شهدای ایران shohadayeiran.com

با توام که زخم زبان میزنی حاضری شبی و ساعتی پدرت را در رنج و عذاب ببینی و روزی هزار بار مردن و زنده شدنش را ببینی و یا او را برای همیشه بدون دست و یا روی ویلچر ببینی و در قبالش سهمیه دانشگاه بگیری یادت باشد این سهمیه ها که خیلی ها ا ز آن استفاده هم نمی کن
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش شهدای ایران به نقل از بی باک: چقدر سخت است که روزی شور جوانی بر سر داشتی و هزار آرزو و امید، ولی برای دفاع از کیان اسلام و ناموسی به نام وطن و ملت به همه آرزوهایت پشت پا زدی و قدم در مسیر دفاع برداری روزها را با دشمن بعثی بجنگی و شبها برای شناسایی از خواب شبت بزنی یک دست لباس خاکی داشته باشی و یک پوتین پاره و یک قمقمه بی آب و غذایت نان خشک و گاه گاهی هم که غذای تو و دوستانت که کنسرو بود گویی به جشنی بزرگ دعوت شد.

 
 
جبهه کجا و غذای اعیانی کنسرو کجا؟ اما! بعد از گذشت سال ها به جای قدردانی از زخم هایت، برای گرفتن دارو خسته این اداره به آن اداره آواره باشی و ثابت کنی جانبازی. برای کسانی که روی جبهه را هم ندیده اند می دانم این از گلوله ارپی جی دشمن هم سخت تر است.

فقط عکس های تو و همرزمانت را دیده ام اما تو چرا از آن ها و از رنجی که می کشی حرفی نمی زنی؟

چه بی انصاف شده ایم وقتی می گویند جانباز به دلخوری از سهمیه دانشگاه و بن سخن به میان می آوریم، آیا آنان که به بن ها و سهمیه ها چشم داشت دارند حاضرند سرانگشت عزیزشان را بدهند تا به آن سهمیه ها و بن های فراوان برسند؟
 
خدا ما را نبخشد که چنان زخم زبانی به جانباز زده ایم که فرزندانشان که باید با غرور برای داشتن چنین پدرانی افتخار کنند آن را مخفی می کنند تا حرف های من و تو دردی بر دردهایشان اضافه نکند.

چه سود که تو سهمیه دانشگاه داشته باشی ولی از روزی که به دنیا آمدی فقط از پدر، سرفه های خونینش را دیده باشی  و نفس تنگی هایش را. چه سود که زخم زبانِ بن را به تو بزنند و لی در حسرت دست های جا مانده پدر بمانی که نوازشی باشد بر سر تو؟ چه سود که نتوانی با پدر قدم بزنی و چه سود که پدر هرگز روی ماه تو را ندیده باشد؟ زیرا چشمانش را پیش از تو برای دفاع از من و ما در راه او هدیه داده است.
 

آیه 155 سوره بقره  كاملا زبان حال بسیاری از ایثارگران است چرا كه در این آیه شریفه آمده است: «و لنبلونكم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ قطعا همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگی، زیان مالى و جانى، كمبود میوه ها آزمایش مى كنیم و به استقامت كنندگان بشارت بده» چرا كه این مسأله در اردوگاه های عراقی بسیار مشاهده می شد جایی كه رزمندگان با وجود سخت ترین شكنجه ها از اهداف و آرمان های انقلاب و اسلام عقب نشینی نكردند .

شنیده ام مردم شهر، پدرت را که جانباز اعصاب و روان است دیوانه خواندند! شاید آن ها راست می گویند و پدرت دیوانه است. مگر می شود آدم عاقل سر و دست و دل و جانش را فدا کند؟ آری او دیوانه کربلا است او دیوانه شهادت است.

عیبی ندارد همه خدایی دارند و ای جانیاز! دیده ام تو را که برای درد و دل دیگر ما انسان های خاکی را قابل نمی دانی و با هر زحمتی شده خودت را به گلزار شهدا می رسانی و دردهایت را که نه از سر جنگ با دشمن بلکه از زخم زبان های مردم شهرت می شنوی را به آنها می گویی دیده ام گاهی با دلخوری با آنها سخن به میان می آوری که چرا تو را با خود نبرده اند.

و باز زمزمه می کنند

ای کاش که اشک چشم هاتان بودم                  در خلوت شب دست دعاتان بودم

ای چلچه های داغدار ای مردم                           ای کاش به جای شهداتان بودم
 

تو اجر فداکاری و وفاداریت را از اربابت از علمدار کربلا خواهی گرفت اما این من هستم که از سر غفلت در هیاهوی منیت ها مانده ام.

با توام فرزند جانباز نکند در میان نگاه ها و حرف هایی که از سر نادانی به زبان می آوریم پدرت را مورد سرزنش قرار دهی که چرا برای دفاع از مردمی رفته ای که امروز زخم زبانت بزنند، شنیده ام گاهی این کار را کرده ای و چه زود هم پشیمان شده ای چون فهمیدی تو تنها امید او هستی.
 
 

با توام که زخم زبان میزنی حاضری شبی و ساعتی پدرت را در رنج و عذاب ببینی و روزی هزار بار مردن و زنده شدنش را ببینی و یا او را برای همیشه بدون دست و یا روی ویلچر ببینی و در قبالش سهمیه دانشگاه بگیری یادت باشد این سهمیه ها که خیلی ها ا ز آن استفاده هم نمی کنند دلخوشی من و تو است که می خواهیم مرهمی بر زخم جانباز باشد همین، وگرنه او اجرش را از دست من و تو نمی گیرد او با خدا معامله کرده است.

ای دوست بیا به عاشقان سر بزیم                    حرف از می و میخانه و ساغر بزنیم

عاشق شدن و جنون خودش دنیایی است           بد نیست کمی به سیم اخر بزنیم



نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار