شهدای ایران: روزنامه «جوان» در یادداشتی از «حسن رشوند» نوشت:
از این پس صرفنظر از معنای لغوی «نفوذ» که در لغتنامههای فارسی آمده است به معنای «اثر کردن در چیزی»، «تأثیر گذاشتن بر کسی» یا «راه یافتن پنهانی در گروهی» است و در عرف سیاسی ـ امنیتی نفوذ را به «حضور غیریت در خانه یا در پشت جبهه خودی» معنا کردهاند، باید به فرهنگ لغات خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هم رجوع شود و نفوذی را از قاموس این خانواده تعریف و تفسیر کرد. طبیعی است که در این تعریف، نفوذ با ویژگی «فاعلیت و غیریت به معنی عامل خارجی یا بیگانه» نه تنها تلازمی ندارد، بلکه بالعکس وجود هر غیریتی عین حقانیت و اصالت موضوع و عوامل داخلی و حزباللهی هم عین غیریت و خارج از اصالت موضوع تعریف خواهد شد. در تعریف این خانواده، رخنه یا نفوذ در درون جامعه و یارگیری از جبهه خودی انقلاب، نهتنها مانعی برای انسجام و همافزایی نیروهای انقلاب به حساب نمیآید، بلکه عین انسجامبخشی و همافزایی تفسیر میشود.
فاطمه هاشمی رفسنجانی در سفر تبلیغات انتخاباتی خانوادگی به استانها که این بار در بوشهر صورت گرفته است، تعریف جدیدی از نفوذ ارائه داده است که با این تعریف تازه فهمیدیم آنچه در لغتنامههای فارسی و ادبیات سیاسی ایران از گذشته تاکنون آمده است، اشتبا بوده و باید هم منابعی را که چنین تعریف نادرستی را دهها و شاید صدها سال انتشار دادهاند، به دور ریخت.
اینکه فاطمه هاشمی رفسنجانی در تعریف جدید از نفوذی ها، حزباللهیها را نفوذی معرفی میکند و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست،اگر با عینک «ادوارد شرلی»، عضو سابق شبکه جاسوسی سازمان سیا که میگوید «کلید اصلی برای ایجاد تغییر بنیادین در سیاستهای ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید، بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود» نگاه شود، همه ما انقلابیون چه در کسوت روحانیت از جنس آیات عظام جنتی، یزدی و مصباح باشیم و چه یک رزمنده در جبهه سوریه در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی و ارزشهای آن تلاش کنیم،یک حزباللهی نفوذی هستیم که باید حذف شویم، چراکه آموزهها و رفتارهای ما با آموزهها و رفتارهایی از جنس خانواده آقای هاشمی کاملاً متفاوت است. من حزباللهی نفوذیام چون در قاموس امثال من، برقراری رابطه با امریکا با هدف ختم انقلاب اسلامی معنا ندارد.
مگر «کنت تیمرمن» آن عضو ارشد سازمان جاسوسی سیا نگفته بود «برقراری رابطه با ایران به معنای ختم انقلاب است،زمانی که ستون مبارزه با امریکا فروریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت»، پس با این نگاه من حزباللهی که در خط مبارزه با امریکا قرار دارم یک نفوذیام، چراکه با عدم رابطه با امریکا مانع ختم انقلاب اسلامی میشوم و برعکس فائزه هاشمی که در آستانه انتخابات به امریکا رفته و در منزل خانواده آن کسی که فرزندشان در ایران به جرم مسائل امنیتی و جاسوسی زندانی است، تردد میکند و برای هرگونه رابطه با امریکا تلاش میکند، نفوذی نیست!
من نفوذیام، چون معنای انقلاب خمینی (ره) را آنگونه فهم میکنم که آن بزرگوار فهم میکرد. آنجا که بر امثال من تکلیف کردند که «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان» ـ بخوانید نفوذیها ـ بیفتد». از آنجا که من حزباللهی نامحرم هستم و «ادوارد شرلی» و «کنت تیمرمن» امریکایی محرم انقلاب هستند، پس من نفوذیام! من نفوذیام، چون نگرانم دشمن پس از برجام، به فرموده رهبر عزیزم به حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملت ایران به انحای مختلف وارد شود و با نفوذ در مجلس شورای اسلامی یا خدای نکرده مجلس خبرگان رهبری و دیگر ارکان نظام، مثل موریانه از داخل پایههای نظام را سست کرده و فرو ریزد. من یک حزباللهی نفوذیام، چون در روزهای تعطیل تاسوعا و عاشورا مثل برخی خانوادههای غیرنفوذی، سد لتیان را قرق نکرده و از تفریحات سالم «جتاسکی» استفاده نمیکنم و همچون یک حزباللهی دگماندیش حضور در مراسم عزای حسینی را بر بازی با «جتاسکی» ترجیح میدهم. من نفوذیام، زیرا هر ساله تعطیلات نوروز را به جای عزیمت کاروانی به کیش و بهرهگیری از امکانات دولتی آن، با یک سفر کمهزینه در مشهد و پناه به ملجأ و مأمن شیعیان جهان سپری میکنم.
من یک حزباللهی نفوذیام، چون خانوادهام مثل مهدی هاشمی در زد و بندهای اقتصادی و سیاسی شرکت نکرده و به جهت رشوه دادن به شرکت «استات اویل» زندانی نمیشود و وجاهت بینالمللی با زندانی شدن برای خود کسب نمیکنم. من نفوذیام، چون در معنایابی انقلاب، به دنبال همان شعارهای اولیه انقلاب و استقلال کشور هستم و نگران هرگونه وابستگی کشور میشوم و تلاش نمیکنم در فهم خودم از انقلاب اسلامی و شعارها و ارزشهای آن، همانند برخی آقایان، این شعارها را با نگاه امروزی استانداردسازی کنم.
من نفوذیام، چون مثل حزب کارگزاران سازندگی نسخه مدیریت کشور را تنها در قالب حرکت با گرایش لیبرالیستی نمیدانم و چون آقای مرعشی کارگزارانی، اسلام را فاقد نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نمیدانم و معتقدم پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) جغرافیای اسلام آن روز را که بسیار گسترده بود، با یک نظام سیاسی و اقتصادی جامع اداره میکردند.
اصلاً من نفوذیام برای اینکه مثل مرعشی اسلام را فقط دین هدایت نمیدانم و اعتقاد دارم اسلام عزیز برای کوچکترین فعالیتم برنامه منظم تعریف کرده است. من و همه حزباللهیها نفوذی هستیم، زیرا آموزههای ما با آموزههایی که خانواده آقای هاشمی داشته و دارند، متفاوت است. اهل «جتاسکی» نیستیم، «به مردم تبختر نمیکنیم»، «سفرهای خارجی معنادار و بیمعنا نداریم»، «نان خانواده انقلابی بودن را نمیخوریم» و «بر علیه انقلاب و ارزشهای آن در فتنه 88 در خیابانهای تهران شعار نمیدهیم»، «مملکت را ششدانگ از آن خودمان نمیدانیم»، «حشر و نشر با مقامات امریکایی و اروپایی نداریم»، «طرفدار پابهبرهنه هستیم و اعتقاد نداریم که با توسعه کشور در قبال پولدار شدن طبقه مرفه جامعه، طبقات پایین نیز میتوانند ارتزاق کنند»، همچون امام عزیز سفرکرده خود و رهبر معظم انقلاب، لحظهای از دفاع مظلومین فلسطین، سوریه، یمن و ... غفلت نمیکنیم و در این مسیر حاضریم جان خود را نیز نثار این آرمان کنیم». با این ویژگیها همه ما حزباللهیها از منظر فاطمه هاشمی نفوذی هستیم. چون ما برای انقلاب اسلامی خود دو زنجیره همعرضی و تمایز قائلیم و آنچه را که ارزش برای انقلاب اسلامی محسوب میشود، برای برجسته کردن و تقویتش میکوشیم و هر آنچه که تمایز ما با دشمن را نشان دهد و نفیهای مربوط به انقلاب است، مورد توجه قرار میدهیم. حزباللهیهای نفوذی نگاه خودی و غیرخودی و ایجابی و سلبی دارند. دشمن را خودی حساب نمیکنند و هیچگاه دولت را نیز در زمره غیرخودی و بیگانه تعریف نمیکنند، مگر اینکه علائم غیرخودی را در چهره و رفتار خود مشاهده کنند. حالا قضاوت کنید از منظر شما خوانندگان محترم من حزباللهی نفوذیام یا خانوادهای که دل در گرو دشمن سپرده و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست و فقط حزباللهیها نفوذیاند!
