برجام اکنون یک مسأله تمام شده است، سوای از نتایج حاصله، هیچ کس منکر این حقیقت نیست که این مدل مذاکره، برای ما «پرهزینه» بوده است و قطعا نتیجه با آنچه میبایست و میتوانست باشد، «فاصله» زیادی دارد.
شهدای ایران: برجام اکنون یک «مسئله تمام شده» است. سوای از نتایج حاصله، هیچ کس منکر این حقیقت نیست که این مدل مذاکره، برای ما «پرهزینه» بوده است و قطعا نتیجه با آنچه میبایست و میتوانست باشد، «فاصله» زیادی دارد.
با نگاهی به خطوط قرمز ترسیم شده از سوی نظام، هشدارهایی که داده شد اما بعضا شنیده نشد و مقایسه آنچه دادیم با آنچه گرفتیم و آنچه داریم، این «فاصله» به خوبی نمایان میشود. شاید مقصود آقا از «هزینه سنگین»، همین «فاصله» بود. به هر حال این مسئله اکنون تمام شده و از این پس، آنچه اهمیت بیشتری دارد «پسابرجام» است.
«برجام الگوی خوبی است»، یکی از این مسائل پسابرجامی است؛ موضوع مهمی که این روزها برخی دولتمردان و رسانههای همسو، به رغم اعتراف هدفدار! به معجزهگر نبودن آن،
برای حل «مسائل باقی مانده» مرتب تکرار میکنند. عجیبتر اینکه عدهای حتی این نسخه پرهزینه و ناتوان در حل مشکلات اقتصادی را برای حل «مشکلات منطقه و جهان» میپیچند! برجام به خاطر همان هزینههای سنگین هم که شده، الگوی خوبی برای حل مشکلات کشور نیست، مشکلات جهان پیشکش.
خلاصه تمام بحران ساختگی هستهای از این قرار بود که عدهای با بهانه قرار دادن توانمندی هستهای ایران، ضمن سرقت اموال و داراییهای کشورمان و اعمال برخی تحریمهای ظالمانه تلاش کردند، معیشت مردم را به گروگان بگیرند و از طریق ریختن مردم به خیابانها نظام را تحت فشار قرار دهند.
این مسئله را همین چند روز پیش، هم اوباما و هم جان کری با دو ادبیات مختلف بیان کردند آنجا که در واکنش به تحریمهای جدید پسابرجامی علیه کشورمان گفتند، منتظر «تغییر» در ایرانند. تمام آنچه دولت محترم، برای حل این مشکلات انجام داد نیز این بود که، بخش قابل توجهی از داشتههای هستهایمان را تقدیم کرد تا در مقابل، تنها «بخشی» از اموال سرقتی خودمان (نه همه آنها) را پس گرفته و تحریمهای آمریکاییها نیز 180 روز «تعلیق» شود و از طرفی همین تحریمهای تعلیق و لغو شده، مجددا به بهانههای دیگر بازگردند. اتحادیه اروپا نیز گفته همین هفته، مثل آمریکا، بازگرداندن تحریمهای لغو شده را به بهانه توانمندیهای موشکیمان بررسی میکند!
قطعا اینکه همه داشتههای ارزشمند هستهای را بدهیم تا تحریمها یکی در میان لغو و تعلیق شوند و مجددا همان تحریمهای نیم بند لغو شده، به بهانه دیگری مثل حمایت از حزبالله لبنان و فلسطین و یا توانمندیهای موشکی بازگردانده شود، فتحالفتوح نیست.
اما، سوال مهمی که هرگز به آن پاسخ داده نشد این است که، حریف در طول پیش رفتن این الگوی مذاکراتی، واقعا چه امتیازی از جیب مبارک خود به ما داد؟ پاسخ «هیچ» است. اما ما از جیب خود چه دادیم؟! پاسخ روشن است.
در اینجا قصد تکرار مکررات را نداریم، فقط به دنبال تبیین این واقعیت هستیم که «برجام الگوی خوبی نیست.» مفهوم اینکه بگوییم برای حل سایر مسائلمان با غرب باید همین الگو را پیاده کنیم این است که، این بار در کارخانههای موشکسازیمان را تخته کنیم تا مجددا تحریمهایی که با جمع شدن سانتریفیوژها و برنامه هستهایمان برداشته شده است، باز نگردند! و در مرحله بعد برای جلوگیری از بازگشت مجدد همان تحریمها، از حمایت مظلومان منطقه دست برداریم و خلاصه برگههای دیگر قدرتمان را یکی یکی در مقابل همان یک برگ حریف بدهیم. چشمانداز کشوری که مولفههای قدرتش را از دست داده کاملا روشن است: یک کشور مستعد برای حمله تروریستهای آدمخوار آن هم در ناآرامترین نقطه جهان. اوضاعی که امروز در سوریه، عراق، لیبی، یمن، افغانستان، مصر و... میبینیم. هدف غایی غرب تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک کشور پیشرفته و صنعتی و برخوردار از امنیت نیست. اما الگوی پساتحریمی ما چه باید باشد؟
یچ کشوری را بدون داشتن مولفههای قدرت در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی نمیتوان «قدرتمند» و «پیشرفته» نامید. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن اگرچه در حوزه اقتصاد سرآمدند اما در حوزه سیاسی، اگر نگوییم عقب افتاده و وابسته، حداقل میتوانیم بگوییم پیشرفته نیستند. اینکه گفت و گوهای صدر اعظم آلمان، شخص اول قدرتمندترین اقتصاد اروپا از سوی آمریکاییها شنود میشود، اما مرکل اجازه ندارد خم به ابروی خود بیاورد، یعنی در آلمان با آن اقتصاد پیشرفته، یک «نقص» و «ضعف» بزرگی وجود دارد. بنا بر اسناد محرمانهای که فاش شده و هیچ کس هم آن را رد نکرده، آلمان حتی از مردم خود برای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا جاسوسی میکند! ژاپن نیز کشوری است قدرتمند در حوزه اقتصاد اما حتی اختیار نوشتن قانون اساسی خود را هم ندارد. این کشور برای تامین امنیت خود، صد درصد به آمریکا وابسته است و به دلیل محدودیتهای نظامی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم علیه آن تحمیل کرده، به تنهایی قادر به مقابله با تهدیدات کشوری مثل کره شمالی نیست.
بنابراین، آلمان و ژاپن تنها برخی مولفههای یک کشور پیشرفته - مانند اقتصاد- را دارند، که آن را هم نه از جانب آمریکا یا هر کشور دیگر بلکه از جانب «تلاش»، «برنامهریزی» و «مدیریت» و تکیه بر ظرفیتها و توانمندیهای داخلی خود به دست آوردهاند. این دو کشور، توانمندی اقتصادی خود را مدیون برنامهریزی، مدیریت، اعتماد و اتکا به همراهی مردم و به طورکلی تکیه بر ظرفیتهای درونیشان هستند نه آمریکا. اتفاقا، نقاط ضعف کشورهایی مثل ژاپن و آلمان در همان جاهایی است که به ظرفیتهای داخلیشان اعتماد نکردهاند. چشم بادامیهای ژاپنی در پشتکار و تلاش زبانزد خاص و عامند، همین طور چشمآبیهای آلمانی. استفاده از مولفه مهمی مثل «ظرفیتهای درونی»، از ویژگیهای بارز این دو کشور قدرتمند اقتصادی است و این مولفه از قضا، یکی از شاخصههای اقتصاد مقاومتی است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، الگویی که برخی پس از مذاکرات هستهای برگزیدهاند، یعنی اعتماد و نزدیکی به دشمن، جز وابستگی، ضعف و عقبماندگی در حوزه مربوطه نتیجهای دربر نخواهد داشت و فرجام آن به ویژه در مورد کشورهای اسلامی، تبدیل کشور به یکی از کشورهای جنگزده اطراف خواهد بود.
شاید ماجرای دستگیری 10 تفنگدار متجاوز آمریکایی در خلیج فارس مثال نزدیک و خوبی باشد برای یافتن یک «الگوی خوب» پسابرجامی. بلا استثناء تمام رسانههای دنیا و بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران حرکت سپاه در دستگیری نظامیان آمریکایی را تحقیر آمریکا و قدرتمندترین ارتش جهان تیتر زدند و ایران را «پیروز بزرگ» این معرکه معرفی کردند. نمایش اقتدار، تنها کاری بود که بچههای سپاه در خلیج فارس انجام دادند و از آن نتیجه خوبی هم گرفتند.
به گفته دریادار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این اقتدار باعث شده آمریکاییها با استرس بسیار زیاد از تنگه هرمز رد میشوند. حرکتی که رهبر معظم انقلاب نیز در جریان دیدار دستاندرکاران انتخابات(30/10/94) از آن «عمیقا» قدردانی کرده و گفتند: «آنها در مقابل تجاوز دشمن، هویت و قدرت ایران را نشان دادند و مسئولان نیز باید در همه عرصهها همینگونه عمل کنند و هر جا دشمن از خطوط منافع ملی ایران تجاوز کرد با قدرت جلوی او را بگیرند.»
الگوی پسابرجامی ما، میبایست تلفیقی از دیپلماسی و اقتدار باشد، که در غیر این صورت، قطعا شاهد نقض بیشتر تعهدات از سوی آمریکاییهای بدعهد خواهیم بود. اقتدار در این مسئله نیز یعنی این که، به محض نقض تعهدات میبایست در کنار موضعگیریهای دیپلماتیک، مقابله به مثل هم کرد.
باز به قول حضرت آقا در همین دیدار «طرف، اهل خدعه است، به لبخند و ماسک او اعتماد نکنید... اهداف و سیاستهای آمریکای کنونی همان اهداف خشن و ضد ایرانی آمریکای دوران ریگان و بوش است. مسئولان مراقب باشند آمریکاییها در اجرای برجام به تعهداتشان واقعاً عمل کنند و در غیر این صورت حتماً مقابله به مثل کنند.»
با نگاهی به خطوط قرمز ترسیم شده از سوی نظام، هشدارهایی که داده شد اما بعضا شنیده نشد و مقایسه آنچه دادیم با آنچه گرفتیم و آنچه داریم، این «فاصله» به خوبی نمایان میشود. شاید مقصود آقا از «هزینه سنگین»، همین «فاصله» بود. به هر حال این مسئله اکنون تمام شده و از این پس، آنچه اهمیت بیشتری دارد «پسابرجام» است.
«برجام الگوی خوبی است»، یکی از این مسائل پسابرجامی است؛ موضوع مهمی که این روزها برخی دولتمردان و رسانههای همسو، به رغم اعتراف هدفدار! به معجزهگر نبودن آن،
برای حل «مسائل باقی مانده» مرتب تکرار میکنند. عجیبتر اینکه عدهای حتی این نسخه پرهزینه و ناتوان در حل مشکلات اقتصادی را برای حل «مشکلات منطقه و جهان» میپیچند! برجام به خاطر همان هزینههای سنگین هم که شده، الگوی خوبی برای حل مشکلات کشور نیست، مشکلات جهان پیشکش.
خلاصه تمام بحران ساختگی هستهای از این قرار بود که عدهای با بهانه قرار دادن توانمندی هستهای ایران، ضمن سرقت اموال و داراییهای کشورمان و اعمال برخی تحریمهای ظالمانه تلاش کردند، معیشت مردم را به گروگان بگیرند و از طریق ریختن مردم به خیابانها نظام را تحت فشار قرار دهند.
این مسئله را همین چند روز پیش، هم اوباما و هم جان کری با دو ادبیات مختلف بیان کردند آنجا که در واکنش به تحریمهای جدید پسابرجامی علیه کشورمان گفتند، منتظر «تغییر» در ایرانند. تمام آنچه دولت محترم، برای حل این مشکلات انجام داد نیز این بود که، بخش قابل توجهی از داشتههای هستهایمان را تقدیم کرد تا در مقابل، تنها «بخشی» از اموال سرقتی خودمان (نه همه آنها) را پس گرفته و تحریمهای آمریکاییها نیز 180 روز «تعلیق» شود و از طرفی همین تحریمهای تعلیق و لغو شده، مجددا به بهانههای دیگر بازگردند. اتحادیه اروپا نیز گفته همین هفته، مثل آمریکا، بازگرداندن تحریمهای لغو شده را به بهانه توانمندیهای موشکیمان بررسی میکند!
قطعا اینکه همه داشتههای ارزشمند هستهای را بدهیم تا تحریمها یکی در میان لغو و تعلیق شوند و مجددا همان تحریمهای نیم بند لغو شده، به بهانه دیگری مثل حمایت از حزبالله لبنان و فلسطین و یا توانمندیهای موشکی بازگردانده شود، فتحالفتوح نیست.
اما، سوال مهمی که هرگز به آن پاسخ داده نشد این است که، حریف در طول پیش رفتن این الگوی مذاکراتی، واقعا چه امتیازی از جیب مبارک خود به ما داد؟ پاسخ «هیچ» است. اما ما از جیب خود چه دادیم؟! پاسخ روشن است.
در اینجا قصد تکرار مکررات را نداریم، فقط به دنبال تبیین این واقعیت هستیم که «برجام الگوی خوبی نیست.» مفهوم اینکه بگوییم برای حل سایر مسائلمان با غرب باید همین الگو را پیاده کنیم این است که، این بار در کارخانههای موشکسازیمان را تخته کنیم تا مجددا تحریمهایی که با جمع شدن سانتریفیوژها و برنامه هستهایمان برداشته شده است، باز نگردند! و در مرحله بعد برای جلوگیری از بازگشت مجدد همان تحریمها، از حمایت مظلومان منطقه دست برداریم و خلاصه برگههای دیگر قدرتمان را یکی یکی در مقابل همان یک برگ حریف بدهیم. چشمانداز کشوری که مولفههای قدرتش را از دست داده کاملا روشن است: یک کشور مستعد برای حمله تروریستهای آدمخوار آن هم در ناآرامترین نقطه جهان. اوضاعی که امروز در سوریه، عراق، لیبی، یمن، افغانستان، مصر و... میبینیم. هدف غایی غرب تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک کشور پیشرفته و صنعتی و برخوردار از امنیت نیست. اما الگوی پساتحریمی ما چه باید باشد؟
یچ کشوری را بدون داشتن مولفههای قدرت در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی نمیتوان «قدرتمند» و «پیشرفته» نامید. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن اگرچه در حوزه اقتصاد سرآمدند اما در حوزه سیاسی، اگر نگوییم عقب افتاده و وابسته، حداقل میتوانیم بگوییم پیشرفته نیستند. اینکه گفت و گوهای صدر اعظم آلمان، شخص اول قدرتمندترین اقتصاد اروپا از سوی آمریکاییها شنود میشود، اما مرکل اجازه ندارد خم به ابروی خود بیاورد، یعنی در آلمان با آن اقتصاد پیشرفته، یک «نقص» و «ضعف» بزرگی وجود دارد. بنا بر اسناد محرمانهای که فاش شده و هیچ کس هم آن را رد نکرده، آلمان حتی از مردم خود برای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا جاسوسی میکند! ژاپن نیز کشوری است قدرتمند در حوزه اقتصاد اما حتی اختیار نوشتن قانون اساسی خود را هم ندارد. این کشور برای تامین امنیت خود، صد درصد به آمریکا وابسته است و به دلیل محدودیتهای نظامی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم علیه آن تحمیل کرده، به تنهایی قادر به مقابله با تهدیدات کشوری مثل کره شمالی نیست.
بنابراین، آلمان و ژاپن تنها برخی مولفههای یک کشور پیشرفته - مانند اقتصاد- را دارند، که آن را هم نه از جانب آمریکا یا هر کشور دیگر بلکه از جانب «تلاش»، «برنامهریزی» و «مدیریت» و تکیه بر ظرفیتها و توانمندیهای داخلی خود به دست آوردهاند. این دو کشور، توانمندی اقتصادی خود را مدیون برنامهریزی، مدیریت، اعتماد و اتکا به همراهی مردم و به طورکلی تکیه بر ظرفیتهای درونیشان هستند نه آمریکا. اتفاقا، نقاط ضعف کشورهایی مثل ژاپن و آلمان در همان جاهایی است که به ظرفیتهای داخلیشان اعتماد نکردهاند. چشم بادامیهای ژاپنی در پشتکار و تلاش زبانزد خاص و عامند، همین طور چشمآبیهای آلمانی. استفاده از مولفه مهمی مثل «ظرفیتهای درونی»، از ویژگیهای بارز این دو کشور قدرتمند اقتصادی است و این مولفه از قضا، یکی از شاخصههای اقتصاد مقاومتی است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، الگویی که برخی پس از مذاکرات هستهای برگزیدهاند، یعنی اعتماد و نزدیکی به دشمن، جز وابستگی، ضعف و عقبماندگی در حوزه مربوطه نتیجهای دربر نخواهد داشت و فرجام آن به ویژه در مورد کشورهای اسلامی، تبدیل کشور به یکی از کشورهای جنگزده اطراف خواهد بود.
شاید ماجرای دستگیری 10 تفنگدار متجاوز آمریکایی در خلیج فارس مثال نزدیک و خوبی باشد برای یافتن یک «الگوی خوب» پسابرجامی. بلا استثناء تمام رسانههای دنیا و بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران حرکت سپاه در دستگیری نظامیان آمریکایی را تحقیر آمریکا و قدرتمندترین ارتش جهان تیتر زدند و ایران را «پیروز بزرگ» این معرکه معرفی کردند. نمایش اقتدار، تنها کاری بود که بچههای سپاه در خلیج فارس انجام دادند و از آن نتیجه خوبی هم گرفتند.
به گفته دریادار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این اقتدار باعث شده آمریکاییها با استرس بسیار زیاد از تنگه هرمز رد میشوند. حرکتی که رهبر معظم انقلاب نیز در جریان دیدار دستاندرکاران انتخابات(30/10/94) از آن «عمیقا» قدردانی کرده و گفتند: «آنها در مقابل تجاوز دشمن، هویت و قدرت ایران را نشان دادند و مسئولان نیز باید در همه عرصهها همینگونه عمل کنند و هر جا دشمن از خطوط منافع ملی ایران تجاوز کرد با قدرت جلوی او را بگیرند.»
الگوی پسابرجامی ما، میبایست تلفیقی از دیپلماسی و اقتدار باشد، که در غیر این صورت، قطعا شاهد نقض بیشتر تعهدات از سوی آمریکاییهای بدعهد خواهیم بود. اقتدار در این مسئله نیز یعنی این که، به محض نقض تعهدات میبایست در کنار موضعگیریهای دیپلماتیک، مقابله به مثل هم کرد.
باز به قول حضرت آقا در همین دیدار «طرف، اهل خدعه است، به لبخند و ماسک او اعتماد نکنید... اهداف و سیاستهای آمریکای کنونی همان اهداف خشن و ضد ایرانی آمریکای دوران ریگان و بوش است. مسئولان مراقب باشند آمریکاییها در اجرای برجام به تعهداتشان واقعاً عمل کنند و در غیر این صورت حتماً مقابله به مثل کنند.»
*کیهان