فرماندهان شهید «محمد بروجردی» و «نورعلی شوشتری» دو فرماندهی هستند که به واسطه نقش نجات بخش و وحدتآفرینی در کرستان و سیستانوبلوچستان به «مسیح» شهرت یافتند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایسنا، تشکیل «تیپ ویژه شهدا» یکی دیگر از ابتکارات محمد بروجردی بود. او اولین ستاد مشترک کشور را در کردستان تشکیل داد و با هماهنگ کردن نیروهای سپاه،ارتش و ژاندارمری، تمام توان و قدرت آنها را در یک خط و به سوی یک هدف منسجم کرد.
محمد بروجردی (مسیح کردستان) در سال ۱۳۳۳هجری شمسی در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد استان لرستان به دنیا آمد. او در ابتدای عمر و در ۶ سالگی، پدرش را از دست داد. پس از فوت پدرش به ناچار با مادر، خواهران و برادرانش به تهران آمدند و در یکی از محلات جنوب شهر، خانهای را اجاره کردند و در آن سکنی گزیدند.
محمد کوچک برای گذران زندگی مشغول به کار شد و همزمان، تحصیلات دوران ابتدایی را نیز به پایان رساند. مادر زحمتکش او ،با پنج فرزند در خانهای قدیمی و پر از مستاجر در خیابان مولوی تهران اتاقی اجاره کرده بود و همه اعضای خانواده برای درست زیستن، کار میکردند. خواهرها و مادر در منزل و برادرها در مغازهای واقع در پیچ شمیران.
محمد عضو گروه انقلابی «توحیدی صف» برای همین بود که در سال ۱۳۵۴ توسط مأموران رژیم شاه دستگیر شد و مدتی را در زندان دژخیمان به سر برد. در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد. ازدواج او در محیطی ساده و با صفا انجام گرفت؛ در یک اتاق ساده با چند نفر از بستگان نزدیک. ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای حسین و سمیه است.
پس از کشتار ۱۹ دی ماه قم و به خون آغشته شدن خاک مقدس این شهر، محمد عملیات نظامی را آغاز کرد. از جمله فعالیتهای نظامی وی در آن دوره میتوان به انفجار رستوران خوان سالار(عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش و شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
پیوند گروه « توحیدی صف» با ۶ گروه دیگر منجر به تشکیل « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. وی هنگام ورود حضرت امام به میهن اسلامی،به اتفاق « رفیق دوست»،مسئولیت حفاظت از ایشان را به عهده گرفت.
در روز ۱۲ بهمن،محمد به عنوان فرمانده گروه، لباس روحانیت پوشید. اسلحه را زیر عبایش پنهان کرد و وارد فرودگاه شد. بعد از ورود امام مسئولیت حفاظت ایشان را در مدرسه علوی به عهده داشت و لحظهای از این امر مهم غفلت نکرد.
بروجردی از ابتدای تشکیل سپاه، به عنوان یکی از معاونان پادگان ولیعصر(عج) در قسمت عملیات مشغول به کار شد. او از همان ابتدا، فرمانده عملیات کردستان بود و تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت.
بعد از پیام تاریخی امام خمینی (ره) در روز ۲۵ مرداد سال ۱۳۵۸ به اتفاق رزمندگان اسلام با رشادتها و ایثارگریهای فراوان، ضدانقلاب را از منطقه کردستان بیرون راندند. پس از چندی به سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و همچنان به پاکسازی مناطق کردستان ادامه داد.
با تشکیل سازمان « پیشمرگان مسلمان کُرد» و مطرح کردن آن در شورای عالی سپاه و تصویب این سازمان، به کمک دو تن از اعضای شورای انقلاب یعنی شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی،مسئولیت آن را خود به عهده گرفت.
بعد از منطقهای شدن سپاه پاسداران در سطح کشور، او به عنوان فرمانده منطقه هفت سپاه که شامل استانهای همدان،باختران( کرمانشاه)، کردستان و ایلام بود، برگزیده شد.
پس از مدتی، پیشنهاد تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء را داد اما پس از تشکیل قرارگاه، فرماندهی آن را که به او پیشنهاد شده بود، نپذیرفت و با اصرار زیاد مسئولان، به سمت قائم مقام قرارگاه منصوب شد.
تشکیل «تیپ ویژه شهدا» یکی دیگر از ابتکارات محمد بود. بروجردی اولین ستاد مشترک کشور را در کردستان تشکیل داد و با هماهنگ کردن نیروهای سپاه،ارتش و ژاندارمری، تمام توان و قدرت آنها را در یک خط و به سوی یک هدف منسجم کرد.