از این پس صرفنظر از معنای لغوی «نفوذ» که در لغتنامههای فارسی آمده است به معنای «اثر کردن در چیزی»، «تأثیر گذاشتن بر کسی» یا «راه یافتن پنهانی در گروهی» است و در عرف سیاسی ـ امنیتی نفوذ را به «حضور غیریت در خانه یا در پشت جبهه خودی» معنا کردهاند، باید به فرهنگ لغات خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هم رجوع شود و نفوذی را از قاموس این خانواده تعریف و تفسیر کرد. طبیعی است که در این تعریف، نفوذ با ویژگی «فاعلیت و غیریت به معنی عامل خارجی یا بیگانه» نه تنها تلازمی ندارد، بلکه بالعکس وجود هر غیریتی عین حقانیت و اصالت موضوع و عوامل داخلی و حزباللهی هم عین غیریت و خارج از اصالت موضوع تعریف خواهد شد. در تعریف این خانواده، رخنه یا نفوذ در درون جامعه و یارگیری از جبهه خودی انقلاب، نهتنها مانعی برای انسجام و همافزایی نیروهای انقلاب به حساب نمیآید، بلکه عین انسجامبخشی و همافزایی تفسیر میشود.
فاطمه هاشمی رفسنجانی در سفر تبلیغات انتخاباتی خانوادگی به استانها که این بار در بوشهر صورت گرفته است، تعریف جدیدی از نفوذ ارائه داده است که با این تعریف تازه فهمیدیم آنچه در لغتنامههای فارسی و ادبیات سیاسی ایران از گذشته تاکنون آمده است، اشتبا بوده و باید هم منابعی را که چنین تعریف نادرستی را دهها و شاید صدها سال انتشار دادهاند، به دور ریخت.
اینکه فاطمه هاشمی رفسنجانی در تعریف جدید از نفوذی ها، حزباللهیها را نفوذی معرفی میکند و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست،اگر با عینک «ادوارد شرلی»، عضو سابق شبکه جاسوسی سازمان سیا که میگوید «کلید اصلی برای ایجاد تغییر بنیادین در سیاستهای ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید، بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود» نگاه شود، همه ما انقلابیون چه در کسوت روحانیت از جنس آیات عظام جنتی، یزدی و مصباح باشیم و چه یک رزمنده در جبهه سوریه در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی و ارزشهای آن تلاش کنیم،یک حزباللهی نفوذی هستیم که باید حذف شویم، چراکه آموزهها و رفتارهای ما با آموزهها و رفتارهایی از جنس خانواده آقای هاشمی کاملاً متفاوت است. من حزباللهی نفوذیام چون در قاموس امثال من، برقراری رابطه با امریکا با هدف ختم انقلاب اسلامی معنا ندارد.
مگر «کنت تیمرمن» آن عضو ارشد سازمان جاسوسی سیا نگفته بود «برقراری رابطه با ایران به معنای ختم انقلاب است،زمانی که ستون مبارزه با امریکا فروریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت»، پس با این نگاه من حزباللهی که در خط مبارزه با امریکا قرار دارم یک نفوذیام، چراکه با عدم رابطه با امریکا مانع ختم انقلاب اسلامی میشوم و برعکس فائزه هاشمی که در آستانه انتخابات به امریکا رفته و در منزل خانواده آن کسی که فرزندشان در ایران به جرم مسائل امنیتی و جاسوسی زندانی است، تردد میکند و برای هرگونه رابطه با امریکا تلاش میکند، نفوذی نیست!
من نفوذیام، چون معنای انقلاب خمینی (ره) را آنگونه فهم میکنم که آن بزرگوار فهم میکرد. آنجا که بر امثال من تکلیف کردند که «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان» ـ بخوانید نفوذیها ـ بیفتد». از آنجا که من حزباللهی نامحرم هستم و «ادوارد شرلی» و «کنت تیمرمن» امریکایی محرم انقلاب هستند، پس من نفوذیام! من نفوذیام، چون نگرانم دشمن پس از برجام، به فرموده رهبر عزیزم به حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملت ایران به انحای مختلف وارد شود و با نفوذ در مجلس شورای اسلامی یا خدای نکرده مجلس خبرگان رهبری و دیگر ارکان نظام، مثل موریانه از داخل پایههای نظام را سست کرده و فرو ریزد. من یک حزباللهی نفوذیام، چون در روزهای تعطیل تاسوعا و عاشورا مثل برخی خانوادههای غیرنفوذی، سد لتیان را قرق نکرده و از تفریحات سالم «جتاسکی» استفاده نمیکنم و همچون یک حزباللهی دگماندیش حضور در مراسم عزای حسینی را بر بازی با «جتاسکی» ترجیح میدهم. من نفوذیام، زیرا هر ساله تعطیلات نوروز را به جای عزیمت کاروانی به کیش و بهرهگیری از امکانات دولتی آن، با یک سفر کمهزینه در مشهد و پناه به ملجأ و مأمن شیعیان جهان سپری میکنم.
