میداند که همین اروپاییها 12 سال پیش در ازای تعلیق هستهای تعهد کردند منافقین را در فهرست تروریستها نگه دارند و اجازه فعالیت ندهند اما بعد از یک دهه در حالی که دولت با سخاوت تمام به فناوری هستهای چوب حراج زده، هنوز آقای روحانی و نگاه خوشگمان وی به غرب- که طبعاً باید دارای ارزش استراتژیک برای غربیها باشد- به اندازه حل مسئله یک گروهک مرده و به تاریخ پیوسته و روسیاه در تراز داعش، ارزش و اعتبار نیافته است. مفهوم دیگر این ماجرا این است که آقای روحانی با برآورد و پیشبینی دور از واقع، پس از 12 سال همچنان در خانه اول بازی مار و پله با غرب است؛ البته با خسارتها و امتیازات واگذار شده بیشتر نسبت به سال 82.
2- علت این اتفاق تلخ را در کجا باید جست؟ وقتی دولتمردی به خطا بگوید «تحریمها باید از بین برود تا مشکل محیط زیست، آب خوردن مردم و منابع آبی حل شود»، لابد رادیو فرانسه هم حق دارد بگوید «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند]![ برپایه این جمعبندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد». وقتی غربیها مفاد توافق وین را صراحتاً زیرپا میگذارند و برخی مسئولان وزارت خارجه و دولت آن را صرفاً متناقض با «روح برجام» میدانند و ماستمالی میکنند و از آن طرف اوباما درباره روح برجام این گونه ادعا میکند که «روح برجام تغییر رفتار ایران است و ایران برای دیدن اثرات برجام باید رفتارش را تغییر دهد»، معلوم است که کمترین موازنهای در این سهلاندیشی و رؤیا اندیشی یکطرفه نیست و آن وقت دولت فزرتی اتریش هم به توهم میافتد تا گروکشی کند؛ همچنان که چند ماه قبل دولت پیزوری عربستان دچار توهم مشابهی شد و پس از فاجعه منا حتی به وزیر ارشاد ویزا نداد. نه حتی عملکرد آمریکا و انگلیس و فرانسه، بلکه نوع رفتار امثال اتریش و عربستان برای درسآموزی و اصلاح مسیر دولت در نگاه به خارج کفایت میکند. اروپاییها و آمریکاییها با همان منطقی از منافقین حمایت میکنند که در سوریه و عراق از تروریستها کردند.
3- نقشه راه سال 95 به این معنا باید از لابلای درسها و عبرتهای یکی دو سال اخیر استخراج شود. عصاره این نقشه راه که به شکل مبسوط از سوی رهبر معظم انقلاب عنوان شد، عبارت میشود از این که نهایت نقشه و آرزوی دشمن را باید فهمید، خام تهدید و تطمیع و القائات محاسباتی وی نشد، کلید حل مشکلات را نه در لوزان و ژنو و نیویورک بلکه در داخل جستوجو کرد و کمر همت به دامن زد و برای اقتصاد مقاومتی وارد میدان اقدام و عمل شد. دل دشمن پر از کینه ملت ایران است و تا ملت ایران در برابر جبهه استکبار زانو نزند و تحقیر و تحمیلها را یکی پس از دیگری نپذیرد - بلکه حتی پس از آن- دل دشمنان صاف نخواهد شد. این تعبیر دقیق که «برای مبارزه با استکبار آماده باشید» و «همه خود را آماده نگه دارند... در مقابل جهتگیریهای دشمن که شب و روز نمیشناسد، ما هم بایستی شب و روز نشناسیم» مابه ازای روشن در عالم واقعیت دارد. خاطرات دشمنی استکبار در گذشته یک مسئله است- که اهل خرد را به هوشیاری و بیاعتمادی نسبت به او فرا میخواند- و خطرهای جاری و نو به نو دشمن بد ذات، مسئلهای دیگر و مهمتر است. استکبار و تعدی و زورگویی و زیادهخواهی و میل مستکبران به تحقیر و تحمیل، یک واقعیت انکارناپذیر است و تنها پادزهر آن «روحیه و رفتار انقلابی» است. کاهش تحریم یا دور زدن آن یک تدبیر است و روحیه و اقدام و عمل انقلابی -در تراز مجاهدتهایی که شهیدان شهریاری، تهرانی مقدم، کاظمی آشتیانی و آوینی یا شهدای دفاع از حرم اهل بیت(ع) انجام دادند- برای مصون و مقاوم و روئینتن کردن کشور و ملت، تدبیر برتر و مهمتر.
4- محل نزاع با استکبار روشنتر از آن است که بتوان پشت بهانههایی نظیر هستهای و حقوق بشر و تروریسم و توان موشکی و سایبری و... پنهان کرد. کریس بکمایر معاون وزارت خارجه آمریکا سال گذشته صراحتاً اعلام کرد که «اصل تحریمها به خاطر انقلاب 1979 ایران است». درست است که جان ساورز 10 سال پیش در پوشش عضو تیم انگلیس در مذاکرات هستهای حضور داشت اما ریاست بعدی وی در سرویس جاسوسی MI6 انگلیس نشان داد مصاف هستهای بیش از آن که دیپلماتیک یا فنی و حقوقی باشد، اطلاعاتی و امنیتی است. درست به همین دلیل ساورز 22 شهریور 94 در مصاحبه با سیانان از آرزوی خام خود گفت مبنی بر اینکه «ما نیاز به قدری صبر استراتژیک داریم تا به تحولات در ایران ظرف 10-15 سال آینده فرصت توسعه و تکامل بدهیم. این احتمال وجود دارد که ماهیت انقلابیگری ایران در دوره 15 ساله برجام تغییر کند و ایران کشوری نرمالتر شود». «نرمال»تر شدن در تلقی انگلیسیها و آمریکاییها بدل از پروژه عرفیسازی (سکولاریزاسیون) و تلاش برای تبدیل ایران از قدرتی انقلابی و نامتعارف (غیرقابل پیشبینی) با ابعاد قدرت تهاجمی و دفاعی نامتقارن، به دولتی قابل پیشبینی و پیشدستی و غافلگیری و مدیریت و بلعیده شدن است؛ همچنان که چندی پیش یکی از تئوریسینهای جریان مدعی اصلاحات از «پروژه نرمالیزاسیون» خبر داد و مدتی بعد رسماً خواستار حذف تاریخ هجری با مبدأ هجرت پیامبر اعظم(ص) شد.
5- پیداست در میانه چنین مصاف بزرگی نمیشود بیطرف بود و به اصطلاح وسط لحاف خوابید. یک خط راهبردی طی 8-9 ماه اخیر به شکل صریح و پرتواتر از سوی رهبر انقلاب و در دیدارهای مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. ایشان 4 شهریور ماه ضمن تبیین تحرکات و طراحیهای دشمن به رئیس جمهور و اعضای دولت فرمودند «دشمنیها کاسته نشده... کاری که علیالعجاله باید کرد این است که در اتخاذ مواضع انقلابی باید صراحت داشت، یعنی رو دربایستی نکنیم». معظمله 24 شهریور در دیدار فرماندهان سپاه تصریح کردند «دشمنان مکرر میگویند شما کشور قدرتمند و با نفوذی هستید ]اما[... این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را کنار بگذارید! اگر روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ هم وجود نداشت. معنایش این است که انقلاب را کنار بگذارید تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف... که قدرت و عمق راهبردی خود را از دست بدهید». ایشان 2 تیر 94 نیز در دیدار مسئولان نظام گفتند «در مجموعه دستاندرکاران کسانی هستند که تصور میکنند اگر از اصول خود کوتاه بیاییم، خیلی از درهای بسته به روی ما گشوده خواهد شد».
در ادامه این روند تبیین و تصریح بود که رهبر انقلاب در تاریخ 14 بهمن 94 به دبیر - کسی که غرب مطالبه بازجویی از وی را میکرد- و اعضای دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی فرمودند «فضای حاکم بر دبیرخانه باید صددرصد منطبق بر تفکر خالص انقلابی و حزباللهی باشد. استقلال کشور و مبارزه با استکبار ]و...[ جزو خطوط اصلی و هندسه انقلاب است. از همان ابتدای پیروزی انقلاب... برخی با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند؛ که باید در مقابل این جریان ایستاد.» چرا؟ چون چنین کسانی در خط اول دفاعی کشور و در حالی که تک دشمن را میبینند، به جای اینکه بایستند و خط را نگه دارند و به سینه مهاجمان بزنند، یا عقبه افکار عمومی را میترسانند و یا آدرس غلط درباره دشمن میدهند و از او چهره دوست میسازند و در حقیقت دانسته یا ندانسته اسباب غفلت عوام و خواص در جبهه خودی و مهیا شدن زمینه شبیخون دشمن را فراهم میکنند.
در چنین شرایطی طبیعی است که از میان مصلحت حفظ فلان و بهمان چهره سیاسی و مصلحت کلان کشور و نظام و انقلاب، دومی ارجحیت بلامنازع دارد. بنابراین صراحت و قاطعیت در موضعگیری و اقدام و عمل انقلابی- در کنار تبیین و استدلال و روشنگری- راهبرد کلان برای همه نیروهای وفادار به انقلاب و کشور در دوره پیشرو میباشد.