یک بار ضدانقلاب او را که فرمانده سپاه «منطقه ۷ » بود و مرتب در جبهههای غرب کشور حضور پیدا میکرد و موجب تقویت روحیه نیروها بود به اسارت گرفت و در مقابل آزادیاش خواهان امتیازاتی فراوان شد ولی به کمک رزمندگان، از اسارت جان سالم به در برد. چندین بار در حین درگیری با ضدانقلاب مجروح و مدتی بستری شد. یک بار هم هلی کوپتر حامل او مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفت و سقوط کرد، ولی باز از آن حادثه هم جان سالم به در برد.
مسیح کردستان چند روز قبل از شهادت با برادرش در تهران تماس میگیرد و از او میخواهد تا خانوادهاش را به ارومیه بیاورد.در خردادماه سال ۱۳۶۲ تصمیم میگیرد تا محلی را برای استقرار تیپ شهدا انتخاب کند.
برای دیدن مکانی که در نظر بود، همراه با پنج نفر دیگر از مهاباد به طرف محل جدید حرکت میکند. به سه راهی مهاباد- نقده که میرسند به بروجردی پیشنهاد میکنند تا در همان جا بماند و دیگران برای بازدید محل بروند اما او نمیپذیرد. با اصرار زیاد، یک خودرو که بر روی آن مسلسل «دوشکا »کار گذاشته شده بود، در پیشاپیش ماشین آنها حرکت میکند و دو نفر از نیروها هم در آن خودرو مینشینند.
از سه راهی تا محل مورد نظر برای اردوگاه حدود یک کیلومتر جاده خاکی بود. هنگامی که ماشین او به محل میرسد در حالی که فاصلهاش با ماشین دوم، ۵۰متر بیشتر نبود، صدای انفجار مهیبی به گوش میرسد. ماشین از زمین بلند شده و تمامی افراد از آن به بیرون پرتاب میشوند. محمد چند متری دورتر از ماشین افتاده بود و هنگام شهادت، هنوز تبسم بر لبانش داشت.
او که از فرماندهان پر افتخار و یارگاران نامدار دفاع مقدس محسوب میشود. در دوران بعد از پیروزی انقلاب و مخصوصاً در زمان دفاع مقدس نیز در عملیاتهای مختلف خصوصاً در جبهه جنوب حضور فعال داشت.
سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود داشت، در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید را در این راه به جان خرید.
با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری میفرمایند: «در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.»
فرماندهی لشکر۵ قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیتهای این فرمانده بزرگ و شهید والامقام است. وی از اول فروردین ۸۸ نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهدهدار و موفق شد با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگیناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.
این فرمانده شجاع روز ۲۶ مهرماه سال ۱۳۸۸ در جریان یک بمب گذاری به شهادت رسید.
محمد بروجردی (مسیح کردستان) در سال ۱۳۳۳هجری شمسی در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد استان لرستان به دنیا آمد. او در ابتدای عمر و در ۶ سالگی، پدرش را از دست داد. پس از فوت پدرش به ناچار با مادر، خواهران و برادرانش به تهران آمدند و در یکی از محلات جنوب شهر، خانهای را اجاره کردند و در آن سکنی گزیدند.
محمد کوچک برای گذران زندگی مشغول به کار شد و همزمان، تحصیلات دوران ابتدایی را نیز به پایان رساند. مادر زحمتکش او ،با پنج فرزند در خانهای قدیمی و پر از مستاجر در خیابان مولوی تهران اتاقی اجاره کرده بود و همه اعضای خانواده برای درست زیستن، کار میکردند. خواهرها و مادر در منزل و برادرها در مغازهای واقع در پیچ شمیران.
محمد عضو گروه انقلابی «توحیدی صف» برای همین بود که در سال ۱۳۵۴ توسط مأموران رژیم شاه دستگیر شد و مدتی را در زندان دژخیمان به سر برد. در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد. ازدواج او در محیطی ساده و با صفا انجام گرفت؛ در یک اتاق ساده با چند نفر از بستگان نزدیک. ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای حسین و سمیه است.
پس از کشتار ۱۹ دی ماه قم و به خون آغشته شدن خاک مقدس این شهر، محمد عملیات نظامی را آغاز کرد. از جمله فعالیتهای نظامی وی در آن دوره میتوان به انفجار رستوران خوان سالار(عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش و شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
پیوند گروه « توحیدی صف» با ۶ گروه دیگر منجر به تشکیل « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. وی هنگام ورود حضرت امام به میهن اسلامی،به اتفاق « رفیق دوست»،مسئولیت حفاظت از ایشان را به عهده گرفت.
در روز ۱۲ بهمن،محمد به عنوان فرمانده گروه، لباس روحانیت پوشید. اسلحه را زیر عبایش پنهان کرد و وارد فرودگاه شد. بعد از ورود امام مسئولیت حفاظت ایشان را در مدرسه علوی به عهده داشت و لحظهای از این امر مهم غفلت نکرد.
بروجردی از ابتدای تشکیل سپاه، به عنوان یکی از معاونان پادگان ولیعصر(عج) در قسمت عملیات مشغول به کار شد. او از همان ابتدا، فرمانده عملیات کردستان بود و تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت.
بعد از پیام تاریخی امام خمینی (ره) در روز ۲۵ مرداد سال ۱۳۵۸ به اتفاق رزمندگان اسلام با رشادتها و ایثارگریهای فراوان، ضدانقلاب را از منطقه کردستان بیرون راندند. پس از چندی به سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و همچنان به پاکسازی مناطق کردستان ادامه داد.
با تشکیل سازمان « پیشمرگان مسلمان کُرد» و مطرح کردن آن در شورای عالی سپاه و تصویب این سازمان، به کمک دو تن از اعضای شورای انقلاب یعنی شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی،مسئولیت آن را خود به عهده گرفت.
بعد از منطقهای شدن سپاه پاسداران در سطح کشور، او به عنوان فرمانده منطقه هفت سپاه که شامل استانهای همدان،باختران( کرمانشاه)، کردستان و ایلام بود، برگزیده شد.
پس از مدتی، پیشنهاد تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء را داد اما پس از تشکیل قرارگاه، فرماندهی آن را که به او پیشنهاد شده بود، نپذیرفت و با اصرار زیاد مسئولان، به سمت قائم مقام قرارگاه منصوب شد.
تشکیل «تیپ ویژه شهدا» یکی دیگر از ابتکارات محمد بود. بروجردی اولین ستاد مشترک کشور را در کردستان تشکیل داد و با هماهنگ کردن نیروهای سپاه،ارتش و ژاندارمری، تمام توان و قدرت آنها را در یک خط و به سوی یک هدف منسجم کرد.
یک بار ضدانقلاب او را که فرمانده سپاه «منطقه ۷ » بود و مرتب در جبهههای غرب کشور حضور پیدا میکرد و موجب تقویت روحیه نیروها بود به اسارت گرفت و در مقابل آزادیاش خواهان امتیازاتی فراوان شد ولی به کمک رزمندگان، از اسارت جان سالم به در برد. چندین بار در حین درگیری با ضدانقلاب مجروح و مدتی بستری شد. یک بار هم هلی کوپتر حامل او مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفت و سقوط کرد، ولی باز از آن حادثه هم جان سالم به در برد.
مسیح کردستان چند روز قبل از شهادت با برادرش در تهران تماس میگیرد و از او میخواهد تا خانوادهاش را به ارومیه بیاورد.در خردادماه سال ۱۳۶۲ تصمیم میگیرد تا محلی را برای استقرار تیپ شهدا انتخاب کند.
برای دیدن مکانی که در نظر بود، همراه با پنج نفر دیگر از مهاباد به طرف محل جدید حرکت میکند. به سه راهی مهاباد- نقده که میرسند به بروجردی پیشنهاد میکنند تا در همان جا بماند و دیگران برای بازدید محل بروند اما او نمیپذیرد. با اصرار زیاد، یک خودرو که بر روی آن مسلسل «دوشکا »کار گذاشته شده بود، در پیشاپیش ماشین آنها حرکت میکند و دو نفر از نیروها هم در آن خودرو مینشینند.
از سه راهی تا محل مورد نظر برای اردوگاه حدود یک کیلومتر جاده خاکی بود. هنگامی که ماشین او به محل میرسد در حالی که فاصلهاش با ماشین دوم، ۵۰متر بیشتر نبود، صدای انفجار مهیبی به گوش میرسد. ماشین از زمین بلند شده و تمامی افراد از آن به بیرون پرتاب میشوند. محمد چند متری دورتر از ماشین افتاده بود و هنگام شهادت، هنوز تبسم بر لبانش داشت.
او که از فرماندهان پر افتخار و یارگاران نامدار دفاع مقدس محسوب میشود. در دوران بعد از پیروزی انقلاب و مخصوصاً در زمان دفاع مقدس نیز در عملیاتهای مختلف خصوصاً در جبهه جنوب حضور فعال داشت.
سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود داشت، در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید را در این راه به جان خرید.
با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری میفرمایند: «در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.»
فرماندهی لشکر۵ قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیتهای این فرمانده بزرگ و شهید والامقام است. وی از اول فروردین ۸۸ نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهدهدار و موفق شد با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگیناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.
این فرمانده شجاع روز ۲۶ مهرماه سال ۱۳۸۸ در جریان یک بمب گذاری به شهادت رسید.