جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: نیروی نظامیِ انقلابی مثل سپاه تحت هر شرایطی میجنگد و پا پس نمیکشد، حتی به شکل عاشورایی.
به گزارش شهدای ایران به نقل از دفاع پرس، چندی پیش محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ عراق علیه ایران، یادداشتی را با عنوان«استراتژی اتمام جنگ با تصرف یک منطقه استراتژیک» به رشته تحریر در آورد؛ که واکنشهای متعددی را در پی داشت.
یکی از این واکنشها را سردار غلامعلی رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که در دوران دفاع مقدس معاون عملیات قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) بود، نشان داد؛ که با نگارش یادداشتی نسبت به مطلب درودیان، نقدهایی را مطرح ساخت.
در پی نگارش این یادداشت از سوی سرلشکر غلامعلی رشید، سردار محسن رشید رئیس پیشین مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه نیز در یادداشتی نقدهایی را به مطالب مطرح شده از سوی سرلشکر رشید عنوان کرد؛ این مطلب سردار محسن رشید باعث شد تا مجدد سردار غلامعلی رشید به نقدهای عنوان شده از سوی سردار محسن رشید، توضیحاتی را ارایه دهد؛ که آنچه در ادامه آمده پاسخی است که سرلشکر غلامعلی رشید به نقد سردار محسن رشید ارایه کرده است.
1- در سوال اول خود، پرسیدهاید؛ « آیا قبول دارید که معنای کلام جنابعالی این است که نظر استراتژیک مسئولین کشور مشخص بوده است؟» پاسخ این است که؛ بله درست است.
2- در سوال دوم؛ پرسیدهاید که؛ «حال وقتی که مسئولین رده اول کشور، استراتژیشان در جنگ آشکار بوده، به چه سبب سپاه از آن استراتژی تبیعیت نکرده است؟» پاسخ این است که؛ از کجای مطلب اینجانب برداشت کرده اید که سپاه از استراتژی مسئولین تبعیت نمیکرده است؟!
چنانچه شما اطلاع دارید و اسناد آن در سپاه وجود دارد، ما در بررسیهای عملیاتی به این نتیجه رسیدیم که امکان تحقق اهداف و استراتژی مسئولین وجود ندارد؛ با این وجود پنج بار در جنوب و یک بار در شمالغرب طی پنج سال، دائماً جنگیدیم و شش حمله بزرگ را متناسب با هر آنچه که وجود داشت، تدارک و عمل کردیم اما اهداف مسئولین در عمل محقق نمیشد.
حرفی که ما با مسئولین داشتیم، این بود که ما برابر رأی و نظر شما عمل می کنیم، اما با امکانات موجود، تحقق اهداف شما در جنگ امکان پذیر نیست و چنانچه می خواهید هدف شما محقق شود، باید هزینه بیشتری را متقبل شوید.
برآوردها و نیازمندیهای ما نیز متناسب با ظرفیتهای داخلی و امکانات موجود در کشور بود که بخشی از آن (عمدتاً تسلیحات و تجهیزات)، درون ارتش وجود داشت، اما به ما نمی دادند.
در این باره لازم است به جلسه با آقای هاشمی اشاره کنم که پس از جنگ بنده به اتفاق، آقایان شمخانی، علایی، حسینیتاش و درودیان، در سال 80-79 خدمت ایشان داشتیم، همین مباحث و امکان پیروزی و بحث امکانات مطرح شد و ایشان فرمودند: «از دورهای که من آمدم، (سال 62 به بعد)، در میدان عمل در جنگ، تصمیمگیری با سپاه بود، ارتش میداندار نبود و ما متکی به قدرت سپاه بودیم. سپاه طراحی و عمل میکرد. (مثل عملیاتهای خیبر، فاو، کربلای 5، والفجر 10 و ...) حقیقتاً بلدوزر جبهه سپاه بود. پول هم که میدادیم، عمدتاً سپاه متناسب با اهداف، جذب میکرد و ارتش قدرت جذب نداشت.»
آقای علایی سوال کرد: ارتش امکانات خود را در عملیاتها پای کار نمیآورد، آیا قبول دارید؟ آقای هاشمی پاسخ داد: «حتماً؛ بله همین طور بود. (هاگ، هواپیما، زرهی، توپخانه و...) داشتند، اما طرح نمیداند و نوع جنگ سپاه را بلد نبودند و نسبت به پایان جنگ ابهام داشتند که معلوم نیست انتهای جنگ کجا و کی باشد؟ ارتش میگفت امکانات نمیدهم، چون امکانات مرا سپاه هدر میدهد و این مشکل تا آخر بود و ... »
این وضعی بود که ما در سپاه داشتیم؛ اطاعت و تبعیت میکردیم، ولی نظرمان را هم میدادیم؛ اما مسئولین قائل به هزینه کردن بیشتر در هر زمینه ای نبودند و اعتقاد داشتند که مملکت بیشتر از این توان ندارد. با این اوصاف، شما بفرمائید ما بعنوان نیروی نظامی تحت فرماندهی امام خمینی(ره) چه باید می کردیم؟
3- در بند 5 نوشته اید: «... چرا ناتوانی خود را برای امام منتقل نکردیم؟» پاسخ این است که؛ اگر قرار بود چیزی به امام گفته شود، مسئولین (سیاستمداران جنگ) باید میرفتند و به امام می گفتند که این وضع ارتش است یا این وضع سپاه است! با این اوضاع، نمیتوان جنگ را ادامه داد و ما به هدف خود که تصرف یک منطقه استراتژیک و خاتمه دادن به جنگ است، به دلیل ناتوانی، نمیتوانیم برسیم تا امام تصمیم گیری کند.
یک نیروی نظامی هر چقدر هم ضعیف باشد، هرگز نباید بگوید نمیتوانیم بجنگم؛چرا که ذاتاً نیروی نظامی برای این ایجاد شده که با دشمن بجنگد. بنا بر این شما بر چه اساسی معتقد هستید که سپاه بعنوان نیروی نظامی کشور به امام بگوید که نمیتواند بجنگد؟! آنهم نیروی نظامیِ انقلابی مثل سپاه که تحت هر شرایطی میجنگد و پا پس نمیکشد، حتی به شکل عاشورایی.
سپاه به آقای هاشمی می گفت؛ شما که میگویید «با وضع موجود بجنگید»، ما با همین شرایط می جنگیم، ولی هدف استراتژیک شما در یک عملیات محقق نمیشود؛ در هر صورت، سپاه دستور را اجرا میکرد و میجنگید.
4- مسئله ناتوانی نیز به بخش سخت افزار جنگ برمیگشت. اینجانب فکر میکنم آقای هاشمی و سایر مسئولین شورای عالی دفاع، قبول داشتند که نظامیان خوبی دارند. آیا تردیدی بود که فرماندهان سپاه از این مشخصه ها برخوردار بودند؛
- فهیم، معتقد به جنگ، با تجربه، شجاع و برخوردار از درک بالای تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی بودند؟
- قدرت طرحریزی بالایی داشتند؟
- رزمندگان شجاع، شهادتطلب، جنگجو، با روحیه و با انگیزهای داشتند؟
- دکترینهای عملیاتی خاص و ناشناختهای را در عملیاتها بر دشمن تحمیل میکردند؟
- از مهارت و تخصص مناسبی در بکارگیری ابزار، سلاح و تجهیزات برخوردار بودند؟
- قدرت مدیریت داشتند و اندک منابع اختصاص یافته را بخوبی توزیع و آن را به قدرت نظامی تبدیل میکردند؟
5- با این وجود ما بعنوان بعنوان نیرویی که درگیر جنگ بودیم و باید اهداف نظامی را برابر تدبیر مسئولین تصرف و تامین می کردیم، حق داشتیم در باره برخی موضوعات سئوال کنیم، بعنوان مثال:
- آیا تخصیص منابع کشور برای جنگ و نیروهای نظامی به درستی صورت گرفته است؟
- سهم دفاع از منابع ملی و کل بودجه عمومی کشور چقدر است؟ (اعداد آن در سازمان برنامه و بودجه موجود است. هیچگاه از 14 الی 15 درصد آنهم در برخی از سالها ارتقاء پیدا نکرد.)
- آیا مولفههای مختلف قدرت در خدمت قدرت دفاعی و نظامی بکار گرفته میشود؟
- آیا فرآیند مدیریت سیاسی و دفاعی حاکم بر جنگ در سال های دفاع مقدس، فرآیند مطلوبی دارد؟
و...
طرح این پرسشها به معنای تبعیت نکردن نبود، بلکه دقیقا به دلیل اعتقاد به جنگیدن و حل مسائل و مشکلاتی بود که در بخش پشتیبانی وجود داشت و شما در مرکز اسناد از آن اطلاع دارید؛ مشکلاتی که مانع از دستیابی به پیروزی شده بود و برای حل آن تصمیم گیری نمی شد.