من یک حزباللهی نفوذیام، چون خانوادهام مثل مهدی هاشمی در زد و بندهای اقتصادی و سیاسی شرکت نکرده و به جهت رشوه دادن به شرکت «استات اویل» زندانی نمیشود و وجاهت بینالمللی با زندانی شدن برای خود کسب نمیکنم. من نفوذیام، چون در معنایابی انقلاب، به دنبال همان شعارهای اولیه انقلاب و استقلال کشور هستم و نگران هرگونه وابستگی کشور میشوم و تلاش نمیکنم در فهم خودم از انقلاب اسلامی و شعارها و ارزشهای آن، همانند برخی آقایان، این شعارها را با نگاه امروزی استانداردسازی کنم.
من نفوذیام، چون مثل حزب کارگزاران سازندگی نسخه مدیریت کشور را تنها در قالب حرکت با گرایش لیبرالیستی نمیدانم و چون آقای مرعشی کارگزارانی، اسلام را فاقد نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نمیدانم و معتقدم پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) جغرافیای اسلام آن روز را که بسیار گسترده بود، با یک نظام سیاسی و اقتصادی جامع اداره میکردند.
اصلاً من نفوذیام برای اینکه مثل مرعشی اسلام را فقط دین هدایت نمیدانم و اعتقاد دارم اسلام عزیز برای کوچکترین فعالیتم برنامه منظم تعریف کرده است. من و همه حزباللهیها نفوذی هستیم، زیرا آموزههای ما با آموزههایی که خانواده آقای هاشمی داشته و دارند، متفاوت است. اهل «جتاسکی» نیستیم، «به مردم تبختر نمیکنیم»، «سفرهای خارجی معنادار و بیمعنا نداریم»، «نان خانواده انقلابی بودن را نمیخوریم» و «بر علیه انقلاب و ارزشهای آن در فتنه 88 در خیابانهای تهران شعار نمیدهیم»، «مملکت را ششدانگ از آن خودمان نمیدانیم»، «حشر و نشر با مقامات امریکایی و اروپایی نداریم»، «طرفدار پابهبرهنه هستیم و اعتقاد نداریم که با توسعه کشور در قبال پولدار شدن طبقه مرفه جامعه، طبقات پایین نیز میتوانند ارتزاق کنند»، همچون امام عزیز سفرکرده خود و رهبر معظم انقلاب، لحظهای از دفاع مظلومین فلسطین، سوریه، یمن و ... غفلت نمیکنیم و در این مسیر حاضریم جان خود را نیز نثار این آرمان کنیم». با این ویژگیها همه ما حزباللهیها از منظر فاطمه هاشمی نفوذی هستیم. چون ما برای انقلاب اسلامی خود دو زنجیره همعرضی و تمایز قائلیم و آنچه را که ارزش برای انقلاب اسلامی محسوب میشود، برای برجسته کردن و تقویتش میکوشیم و هر آنچه که تمایز ما با دشمن را نشان دهد و نفیهای مربوط به انقلاب است، مورد توجه قرار میدهیم. حزباللهیهای نفوذی نگاه خودی و غیرخودی و ایجابی و سلبی دارند. دشمن را خودی حساب نمیکنند و هیچگاه دولت را نیز در زمره غیرخودی و بیگانه تعریف نمیکنند، مگر اینکه علائم غیرخودی را در چهره و رفتار خود مشاهده کنند. حالا قضاوت کنید از منظر شما خوانندگان محترم من حزباللهی نفوذیام یا خانوادهای که دل در گرو دشمن سپرده و معتقد است هیچ نفوذی در خارج نیست و فقط حزباللهیها نفوذیاند!
و فرهنگ اسلامی .
نمی شود .
غیر ممکن است .
امکان ندارد .
35 سال زحمت کشیدند .
مقاومت کردند .
جنگیدند .
که رزمندگان و .
جانبازان .
5 % بشوند .
و حقوق و معیشت نگیرند .
و فقیر و درمانده بمانند .
و نا نفس کشیدن نداشته باشند .
و از فرهنگ ایثار و شهادت .
و از راستی و درستی دوری جستند .
و فرهنگ باجگیری و زور گیری .
و فساد و خلافکاری .
و سلب آسایش و امنیت .
را حمایت کردند .
که امروز .
به قدرت و ثروت رسیند .
و تا روز قیامت .
متحدند .
و از منافعشان دفاع سخت می کنند .
و ما چاره ای جز پنهان شدن .
و نظاره نداریم .
و خدا تقزیر می کند .
http://khakpour95m.blogfa.com/
...