به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛کتاب «بالهای خونین فطرس» مجموعهای نفیس از 40 عکس و 40 داستان از نویسندگان ایرانی و خارجی با موضوع دفاع مقدس است. این کتاب توسط سیدمهدی مدیرواقفی گردآوری و توسط انتشارات افراز روانه بازار نشر شده است، البته دو داستان از این کتاب به قلم گردآورنده کتاب به رشته تحریر در آمده است. از اینرو گفتوگویی با وی دربارهی روند شکلگیری این کتاب، داستانها و نحوه انتخاب عکسها و نویسندگان و ... داشتیم که در ادامه میآید.
در ابتدا درباره این کتاب و مطالبی که در این کتاب گردآوری شده است، توضیحاتی میدهید؟
این کتاب 40 عکس 40 داستان است. 40 عکس از دفاع مقدس انتخاب شده است و برای هر عکس داستانی نوشته شده است. مجموعه داستانهای کوتاه و عکسها از سویی به هم مرتبط و از سویی مستقل هستند، به این معنا که عکسها به تنهایی معانی زیادی را به همراه دارد و هر داستان کوتاه هم جدا از عکس داستانی خواندنی و مجزا است.
* دوست داشتم ادای دین کنم
ایده شکلگیری تالیف و گردآوری این کتاب را هم بیان میکنید؟ چرا احساس کردید که این کار میتواند به عنوان اثری از شما به یادگار بماند؟
کتاب «چندتنی از بینامتنیت» کار آقای شهاب عطائی، تلنگر و جرقهای برای من شد تا ایدهای این چنینی داشته باشم. از سوی دیگر در حوزه جنگ و دفاع مقدس به عنوان یک ارزش، دوست داشتم کاری ماندگار داشته باشم چون متاسفانه شرایطی پیش آمده که برخی از ارزشها نه تنها ارزش خود را از دست دادهاند بلکه تبدیل به ضد ارزش شدند و مردم در برابر آنها میایستند. به طور نمونه ادبیات جنگ فقط مخاطب خاص و محدودی پیدا کرده است، در حالیکه شاید در سایر کشورها اینگونه نباشد، در حال حاضر در ایران فقط برخی از مردم نسبت به اینگونه آثار علاقهای نشان میدهند. چرا باید شرایطی ایجاد شود که مخاطب سمت این موضوعات نرود؟ به نظرم یکی از دلایل غلو، تکرار، به روز نشدن و ... است. نه تنها موضوعات دفاع مقدس و نه تنها ادبیات بلکه بسیاری از موضوعات در جامعه به دلیل روند و تصمیمات نادرست شکل دیگری به خود گرفتهاند و خیلی از مفاهیم تغییر کرده است.
انتشار کتابهای این چنینی از سویی نگاه دگر به موضوع دفاع مقدس است، درباره اهمیت پرداخت به این موضوع و دلیل انجام کارهای این چنینی هم توضیح میدهید؟
از آنجایی که مخاطب در این حوزه کم است و از آنجا که ما به عنوان ایرانی نسبت به این موضوع و خونهای ریخته شده در هر دورهای وام دار هستیم، باید در حد توان کارهایی انجام بدهیم؛ من هم در حد توان خودم سعی کردم اِدای دِین کنم. البته نه تنها با این مجموعه بلکه با صدها نمونه دیگر از این مجموعهها نمیتوان اِدای دِین کرد. من فقط سعی کردم به گونه دیگری نگاه کنم تا هم به روز و جدید باشد. شاید ایده عکس و داستان خیلی جدید نباشد ولی حداقل فقط مجموعه داستان ساده نباشد و ارتباطی میان عکس و داستان برقرار شد.
* انتخاب عکسها سلیقهای است
عکسها با چه معیاری انتخاب شده اند؟ عکسهایی که کمتر دیده شدهاند ؟ ویژگی خاصی این مجموعه دارد؟
انتخاب عکسها سلیقهای است. ممکن است مخاطبان برخی از عکسها را دوست نداشته باشند و این به حتم متاثر از سلیقه است. به دنبال عکسهایی بودم که بتوان با آنها بهتر ارتباط برقرار کرد و متنوع باشند. همه عکسهای کتاب تلخ و ناخوشایند نیست، البته تلخی بخشی از دستاوردهای جنگ است. در انتخاب عکسها سعی شده است عکسهایی انتخاب شود که کمتر دیده شدهاند و جذاب بوده است.
*عکسها از آرشیو بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس تهیه شدهاند
عکسها را چگونه تهیه کردهاید؟ نهاد یا فرد خاصی این عکسها را به شما داده است؟
بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس تعداد زیادی عکس در اختیارم گذاشتند و از آرشیو آنها این عکسها انتخاب شدهاند.
عکاسان این مجموعه از افراد صاحب نام هستند؟
بله، به طور نمونه عکسهایی از آقایان محمد بدرفر، امیرعلی جوادیان، مهدی جمشیدی، محمود عبدالحسینی و ...
* دو نسل نویسنده با دو فضای فکری متفاوت داستانها را نوشتند
نحوه گزینش نویسندگان برای همکاری در نگارش این مجموعه بر چه اساسی بوده است؟
قلم آنها. انتخاب نویسندگان سمت و سوی خاصی نداشت. تنها تلاش شده تا از دو نسل نویسنده با دو فضای فکری متفاوت، در این مجموعه استفاده کنیم تا فضاهای متفاوتی را در داستان ها نسبت به موضوعات عکسها ارائه بدهیم. یکی عدهای از نسل اولیها هستند که در جنگ حضور داشتند و این فضاها را حس و لمس کردند و در این حوزه قلم زدهاند، از این میان میتوانم به امیر مالکپور ، جواد افهمی، مرتضی فخری، مجید قیصری، علیاکبر جانوند، مهدی کفاش اشاره کنم. عدهای هم از نویسندگان جوانی هستند که در جنگ حضور نداشتند و از شنیدههای خود نوشتهاند؛ خواستیم از زاویه دیگری روایتگر جنگ و داستانهای جنگی باشند. از این میان میتوان به فرید قدمی، آراز بارسقیان، فاطمه باباخانی، غلامرضا احمدخانی، مهدی میرباقری، یاسین محمدی، علی کریمی، هانیه سلطان پور و... اشاره کنم. البته دو نویسنده خارجی هم داریم که تصور خود را از عکس ها نوشتهاند.
از میان نویسندگانی که سابقه همکاری با نشر افراز را داشتهاند، انتخاب کردید؟
به دنبال این بودم از بهترین نویسندگان و داستانها استفاده کنم. همه افرادی که در این مجموعه داستان نوشتند سابقه همکاری با نشر افراز را نداشتند و معیار همانطور که گفتم قلم بود. حتی برخی اولین تجربه همکاریشان با انتشارات افراز در این کتاب بوده است.
* مفهوم شهادت به دین، قومیت، کشور و ... بستگی ندارد
در میان اسامی که در این کتاب همراهی داشتهاند نام افرادی مانند آراز بارسقیان هم دیده میشود، در جایی هم اشاره کردید که از نویسندگان خارجی استفاده کردید، با این انتخابها میخواستید که از ادیان و اقوام مختلف در این پروژه حضور داشته باشند؟
برخی از مفاهیم هیچگاه تغییر نمی کنند و ارزش خود را از دست نمیدهند. از آنجا که این مفهوم مهم بوده است و خواستم بگویم که برای بسیاری ارزشمند است و بسته به دین، قومیت، کشور و ... نیست و مفهوم شهادت مفهوم محترمی است. همانطور که گفتم برخی از مفاهیم هیچگاه تغییر نمی کنند فقط گاهی اوقات کاری که انجام میدهیم باید به زبان امروز باشد.
مطالبی که برای هر قطعه عکس آورده شده داستان کوتاه است؟ یا یادداشت و یا دلنوشته؟
تقریبا میتوان گفت همه مطالب داستانهای کوتاه هستند غیر از چند مورد که متن ادبی یادداشت گونه است. بعضی از این داستانها هم، داستانهای کوتاهی است که میتوان گفت از نوع خاطره نگاریاند.
اسامی نویسندگانی که در این پروژه با شما همراهی داشتند را به صورت کامل ذکر میکنید؟
جواد افهمی، مجید قیصری، مرتضی فخری، فریدون حیدریملکمیان، زهرا پورقربان، میترا داور، مهدی کفاش، ایوب آقاخانی، فرید قدمی، آراز بارسقیان، غلامحسین دولت آبادی، فاطمه باباخانی، مهدی میرباقری، یاسین محمدی، غلامرضا احمدخانی، محمتسلیم اُزبان، اصغر استاد حسنمعمار، ایرج افشاریاصل، مجید پورولیکلشتری، راضیه تجار، امراه تونچ، علیاکبرجانوند، سلمان حقوقیاصفهانی، صدف راهخدا، باقر رجبعلی، هانیه سلطانپور، محمد عباسی، سارا عرفانی، محمدعلی قاسمی، علی کریمی، امید کورهچی، امیر مالکپور، نصرتا... محمودزاده، و خودم.
درباره داستانهایی که خودتان نوشتید هم توضیح بدهید. میتوانید برشهایی از این داستان را یاد کنید؟
دو داستان را خودم نوشتم، ما قرار نیست درباره اعتقاداتمان داد بزنیم، فکر میکنم اثری که خلق میشود بیانگر روحیات و نوع نگاه خالقش است. من سعی کردم نوع نگاهم را در قالب داستان بیان کنم؛ البته مفاهیم عکسها خیلی والاتر هستند و اگر هم داستانها خوب نباشند به دلیل ضعف و ناتوانی من است. من از نویسندگان نسل دوم هستم و جنگ را آنطور که باید لمس نکردم و شاید فقط مثل خیلی از همنسلیهایم ترکشهایش زندگیام را ( مثل خیلی از مردم ایران) تحت تأثیر قرار داده باشد ولی در بین عکسها، عکسی بود که ذهنم را خیلی مشغول کرد. من برادری دارم که از خودم 17 سال کوچکتر است و من هر بار که به این عکس فکر میکنم از خودم میپرسم: اگر من بودم میرفتم؟؟
در بخشی از این داستان نوشتهام: «جنگ کنار نداره.
پشتت قایم میشم.
موشک داره، ولی قایمموشک نداره.
نمیدانم چرا نه مادر و نه دایی، هیچکدام مخالفت نکردند، یعنی کردند، ولی...
میدونی داداش، من از هیچی نمیترسم جز... شبایی که خواب بد میبینم، میترسم، از خواب میپرم و قِل که میخورم و میبینم تو کنارمی، خیالم راحت میشه، دوباره میخوابم.
با من آمد، با هم رفتیم.»
اسم کتاب را بر چه اساسی انتخاب کردید؟ نام یکی از داستانهای کتاب است؟
به دنبال اسمی جذاب، ادبی و در خور مجموعه بودم. از آنجا که داستان فطرس هم داستانی شناخته شده است که با شهیدان ارتباط برقرار میکند، این نام را برگزیدم.
انتخاب عکس با فرد نویسنده بر اساس معیاری مشخص بوده است؟
من در ابتدا 57 عکس انتخاب کردم تا نویسندگان هم تصمیم گیری کنند. بنا به شناختی که از نویسنده و قلمش داشتم برای هر کدام چند عکس میفرستادم و آنها خودشان انتخاب میکردند.
گردآوری و تالیف این کتاب طی چه مدتی انجام شده است؟
بیش از یکسال طول کشید. در ابتدا با نهادی دولتی هم صحبت کرده بودم تا با نشر افراز همراهی کنند ولی در آخرین لحظه این حمایت را نکردند و از خانم اعظم کیان افراز مدیر مسئول نشر افراز متشکرم که با توجه به مشکلات کاغذ و ... سعی کردند اثری با کیفیت بالا، به صورت تمام گلاسه و رنگی و نفیس چاپ شود و شد.
کتاب «بالهای خونین فطرس» در چند صفحه و با چه شمارگانی منتشر شده است؟
102 صفحه در قطع خشتی است و متاسفانه با شمارگان 1100 نسخه با قیمت 20 هزار تومان منتشر شده است.
منبع: فارس