از نظر جنابعالی که در جنگ با دوستانتان در کنار فرماندهان بودید و هماکنون اسناد را در اختیار دارید، آیا سپاه که یک نیروی انقلابی بود و از موضع نیازهای انقلاب وارد جنگ شد، بدون اینکه هیچ مسئولیت رسمی داشته باشد و با سازماندهی نیروهای مردمی در برابر دشمن جنگیده، امروز باید در برابر این پرسشها قرار بگیرد و پاسخگو باشد؟
غلامعلی رشید
27 آبان
94
یکی از این واکنشها را سردار غلامعلی رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که در دوران دفاع مقدس معاون عملیات قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) بود، نشان داد؛ که با نگارش یادداشتی نسبت به مطلب درودیان، نقدهایی را مطرح ساخت.
در پی نگارش این یادداشت از سوی سرلشکر غلامعلی رشید، سردار محسن رشید رئیس پیشین مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه نیز در یادداشتی نقدهایی را به مطالب مطرح شده از سوی سرلشکر رشید عنوان کرد؛ این مطلب سردار محسن رشید باعث شد تا مجدد سردار غلامعلی رشید به نقدهای عنوان شده از سوی سردار محسن رشید، توضیحاتی را ارایه دهد؛ که آنچه در ادامه آمده پاسخی است که سرلشکر غلامعلی رشید به نقد سردار محسن رشید ارایه کرده است.
1- در سوال اول خود، پرسیدهاید؛ « آیا قبول دارید که معنای کلام جنابعالی این است که نظر استراتژیک مسئولین کشور مشخص بوده است؟» پاسخ این است که؛ بله درست است.
2- در سوال دوم؛ پرسیدهاید که؛ «حال وقتی که مسئولین رده اول کشور، استراتژیشان در جنگ آشکار بوده، به چه سبب سپاه از آن استراتژی تبیعیت نکرده است؟» پاسخ این است که؛ از کجای مطلب اینجانب برداشت کرده اید که سپاه از استراتژی مسئولین تبعیت نمیکرده است؟!
چنانچه شما اطلاع دارید و اسناد آن در سپاه وجود دارد، ما در بررسیهای عملیاتی به این نتیجه رسیدیم که امکان تحقق اهداف و استراتژی مسئولین وجود ندارد؛ با این وجود پنج بار در جنوب و یک بار در شمالغرب طی پنج سال، دائماً جنگیدیم و شش حمله بزرگ را متناسب با هر آنچه که وجود داشت، تدارک و عمل کردیم اما اهداف مسئولین در عمل محقق نمیشد.
حرفی که ما با مسئولین داشتیم، این بود که ما برابر رأی و نظر شما عمل می کنیم، اما با امکانات موجود، تحقق اهداف شما در جنگ امکان پذیر نیست و چنانچه می خواهید هدف شما محقق شود، باید هزینه بیشتری را متقبل شوید.
برآوردها و نیازمندیهای ما نیز متناسب با ظرفیتهای داخلی و امکانات موجود در کشور بود که بخشی از آن (عمدتاً تسلیحات و تجهیزات)، درون ارتش وجود داشت، اما به ما نمی دادند.
در این باره لازم است به جلسه با آقای هاشمی اشاره کنم که پس از جنگ بنده به اتفاق، آقایان شمخانی، علایی، حسینیتاش و درودیان، در سال 80-79 خدمت ایشان داشتیم، همین مباحث و امکان پیروزی و بحث امکانات مطرح شد و ایشان فرمودند: «از دورهای که من آمدم، (سال 62 به بعد)، در میدان عمل در جنگ، تصمیمگیری با سپاه بود، ارتش میداندار نبود و ما متکی به قدرت سپاه بودیم. سپاه طراحی و عمل میکرد. (مثل عملیاتهای خیبر، فاو، کربلای 5، والفجر 10 و ...) حقیقتاً بلدوزر جبهه سپاه بود. پول هم که میدادیم، عمدتاً سپاه متناسب با اهداف، جذب میکرد و ارتش قدرت جذب نداشت.»
آقای علایی سوال کرد: ارتش امکانات خود را در عملیاتها پای کار نمیآورد، آیا قبول دارید؟ آقای هاشمی پاسخ داد: «حتماً؛ بله همین طور بود. (هاگ، هواپیما، زرهی، توپخانه و...) داشتند، اما طرح نمیداند و نوع جنگ سپاه را بلد نبودند و نسبت به پایان جنگ ابهام داشتند که معلوم نیست انتهای جنگ کجا و کی باشد؟ ارتش میگفت امکانات نمیدهم، چون امکانات مرا سپاه هدر میدهد و این مشکل تا آخر بود و ... »
این وضعی بود که ما در سپاه داشتیم؛ اطاعت و تبعیت میکردیم، ولی نظرمان را هم میدادیم؛ اما مسئولین قائل به هزینه کردن بیشتر در هر زمینه ای نبودند و اعتقاد داشتند که مملکت بیشتر از این توان ندارد. با این اوصاف، شما بفرمائید ما بعنوان نیروی نظامی تحت فرماندهی امام خمینی(ره) چه باید می کردیم؟
3- در بند 5 نوشته اید: «... چرا ناتوانی خود را برای امام منتقل نکردیم؟» پاسخ این است که؛ اگر قرار بود چیزی به امام گفته شود، مسئولین (سیاستمداران جنگ) باید میرفتند و به امام می گفتند که این وضع ارتش است یا این وضع سپاه است! با این اوضاع، نمیتوان جنگ را ادامه داد و ما به هدف خود که تصرف یک منطقه استراتژیک و خاتمه دادن به جنگ است، به دلیل ناتوانی، نمیتوانیم برسیم تا امام تصمیم گیری کند.
یک نیروی نظامی هر چقدر هم ضعیف باشد، هرگز نباید بگوید نمیتوانیم بجنگم؛چرا که ذاتاً نیروی نظامی برای این ایجاد شده که با دشمن بجنگد. بنا بر این شما بر چه اساسی معتقد هستید که سپاه بعنوان نیروی نظامی کشور به امام بگوید که نمیتواند بجنگد؟! آنهم نیروی نظامیِ انقلابی مثل سپاه که تحت هر شرایطی میجنگد و پا پس نمیکشد، حتی به شکل عاشورایی.
سپاه به آقای هاشمی می گفت؛ شما که میگویید «با وضع موجود بجنگید»، ما با همین شرایط می جنگیم، ولی هدف استراتژیک شما در یک عملیات محقق نمیشود؛ در هر صورت، سپاه دستور را اجرا میکرد و میجنگید.
4- مسئله ناتوانی نیز به بخش سخت افزار جنگ برمیگشت. اینجانب فکر میکنم آقای هاشمی و سایر مسئولین شورای عالی دفاع، قبول داشتند که نظامیان خوبی دارند. آیا تردیدی بود که فرماندهان سپاه از این مشخصه ها برخوردار بودند؛
- فهیم، معتقد به جنگ، با تجربه، شجاع و برخوردار از درک بالای تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی بودند؟
- قدرت طرحریزی بالایی داشتند؟
- رزمندگان شجاع، شهادتطلب، جنگجو، با روحیه و با انگیزهای داشتند؟
- دکترینهای عملیاتی خاص و ناشناختهای را در عملیاتها بر دشمن تحمیل میکردند؟
- از مهارت و تخصص مناسبی در بکارگیری ابزار، سلاح و تجهیزات برخوردار بودند؟
- قدرت مدیریت داشتند و اندک منابع اختصاص یافته را بخوبی توزیع و آن را به قدرت نظامی تبدیل میکردند؟
5- با این وجود ما بعنوان بعنوان نیرویی که درگیر جنگ بودیم و باید اهداف نظامی را برابر تدبیر مسئولین تصرف و تامین می کردیم، حق داشتیم در باره برخی موضوعات سئوال کنیم، بعنوان مثال:
- آیا تخصیص منابع کشور برای جنگ و نیروهای نظامی به درستی صورت گرفته است؟
- سهم دفاع از منابع ملی و کل بودجه عمومی کشور چقدر است؟ (اعداد آن در سازمان برنامه و بودجه موجود است. هیچگاه از 14 الی 15 درصد آنهم در برخی از سالها ارتقاء پیدا نکرد.)
- آیا مولفههای مختلف قدرت در خدمت قدرت دفاعی و نظامی بکار گرفته میشود؟
- آیا فرآیند مدیریت سیاسی و دفاعی حاکم بر جنگ در سال های دفاع مقدس، فرآیند مطلوبی دارد؟
و...
طرح این پرسشها به معنای تبعیت نکردن نبود، بلکه دقیقا به دلیل اعتقاد به جنگیدن و حل مسائل و مشکلاتی بود که در بخش پشتیبانی وجود داشت و شما در مرکز اسناد از آن اطلاع دارید؛ مشکلاتی که مانع از دستیابی به پیروزی شده بود و برای حل آن تصمیم گیری نمی شد.
از نظر جنابعالی که در جنگ با دوستانتان در کنار فرماندهان بودید و هماکنون اسناد را در اختیار دارید، آیا سپاه که یک نیروی انقلابی بود و از موضع نیازهای انقلاب وارد جنگ شد، بدون اینکه هیچ مسئولیت رسمی داشته باشد و با سازماندهی نیروهای مردمی در برابر دشمن جنگیده، امروز باید در برابر این پرسشها قرار بگیرد و پاسخگو باشد؟
غلامعلی رشید
27 آبان
94