«شهید مدافع حرم» کلیدواژهای است که این روزها زیاد میشنویم؛ اما شاید تعداد کمی از ما از نزدیک از اوضاع آنها باخبر باشیم؛ بخصوص اگر این شهیدان از توابع کشورهای دیگر باشند.
به گزارش شهدای ایران، مدافع حرم، شهادت و لشکر فاطمیون. این روزها که تابوت پشت تابوت شهدای افغان به کشور بازمیگردند، بیشتر این اسمها در کنار هم به گوشمان میخورند. «فاطمیون» نام لشکری است که شیعیانافغان به عشق دفاع از حرم حضرت زینب (س) و جانماندن از قافله شهدا راه انداختهاند و حالا با شهادت برخی از این شهدای افغان، خانوادههای آنها اوضاع خوبی ندارند اما ظاهراشایعات و حرف های تلخی که برخی رسانه های عربی و غربی برای این مجاهدین منتشر می کننددرد اصلی خانوادههای این رزمنده ها و شهداست.
سید علی، یکی از همین رزمندههای افغان است که تا به حال سه بار برای دفاع از حرم راهی سوریه شده است و از نزدیک از حال و روز خانوادههای این شهدا خبر دارد. خانوادههایی که به جز داغ شهادت پسر و همسر و پدر، باید داغ زخم زبان ها را هم تحمل کنند. پای دردل سید علی یا به قول خودش ابوامیر مینشینیم تا او از مظلومیتهای این رزمندهها و خانوادههایشان بگوید. اول از همه از اوضاع مالی خانوادههای شهدا میپرسیم. «خانوادههای افغانی مشکلات مالی زیاد دارند؛ به خصوص کسانی که فرزندانشان مفقودالاثر شدهاند. الان من خانوادهای میشناسم که دو فرزندش مفقودالاثر شدهاند شما در نظر بگیرید در فروردینماه یکی از پسرهای خانواده مفقودالاثر میشود و هیچکس به این خانواده سر نمیزند. با این حال تابستان امسال برادر دیگر به جبهه میرود و او هم مفقودالاثر میشود و برادر سوم هم برای رفتن به سوریه پرپر میزند.»
ما برای دفاع از اصل اسلام میجنگیم
شاید همین وضع معیشتی نامناسب دلیلی میشود که برخی گمان کنند انگیزه این افرادفقط و فقط انگیزههای مالی باشد. سید علی اینگونه به این شایعه پاسخ میدهد: «به نظر شما عقلانی است که یک آدم برای پول جان خود را به خطر بیندازد؟ ما الان دکتر و مهندس افغان داریم که در خط مقدم میجنگند. بیشتر این بچهها فقط برای عقیدهشان به سوریه رفتند. حتی من میگویم اینها برای دفاع از حرم نرفتند؛ برای دفاع از اصل اسلام رفتند.چون دشمن که الان نزدیک حرم نیست؛ اما اصل اسلام در خطر است و بچه ها برای دفاع از این اصل راهی جبهه های سوریه شدهاند. کسانی که میگویند این اتباع برای پول به سوریه میروند، بیایند به اوضاع جانبازان ما نگاهی بیندازند که دیگر نه کاری میتوانند بکنند نه بیمهای دارند که بتوانند خرج درمان خود را بدهند. این شایعه انگیزه مالی را با دلایل خیلی ساده میتوان رد کرد.»
