خداوند آماده آمرزش است، ولى براى به دست آوردن بخشش خداوند، توبه لازم است و اگر ضررهایى متوجه مال کسی شده، باید همه آنها را پس بدهد، آن وقت است که مغفرت خدا ظهور مىکند و محبت پروردگار نمایان می شود.
شهدای ایران: خداوند آماده آمرزش است، ولى براى به دست آوردن بخشش خداوند، توبه لازم است و اگر ضررهایى متوجه مال کسی شده، باید همه آنها را پس بدهد، آن وقت است که مغفرت خدا ظهور مىکند و محبت پروردگار نمایان می شود.
*آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً نساء/110
كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
*آینه:
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان می گوید: قبل از انقلاب در شهرى منبر مىرفتم که جوانهاى آن شهر به من گفتند: یک مشروب فروشی بزرگ در این شهر است که موجب گمراهی مردم شده است،
گفتم: آدرسش را به من بدهید.
فردا صبح سوار تاكسى شدم به راننده تاكسى گفتم: مىخواهم به این آدرس بروم، راننده خیلى تعجب كرد و گفت: اشتباه نمىروید؟
-گفتم: نه، راهى كه مىروم یقین دارم صراط مستقیم الهى است، مىرویم، مىگوییم، قبول كرد، خوش به حالش، قبول نكرد، خدا به ما نمىگوید: چرا مال مرا خوردى، اما براى من كارى نكردى.
وقتی رسیدیم دیدم عجب جاى باصفایى است، هنگامی که وارد شدم صاحب کافه گفت: آقا اشتباه آمدهاید!
-گفتم: نه برادر، اشتباه نیامدهام، آدرس گرفتم و درست آمدم، مگر اینجا فلان کافه نیست؟ --گفت : چرا !
-گفتم: پس من درست آمدم.
-گفت: فرمایشی دارید؟
-من که آن زمان سی و سه سال سن داشتم و جوان بودم
-گفتم: یک کلام!
-گفتم: من فقط یک کلمه میخواهم به تو بگویم، اما باید اول از تو بپرسم، یهودی هستی؟ گفت : نه! مسیحی هستی؟
-گفت: نه مسلمانم!
-گفتم: سنی هستی؟
-گفت: نه شیعه هستم!
-گفتم : پس میتوانم آن یک کلمه را به تو بگویم،
-گفت: بگو!
-گفتم: پروردگار فرموده: «مؤمنان پیر، نورِ من هستند و من حیا میکنم که نورم را با آتشم بسوزانم، من خدا دیگر از او حیا میکنم»،
-گفتم: تو که از شصت سال گذشتی و سر و صورتت پر از سفیدی است، اینجا چه می کنی؟
-گفت: چکار بکنم؟ تکان عجیبی خورد! همین روایت كار خود را كرد و پیرمرد به سمت خدا برگشت و در یك شب مشروب فروشى تبدیل به چلوكبابى اسلامى شد. 1
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما 2
1. با اقتباس و ویراست از سایت بلاغ
2. حبیب الله چیچیان
*آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً نساء/110
كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
*آینه:
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان می گوید: قبل از انقلاب در شهرى منبر مىرفتم که جوانهاى آن شهر به من گفتند: یک مشروب فروشی بزرگ در این شهر است که موجب گمراهی مردم شده است،
گفتم: آدرسش را به من بدهید.
فردا صبح سوار تاكسى شدم به راننده تاكسى گفتم: مىخواهم به این آدرس بروم، راننده خیلى تعجب كرد و گفت: اشتباه نمىروید؟
-گفتم: نه، راهى كه مىروم یقین دارم صراط مستقیم الهى است، مىرویم، مىگوییم، قبول كرد، خوش به حالش، قبول نكرد، خدا به ما نمىگوید: چرا مال مرا خوردى، اما براى من كارى نكردى.
وقتی رسیدیم دیدم عجب جاى باصفایى است، هنگامی که وارد شدم صاحب کافه گفت: آقا اشتباه آمدهاید!
-گفتم: نه برادر، اشتباه نیامدهام، آدرس گرفتم و درست آمدم، مگر اینجا فلان کافه نیست؟ --گفت : چرا !
-گفتم: پس من درست آمدم.
-گفت: فرمایشی دارید؟
-من که آن زمان سی و سه سال سن داشتم و جوان بودم
-گفتم: یک کلام!
-گفتم: من فقط یک کلمه میخواهم به تو بگویم، اما باید اول از تو بپرسم، یهودی هستی؟ گفت : نه! مسیحی هستی؟
-گفت: نه مسلمانم!
-گفتم: سنی هستی؟
-گفت: نه شیعه هستم!
-گفتم : پس میتوانم آن یک کلمه را به تو بگویم،
-گفت: بگو!
-گفتم: پروردگار فرموده: «مؤمنان پیر، نورِ من هستند و من حیا میکنم که نورم را با آتشم بسوزانم، من خدا دیگر از او حیا میکنم»،
-گفتم: تو که از شصت سال گذشتی و سر و صورتت پر از سفیدی است، اینجا چه می کنی؟
-گفت: چکار بکنم؟ تکان عجیبی خورد! همین روایت كار خود را كرد و پیرمرد به سمت خدا برگشت و در یك شب مشروب فروشى تبدیل به چلوكبابى اسلامى شد. 1
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما 2
1. با اقتباس و ویراست از سایت بلاغ
2. حبیب الله چیچیان