پدر شهید اسداللهی در مراسم تشییع پیکر فرزندش گفت: دستم را گرفت و بوسید و گفت اجازه بده به سوریه بروم،تعجب کردم با این حال گفتم قول بده که زود برمیگردی الحمدالله که قول داد و آمد.
به گزارش شهدای ایران؛ روز گذشته سه شهید مدافع حرم زینبی(س) در تهران تشییع شدند. یکی در محله چیذر یکی دیگر در محله 17 شهریور و شهید دیگر که از اهالی صدا و سیما بود در ساختمان این مرکز تشییع شدند. سه مراسم در سه نقطه تهران که هر کدام خاطره ی دوران دفاع مقدس و بازگشت پیکر شهدای جنگ را به یادها انداخت.
قول گرفتم که زود برگردد الحمدالله که قول داد و آمد
شهید حمیدرضا اسداللهی نیز از جمله شهدایی بود که دیروز از مسجد موسی بن جعفر محله 17 شهریور به سمت میدان خراسان تشییع شد. جمعیت زیادی از تشییع کنندگان با چشم هایی اشکبارو دلی سوخته به بدرقه شهید آمده بودند. در اواسط برنامه تشییع پدر شهید اسداللهی چند کلامی با حاضران در مراسم صحبت کرد. وی ضمن تشکر از حضور مردم در مراسم تشییع فرزندش که هفته گذشته در حلب سوریه به شهادت رسیده است گفت: امروز یاد دوران دفاع مقدس و سال های 60 افتادم. آن زمان 4 برادرم به جبهه رفته بودند. یک روز صبح هر 4 برادر همزمان در خانه جمع شدند. برادرم شهید جواد اسداللهی هم از منطقه به خانه آمده بود. سر سفره نهار که نشستیم دیدیم هر 4 برادر به همراه پدر بر سر یک سفره هستیم. شهید جواد هم بعد از چند ماه به خانه آمده بود تا جمع سفره را دید گفت درست نیست رزمنده ها در جبهه باشند و ما دور یک سفره جمع باشیم همین شد که بعدازظهر ساکش را بست و دوباره به منطقه برگشت.
پدر شهید حمیدرضا اسداللهی از لحظه خداحافظی با فرزندش و روز آخر دیدارشان اینطور روایت کرد: قرار بود برای کار جهادی در ایام اربعین به کربلا برود. قبلش هم گفته بود می خواهم به سوریه بروم، گفتم سوریه همین جاست هر وقت دشمن به مرزهای ما چپ نگاه کرد برای دفاع برو گفت بابا اسلام مرز ندارد این حرف را که زد زبانم بند آمد.
وی ادامه داد: شب آخر مادرش تماس گرفت و گفت که زودتر به خانه بروم حمیدرضا امشب می خواهد به کربلا برود. بعد از شام قرار بود برای کربلا خداحافظی کند، دستم را گرفت و بوسید و گفت اجازه بده به سوریه بروم،تعجب کردم با این حال گفتم قول بده که زود برمیگردی الحمدالله که قول داد و آمد.
شهید حمیدرضا اسداللهی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و یکی از فعالان فرهنگی بود که اقدامات جهادی موثری در مناطق محروم ایران اسلامی و کشورهای عراق، سوریه و پاکستان داشت. وی هفته گذشته در جریان عملیات پاکسازی در حلب سوریه به شهادت رسید.
قول گرفتم که زود برگردد الحمدالله که قول داد و آمد
شهید حمیدرضا اسداللهی نیز از جمله شهدایی بود که دیروز از مسجد موسی بن جعفر محله 17 شهریور به سمت میدان خراسان تشییع شد. جمعیت زیادی از تشییع کنندگان با چشم هایی اشکبارو دلی سوخته به بدرقه شهید آمده بودند. در اواسط برنامه تشییع پدر شهید اسداللهی چند کلامی با حاضران در مراسم صحبت کرد. وی ضمن تشکر از حضور مردم در مراسم تشییع فرزندش که هفته گذشته در حلب سوریه به شهادت رسیده است گفت: امروز یاد دوران دفاع مقدس و سال های 60 افتادم. آن زمان 4 برادرم به جبهه رفته بودند. یک روز صبح هر 4 برادر همزمان در خانه جمع شدند. برادرم شهید جواد اسداللهی هم از منطقه به خانه آمده بود. سر سفره نهار که نشستیم دیدیم هر 4 برادر به همراه پدر بر سر یک سفره هستیم. شهید جواد هم بعد از چند ماه به خانه آمده بود تا جمع سفره را دید گفت درست نیست رزمنده ها در جبهه باشند و ما دور یک سفره جمع باشیم همین شد که بعدازظهر ساکش را بست و دوباره به منطقه برگشت.
پدر شهید حمیدرضا اسداللهی از لحظه خداحافظی با فرزندش و روز آخر دیدارشان اینطور روایت کرد: قرار بود برای کار جهادی در ایام اربعین به کربلا برود. قبلش هم گفته بود می خواهم به سوریه بروم، گفتم سوریه همین جاست هر وقت دشمن به مرزهای ما چپ نگاه کرد برای دفاع برو گفت بابا اسلام مرز ندارد این حرف را که زد زبانم بند آمد.
وی ادامه داد: شب آخر مادرش تماس گرفت و گفت که زودتر به خانه بروم حمیدرضا امشب می خواهد به کربلا برود. بعد از شام قرار بود برای کربلا خداحافظی کند، دستم را گرفت و بوسید و گفت اجازه بده به سوریه بروم،تعجب کردم با این حال گفتم قول بده که زود برمیگردی الحمدالله که قول داد و آمد.
شهید حمیدرضا اسداللهی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و یکی از فعالان فرهنگی بود که اقدامات جهادی موثری در مناطق محروم ایران اسلامی و کشورهای عراق، سوریه و پاکستان داشت. وی هفته گذشته در جریان عملیات پاکسازی در حلب سوریه به شهادت رسید.