ما در جبهه دفاع مقدس هم حضور داشتیم
شایعه دیگر به بعد از شهادت این رزمندهها و اوضاع روبهراه خانوادههایشان بعد از شهادت مرد خانواده برمیگردد. «بارها به من گفتند: شما برای نوکری ایران به سوریه میروید. ایران برای شما کاری نکرده.» ما از یک طرف از این حرفها زیاد شنیدهایم؛ از طرف دیگر این شایعات. اما از این دیدگاه به این شایعات نگاه کنید شما چقدر حاضری بگیری تا انگشتت قطع شود؟ یا حاضری انگشتت را در برابر 100 میلیون تومان بدهی؟ ما برای منافع مالی به سوریه نمیرویم؛ اما قطعا ما هم مثل بقیه مردم نگران خانواده خود هستیم و نسبت به آن مسئولیت داریم. در اسلام هم به معیشت خانواده تذکر داده شده است. من خودم وقتی به جبهه میروم به این قضیه فکر میکنم که بعد از من خانوادهام بیسرپرست نمانند.بالاخره کسانی که میروند یک چشم امیدی دارند که در یک نظام اسلامی در نبود آنها خانوادهاش دچار فقر و فلاکت نمیشوند. خود من الان چهار تا بچه دارم. دلخوشیام این است که در یک کشور اسلامی هستند و در صورت شهادت من بیسرپرست نمیمانند. ما فقط نگران بیسرپرست شدن خانوادههای خود هستیم وگرنه از نظر مالی شهادت ما، وضع خانوادههایمان را خوب نمیکند.» خانواده ابوامیر تا به حال دو بار در سوریه شهید داده است. «بار اول که به عملیات اعزام شدیم، چهار نفر رفتیم اما فقط دو نفرمان برگشت. برادر خانم و برادرزاده من در این عملیات شهید شدند.»
سوریه تنها سنگری نبوده که سید علی و خانوادهاش در آن حضور داشتهاند. رزمنده بودن در این خانواده سابقه دارد. «پدر، برادرها و داییهای همسر من در حمله طالبان به سفارت ایران در کنار دیپلماتهای ایرانی شهید شدهاند. اقوام ما در جنگ ایران و عراق هم حضور داشتهاند. پسرخاله مادر من در یکی از عملیات ها جانباز شده است. با این حال نه من نه همسرم هیچ وقت گلایهای نداشتیم و معتقدیم همه اینها خواست خداوند است.»
ما در افغانستان مجرم هستیم!
مدافع حرم بودن برای امثال سیدعلی گاهی اوقات خیلی گران تمام شده است. «خب این خیلی دردناک است که برادر شما مفقود شده باشد و به تو بگویند ولش کن برای پول رفته! خب این حرکت خانوادهها را عذاب روحی میدهد. این بحثها بین مردم زیاد است. اینها خیلی برای این خانواده ها گران تمام میشود که فرزند و همسر خود را در این راه از دست بدهند و تازه سرکوفت هم بشنوند. مردم از یک طرف و برخی مسئولین از طرف دیگر بر زخم این خانوادهها نمک میپاشند. این در حالی است که این کار ما از نظر دولت افغانستان جرم محسوب میشود و از این لحاظ تحت تعقیب هستیم و اگر به افغانستان برگردیم به حداقل 20 سال زندان محکوم میشویم. یعنی ما یا باید به کشورهای اروپایی برویم یا در همین ایران بمانیم راه دیگری نداریم.»
شهید افغان که خانوادهاش در سوئیس هستند
ابو امیر میگوید که شهدای افغان برخلاف تصور نه بیسواد هستند نه بیپول؛ فقط عشق است که آنها را مدافع حرم میکند. برای این حرفش سند هم میآورد: «یکی از شهدای افغان هستند که خانواده او در سوئیس هستند و با اینکه پذیرش مهاجر در سوئیس خیلی راحت نیست؛ اما این خانواده اقامت داشتند. مادر و همسر و فرزندانش همه در این کشور هستند؛ اما خودش را فقط عشق مدافع حرم بودن به ایران میکشاند و از آنجا هم به سوریه میرود و شهید میشود. وضعیت مالی «نقیبالله هزاره» در بهترین شرایط بوده و هیچ احتیاج مالی نداشته؛ اما الان در بهشت زهرا در قطعه شهداست. پدر و مادر پیرش هم فقط به خاطر اینکه مزار پسرشان اینجاست، به ایران آمدهاند. ما در بین شهیدان خود، افراد تحصیلکرده هم زیاد داریم. مثلا خانواده «شهید فاتح» همگی تحصیلکرده هستند. خود شهید هم تحصیلات دانشگاهی داشت هم طلبه بود. «شهید صابری» هم دیگر شهیدی است که هم تحصیلکرده بودند هم تک فرزند خانواده بودند. شهید صابری کسی بود که حرفهای آخر او موقع شهادت در فضای مجازی هم پخش شد و بازخوردهای زیادی هم در بر داشت. جمله معروف این رزمنده در آخرین لحظات شهادتش این بود که «خدایا ترس از من مرگ و شهادت نیست؛ ترسم از این است که که نتوانستهام بندگی تو را به جا بیاورم.»
منبع: مهر
سید علی، یکی از همین رزمندههای افغان است که تا به حال سه بار برای دفاع از حرم راهی سوریه شده است و از نزدیک از حال و روز خانوادههای این شهدا خبر دارد. خانوادههایی که به جز داغ شهادت پسر و همسر و پدر، باید داغ زخم زبان ها را هم تحمل کنند. پای دردل سید علی یا به قول خودش ابوامیر مینشینیم تا او از مظلومیتهای این رزمندهها و خانوادههایشان بگوید. اول از همه از اوضاع مالی خانوادههای شهدا میپرسیم. «خانوادههای افغانی مشکلات مالی زیاد دارند؛ به خصوص کسانی که فرزندانشان مفقودالاثر شدهاند. الان من خانوادهای میشناسم که دو فرزندش مفقودالاثر شدهاند شما در نظر بگیرید در فروردینماه یکی از پسرهای خانواده مفقودالاثر میشود و هیچکس به این خانواده سر نمیزند. با این حال تابستان امسال برادر دیگر به جبهه میرود و او هم مفقودالاثر میشود و برادر سوم هم برای رفتن به سوریه پرپر میزند.»
ما برای دفاع از اصل اسلام میجنگیم
شاید همین وضع معیشتی نامناسب دلیلی میشود که برخی گمان کنند انگیزه این افرادفقط و فقط انگیزههای مالی باشد. سید علی اینگونه به این شایعه پاسخ میدهد: «به نظر شما عقلانی است که یک آدم برای پول جان خود را به خطر بیندازد؟ ما الان دکتر و مهندس افغان داریم که در خط مقدم میجنگند. بیشتر این بچهها فقط برای عقیدهشان به سوریه رفتند. حتی من میگویم اینها برای دفاع از حرم نرفتند؛ برای دفاع از اصل اسلام رفتند.چون دشمن که الان نزدیک حرم نیست؛ اما اصل اسلام در خطر است و بچه ها برای دفاع از این اصل راهی جبهه های سوریه شدهاند. کسانی که میگویند این اتباع برای پول به سوریه میروند، بیایند به اوضاع جانبازان ما نگاهی بیندازند که دیگر نه کاری میتوانند بکنند نه بیمهای دارند که بتوانند خرج درمان خود را بدهند. این شایعه انگیزه مالی را با دلایل خیلی ساده میتوان رد کرد.»
ما در جبهه دفاع مقدس هم حضور داشتیم
شایعه دیگر به بعد از شهادت این رزمندهها و اوضاع روبهراه خانوادههایشان بعد از شهادت مرد خانواده برمیگردد. «بارها به من گفتند: شما برای نوکری ایران به سوریه میروید. ایران برای شما کاری نکرده.» ما از یک طرف از این حرفها زیاد شنیدهایم؛ از طرف دیگر این شایعات. اما از این دیدگاه به این شایعات نگاه کنید شما چقدر حاضری بگیری تا انگشتت قطع شود؟ یا حاضری انگشتت را در برابر 100 میلیون تومان بدهی؟ ما برای منافع مالی به سوریه نمیرویم؛ اما قطعا ما هم مثل بقیه مردم نگران خانواده خود هستیم و نسبت به آن مسئولیت داریم. در اسلام هم به معیشت خانواده تذکر داده شده است. من خودم وقتی به جبهه میروم به این قضیه فکر میکنم که بعد از من خانوادهام بیسرپرست نمانند.بالاخره کسانی که میروند یک چشم امیدی دارند که در یک نظام اسلامی در نبود آنها خانوادهاش دچار فقر و فلاکت نمیشوند. خود من الان چهار تا بچه دارم. دلخوشیام این است که در یک کشور اسلامی هستند و در صورت شهادت من بیسرپرست نمیمانند. ما فقط نگران بیسرپرست شدن خانوادههای خود هستیم وگرنه از نظر مالی شهادت ما، وضع خانوادههایمان را خوب نمیکند.» خانواده ابوامیر تا به حال دو بار در سوریه شهید داده است. «بار اول که به عملیات اعزام شدیم، چهار نفر رفتیم اما فقط دو نفرمان برگشت. برادر خانم و برادرزاده من در این عملیات شهید شدند.»
سوریه تنها سنگری نبوده که سید علی و خانوادهاش در آن حضور داشتهاند. رزمنده بودن در این خانواده سابقه دارد. «پدر، برادرها و داییهای همسر من در حمله طالبان به سفارت ایران در کنار دیپلماتهای ایرانی شهید شدهاند. اقوام ما در جنگ ایران و عراق هم حضور داشتهاند. پسرخاله مادر من در یکی از عملیات ها جانباز شده است. با این حال نه من نه همسرم هیچ وقت گلایهای نداشتیم و معتقدیم همه اینها خواست خداوند است.»
ما در افغانستان مجرم هستیم!
مدافع حرم بودن برای امثال سیدعلی گاهی اوقات خیلی گران تمام شده است. «خب این خیلی دردناک است که برادر شما مفقود شده باشد و به تو بگویند ولش کن برای پول رفته! خب این حرکت خانوادهها را عذاب روحی میدهد. این بحثها بین مردم زیاد است. اینها خیلی برای این خانواده ها گران تمام میشود که فرزند و همسر خود را در این راه از دست بدهند و تازه سرکوفت هم بشنوند. مردم از یک طرف و برخی مسئولین از طرف دیگر بر زخم این خانوادهها نمک میپاشند. این در حالی است که این کار ما از نظر دولت افغانستان جرم محسوب میشود و از این لحاظ تحت تعقیب هستیم و اگر به افغانستان برگردیم به حداقل 20 سال زندان محکوم میشویم. یعنی ما یا باید به کشورهای اروپایی برویم یا در همین ایران بمانیم راه دیگری نداریم.»
شهید افغان که خانوادهاش در سوئیس هستند
ابو امیر میگوید که شهدای افغان برخلاف تصور نه بیسواد هستند نه بیپول؛ فقط عشق است که آنها را مدافع حرم میکند. برای این حرفش سند هم میآورد: «یکی از شهدای افغان هستند که خانواده او در سوئیس هستند و با اینکه پذیرش مهاجر در سوئیس خیلی راحت نیست؛ اما این خانواده اقامت داشتند. مادر و همسر و فرزندانش همه در این کشور هستند؛ اما خودش را فقط عشق مدافع حرم بودن به ایران میکشاند و از آنجا هم به سوریه میرود و شهید میشود. وضعیت مالی «نقیبالله هزاره» در بهترین شرایط بوده و هیچ احتیاج مالی نداشته؛ اما الان در بهشت زهرا در قطعه شهداست. پدر و مادر پیرش هم فقط به خاطر اینکه مزار پسرشان اینجاست، به ایران آمدهاند. ما در بین شهیدان خود، افراد تحصیلکرده هم زیاد داریم. مثلا خانواده «شهید فاتح» همگی تحصیلکرده هستند. خود شهید هم تحصیلات دانشگاهی داشت هم طلبه بود. «شهید صابری» هم دیگر شهیدی است که هم تحصیلکرده بودند هم تک فرزند خانواده بودند. شهید صابری کسی بود که حرفهای آخر او موقع شهادت در فضای مجازی هم پخش شد و بازخوردهای زیادی هم در بر داشت. جمله معروف این رزمنده در آخرین لحظات شهادتش این بود که «خدایا ترس از من مرگ و شهادت نیست؛ ترسم از این است که که نتوانستهام بندگی تو را به جا بیاورم.»
منبع: مهر