شهدای ایران shohadayeiran.com

آقا شیخ محمد تقی آملی می‌گفت: همین که این کلمه به گوشم خورد، رعب و ترس تمام وجودم را گرفت و از فرط اضطراب نزدیک بود قلبم از حرکت بایستد، پس شروع کردم به التماس و توسل از او که مرا عفو فرماید و ایشان نیز قبول فرمود.
به گزارش شهدای ایران ، آقا محمد حسن قاضی از آیت الله محمد تقی آملی نقل فرموده که: «در دورانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، روزی به حجره مرحوم سید علی آقای قاضی که در مدرسه هندی بود رفتم. وقتی آقای قاضی تشریف آوردند عرض کردم: من خیلی در اینجا انتظار شما را کشیدم؛ چرا که به استخاره نیاز دارم. ایشان جواب فرمودند: طلبه علم چندین سال در نجف اشرف باشد ولی نتواند برای خودش یک استخاره نماید؟!»


آقای آملی می‌گفت: خیلی خجالت کشیدم و با حال جدی عرض کردم من به یک اجازه استخاره از ولی اکبر نیاز دارم – تلویحا به درخواست قبلی‌ام و اصرار برای تشرف که بارها از ایشان داشتم - .


ایشان پاسخ فرمود: همان اذن عامی که برای موالی شان صادر فرموده‌اند برای ما کافی است و نیازی به کسب اجازه خاص نیست.


به هر حال، بعد از اصرار و الحاح شدید اینجانب، ایشان ذکر مخصوص برای این منظور به من تعلیم فرمود و خلاصه اینکه قرائت «آیه نور» به عدد اصحاب بدر هر شب قبل از خواب با شرائط خاصّ، طهارت، دوری از زنان و امور دیگر در شبهای معدود و محدود.

پس من برای اجرای این دستور به مسجد سهله رفتم و ملازم آنجا شدم و شبها برای انجام آن ذکر قیام می‌کردم و در یکی از این شبها همین که شروع کردم به خواندن ذکر، احساس کردم که مثل اینکه کسی دستش را روی دوشم نهاده، من به سوی او متوجه شدم من در این هنگام در مقام منسوب به امام مهدی(عج) بودم – پس آن شخص گفت: برای تشرف آماده باش!


آقا شیخ محمد تقی آملی می‌گفت: همین که این کلمه به گوشم خورد، رعب و ترس تمام وجودم را گرفت و از فرط اضطراب نزدیک بود قلبم از حرکت بایستد، پس شروع کردم به التماس و توسل از او که مرا عفو فرماید و ایشان نیز قبول فرمود.


بعد از این ماجرا، من فوراً به نجف اشرف رفتم و آقای قاضی را ملاقات نمودم و زمانی که با ایشان مواجه شدم – بدون هیچ‌کلامی – اولین فرمایش ایشان این بود که اگر آمادگی تشرف را نداری پس چرا این همه الحاح و اصرار می‌کنی؟!
اسوه‌ عارفان  - ص30

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار