هر جا که برویم و هر کاری که انجام دهیم، نمی توانیم از سلطه حکومت الهی خارخ شویم و رزق و روزی ما در همه حال بدست رازق یکتاست؛ ما در برابر این لطف بزرگ الهی چه کرده ایم!؟
شهدای ایران: هر جا که برویم و هر کاری که انجام دهیم، نمی توانیم از سلطه حکومت الهی خارخ شویم و رزق و روزی ما در همه حال بدست رازق یکتاست؛ ما در برابر این لطف بزرگ الهی چه کرده ایم!؟
* آیه
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها هود/62
هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینكه روزى او بر خداست
* آینه
حکایت؛ زمانیکه مرحوم محمد تقی مجلسی هنوز شهرتی نداشت مردی به ایشان گفت: همسایه ای دارم از دست او به تنگ آمدهام، شبها اشرار را به خانه خود جمع میکند و مشغول شراب خواری و ساز و رقص میشوند، می راه چاره ای برای من پیدا کنید ؟
شیخ فرمود: امشب ایشان را به مهمانی دعوت کن من هم در آن مهمانی حاضر میشوم، آن شخص آنها را برای شام دعوت کرد، علامه قبل از همه وارد منزل شد و در گوشهای نشست، ناگاه رئیس اشرار با دار و دستهاش از در وارد شدند و نشستند و چون علامه مجلسی را دیدند ناراحت شدند، زیرا ایشان از جنس آنها نبود و بسبب او عیش آنها خراب میشد. رئیسشان خواست علامه را از دور خارج کرده باشد، روی به علامه کرده و گفت: شیوه ایکه شما در زندگی دارید بهتر است یا شیوهایکه ما داریم ؟ علامه گفت: هر یک خواص و شرایط زندگی خود را بیان کنیم آن وقت ببینیم کدام بهتر است؟
رئیس گفت: یکی از اوصاف ما این است چون نمک کسی را خوردیم به او خیانت نمیکنیم، علامه گفت: حرف شما را قبول ندارم.
رئیس اشرار گفت:این در میان همه ما مسلم است.
علامه فرمود: شما تا الان نمک خداوند عالم را نخوردهاید!؟ رئیس که این سخن را شنید تاملی کرده یک مرتبه از جای بلند شد و رفت، همراهان او نیز همه رفتند، صاحب خانه به علامه گفت: کار بدتر، شد چون آنها با ناراحتی رفتند.
صبح روز بعد، رئیس دزدها درب خانه علامه که ان روزها یک روحانی معمولی بود، آمده عرض کرد:کلام دیشب شما بر من اثر کرد، من عمری است نمک گیر خداوند هستم و رزق او را می خورم اما ...! اکنون توبه کرده و غسل نمودهام و آمدهام تا مسائل دین را به من تعلیم دهی.
*با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
* آیه
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها هود/62
هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینكه روزى او بر خداست
* آینه
حکایت؛ زمانیکه مرحوم محمد تقی مجلسی هنوز شهرتی نداشت مردی به ایشان گفت: همسایه ای دارم از دست او به تنگ آمدهام، شبها اشرار را به خانه خود جمع میکند و مشغول شراب خواری و ساز و رقص میشوند، می راه چاره ای برای من پیدا کنید ؟
شیخ فرمود: امشب ایشان را به مهمانی دعوت کن من هم در آن مهمانی حاضر میشوم، آن شخص آنها را برای شام دعوت کرد، علامه قبل از همه وارد منزل شد و در گوشهای نشست، ناگاه رئیس اشرار با دار و دستهاش از در وارد شدند و نشستند و چون علامه مجلسی را دیدند ناراحت شدند، زیرا ایشان از جنس آنها نبود و بسبب او عیش آنها خراب میشد. رئیسشان خواست علامه را از دور خارج کرده باشد، روی به علامه کرده و گفت: شیوه ایکه شما در زندگی دارید بهتر است یا شیوهایکه ما داریم ؟ علامه گفت: هر یک خواص و شرایط زندگی خود را بیان کنیم آن وقت ببینیم کدام بهتر است؟
رئیس گفت: یکی از اوصاف ما این است چون نمک کسی را خوردیم به او خیانت نمیکنیم، علامه گفت: حرف شما را قبول ندارم.
رئیس اشرار گفت:این در میان همه ما مسلم است.
علامه فرمود: شما تا الان نمک خداوند عالم را نخوردهاید!؟ رئیس که این سخن را شنید تاملی کرده یک مرتبه از جای بلند شد و رفت، همراهان او نیز همه رفتند، صاحب خانه به علامه گفت: کار بدتر، شد چون آنها با ناراحتی رفتند.
صبح روز بعد، رئیس دزدها درب خانه علامه که ان روزها یک روحانی معمولی بود، آمده عرض کرد:کلام دیشب شما بر من اثر کرد، من عمری است نمک گیر خداوند هستم و رزق او را می خورم اما ...! اکنون توبه کرده و غسل نمودهام و آمدهام تا مسائل دین را به من تعلیم دهی.
*با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل