شهدای ایران shohadayeiran.com

مدتی بود در اردوگاه های عراق اسیر بودم که به فکرم رسید برای امام نامه بنویسم. اما عراقی ها متن نامه های ما را می خواندند و نامه نگاری با امام می توانست حکم اعدام مرا به همراه داشته باشد.
شهدای ایران: مدتی بود در اردوگاه های عراق اسیر بودم که به فکرم رسید برای امام نامه بنویسم. اما عراقی ها متن نامه های ما را می خواندند و نامه نگاری با امام می توانست حکم اعدام مرا به همراه داشته باشد. باید طوری نامه را می نوشتم که عراقی نبینند یا متوجه نشوند.

 

پیازی را از آشپزخانه به صورت مخفیانه آوردم و با آب پیاز و یک چوب کبریت شروع به نوشتن نامه کردم. متن نامه های این جوری را فقط وقتی در نور بگیرند، قابل خواندن است و به صورت عادی چیزی دیده نمی شود.

 

برای این که احتیاط بیشتری کرده باشم نامه را با استفاده از اسم یکی از اهالی روستا که روح الله نام داشت، نوشتم؛ اما طوری که خانواده ام متوجه شوند منظورم امام است. مثلا این که خدا فرزندش مصطفی را رحمت کند و احمد را برایش نگه دارد.

 

به هر صورت نامه به دست امام رسیده بود و ایشان جوابی داده بودند که وقتی خواندم تا چند دقیقه از فرط خوشحالی، بدنم می لرزید؛ نوشته بودند: «من برای آزادی شما دعا می کنم. شما اسوه های صبر و استقامت هستید. امیدوارم روزی به آغوش وطن بازگردید و از نزدیک با شما دیدار کنم» و از خداوند خواسته بودند تا به اسرا صبر عنایت فرماید.

 

 

برگرفته از کتاب رمز مقاومت
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار