یک روزنامه اصلاحطلب میگوید اصلاحطلبان به سه دسته تقسیم شدهاند و در مجلس هم کاری نمیتوانند بکنند.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه شرق در سرمقاله خود نوشت: حتی اگر این مجلس شبیه به مجلس ششم باشد چنین رویدادی بعید به نظر میرسد. این فصل دیگری است که درک سیاست را پیچیدهتر میکند و به همان نسبت اصلاحطلبان را در صحنه سیاست تقلیل میدهد.
این روزنامه میافزاید: اکنون مسئله این است که نمایندگانی که از طرف اصلاحطلبان به مجلس میروند، کمتر به اختلافات دامن میزنند و بیش از آنکه به خاستگاه خود وفادار باشند، با دولت همراهاند. شاید همین موقعیت متضاد با اصلاحطلبان خارج از مجلس، آنها را با مشکل مواجه کند. اصلاحطلبان داخل مجلس مکانمندند و اصلاحطلبان خارج مجلس زمانمند. از این پس نمایندگان باید به وضعیتهای پیش آمده واکنش نشان دهند و اصلاحطلبان مستقل به گفتمان خود پایبند بمانند. اصلاحطلبان، دیگر باور دارند که از ایدهها و مواضع دوران چپ بسیار فاصله گرفتهاند؛ اما چیزی را که باور ندارند، چرخش جدیشان از دوم خرداد است و اگر بخواهند آن را بپذیرند، با منافع و موقعیتشان ناسازگار است؛ از همین رو این باورمندی یا ناباوری از اصلاحطلبان سه دسته میسازد: آنها که با صدای بلند فکر میکنند و به جد خود را در حاشیه نگاه داشتهاند، آنها که صدای بلند خود را میشنوند؛ اما اعتنا نمیکنند و سعی دارند تا صدایشان را در همین منظومه با صداهای دیگر همساز و متوازن کنند. دسته سوم صدایی ندارند و با حضور در مکانها صاحب صدا میشوند.
کلام محسن صفایی فراهانی به وضوح این معنا را تأیید میکند: «باید در حد خود از مجلس توقع داشته باشیم. اگر مجلسی خلق کنیم که زبان گویای مردم باشد، بزرگترین دستاورد رخ داده است.» این نکته بسیار مهم و کلیدی حرفهای او است؛ اما مهمتر از آن این است: «من نه امروز و نه هیچ روز دیگری نمیخواهم نماینده شوم؛ حتی در زمان میانی مجلس ششم میخواستم استعفا بدهم؛ زیرا گفتم ما کارایی نداریم. ولی خاتمی گفت جواب مردم را چه میدهی؟»
شرق ادامه میدهد: سخنان صفایی فراهانی بیش از آنکه به شخص یا نهادی برگردد، به وضعیتی برمیگردد که مانند مداری سیاست را در بر گرفته است. ناگفته نماند که از مجلس ششم حرف میزنیم؛ مجلسی که متراکم از ایدهها و آرمانهایی بود که تحقق آنها در آن زمینه و زمانه بعید و دور از دسترس بود. مجلس ششم حتی مجلس پنجم نبود؛ مجلسی مصلحتاندیش که مصلحت دولت دستور کارش بود. قیاس مجلس پنجم و ششم روشنگر وضعیت کنونی ما است؛ زیرا این دو مجلس، شاخصی هستند برای تحلیل و تبیین اصلاحطلبان کنونی که از آن دوران مصلحتاندیشی نیز فاصله گرفتهاند. نتیجهای است که از دل آن بیرون میآید و آینده سه گروه اصلاحطلب را رقم میزند. اینکه چه گفتمانی را دنبال میکنند، گفتمانی در مدار و منظومه شرایط موجود یا خارج از این مدار. دستیابی به هر دو دیر و دور است.
این روزنامه میافزاید: اکنون مسئله این است که نمایندگانی که از طرف اصلاحطلبان به مجلس میروند، کمتر به اختلافات دامن میزنند و بیش از آنکه به خاستگاه خود وفادار باشند، با دولت همراهاند. شاید همین موقعیت متضاد با اصلاحطلبان خارج از مجلس، آنها را با مشکل مواجه کند. اصلاحطلبان داخل مجلس مکانمندند و اصلاحطلبان خارج مجلس زمانمند. از این پس نمایندگان باید به وضعیتهای پیش آمده واکنش نشان دهند و اصلاحطلبان مستقل به گفتمان خود پایبند بمانند. اصلاحطلبان، دیگر باور دارند که از ایدهها و مواضع دوران چپ بسیار فاصله گرفتهاند؛ اما چیزی را که باور ندارند، چرخش جدیشان از دوم خرداد است و اگر بخواهند آن را بپذیرند، با منافع و موقعیتشان ناسازگار است؛ از همین رو این باورمندی یا ناباوری از اصلاحطلبان سه دسته میسازد: آنها که با صدای بلند فکر میکنند و به جد خود را در حاشیه نگاه داشتهاند، آنها که صدای بلند خود را میشنوند؛ اما اعتنا نمیکنند و سعی دارند تا صدایشان را در همین منظومه با صداهای دیگر همساز و متوازن کنند. دسته سوم صدایی ندارند و با حضور در مکانها صاحب صدا میشوند.
کلام محسن صفایی فراهانی به وضوح این معنا را تأیید میکند: «باید در حد خود از مجلس توقع داشته باشیم. اگر مجلسی خلق کنیم که زبان گویای مردم باشد، بزرگترین دستاورد رخ داده است.» این نکته بسیار مهم و کلیدی حرفهای او است؛ اما مهمتر از آن این است: «من نه امروز و نه هیچ روز دیگری نمیخواهم نماینده شوم؛ حتی در زمان میانی مجلس ششم میخواستم استعفا بدهم؛ زیرا گفتم ما کارایی نداریم. ولی خاتمی گفت جواب مردم را چه میدهی؟»
شرق ادامه میدهد: سخنان صفایی فراهانی بیش از آنکه به شخص یا نهادی برگردد، به وضعیتی برمیگردد که مانند مداری سیاست را در بر گرفته است. ناگفته نماند که از مجلس ششم حرف میزنیم؛ مجلسی که متراکم از ایدهها و آرمانهایی بود که تحقق آنها در آن زمینه و زمانه بعید و دور از دسترس بود. مجلس ششم حتی مجلس پنجم نبود؛ مجلسی مصلحتاندیش که مصلحت دولت دستور کارش بود. قیاس مجلس پنجم و ششم روشنگر وضعیت کنونی ما است؛ زیرا این دو مجلس، شاخصی هستند برای تحلیل و تبیین اصلاحطلبان کنونی که از آن دوران مصلحتاندیشی نیز فاصله گرفتهاند. نتیجهای است که از دل آن بیرون میآید و آینده سه گروه اصلاحطلب را رقم میزند. اینکه چه گفتمانی را دنبال میکنند، گفتمانی در مدار و منظومه شرایط موجود یا خارج از این مدار. دستیابی به هر دو دیر و دور است.