شهدای ایران shohadayeiran.com

به مناسبت 10 فروردین سالروز رحلت؛
با ورود ایشان به قم، حوزه، جان تازه ای گرفت و فعالیت های فرهنگی حوزه برای گسترش اسلام در میان مردم، شتاب یافت. فعالیت های فرهنگی گروهی، رشد کرد. کتاب های عالمان کهن حوزه، دوباره احیا شد. درس خواندن طلبه ها نظم پیدا کرد. امتحان از طلبه ها آغاز شد. شهریه ی طلبه ها نظمی بیش از گذشته یافت و... .

 شهدای ایران:آن چه در پی می آید نگاهی گذرا به زندگانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره است.


نگاهی گذرا به زندگانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره

ماخذهای این زندگانی نامه ی مختصر ، کتاب های ارزش مند «زندگی آیت الله العظمی بروجردی » (نوشته ی آیت الله واعظ زاده ی خراسانی) و «المنهج الرجالی... لسید الطائفة آیت الله العظمی بروجردی » (نوشته ی فاضل گرامی آقای سیدمحمدرضا حسینی جلالی) و «زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع، آیت الله العظمی بروجردی » (نوشته ی نویسنده ی ارزش مند آقای علی دوانی) و «شکوه فقاهت » (تهیه و نشر از سوی مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم) و... است.

علاقه مندان برای دانستن تفصیل زندگانی حضرت ایشان، به این کتاب ها و منابع دیگر مراجعه کنند.

پیش از مروری بر زندگانی حضرت آیة الله بروجردی، مناسب است شخصیت ایشان را در بیانی کوتاه و گویا، معرفی کنیم. پیام مقام معظم رهبری، حفظه الله تعالی که به مناسبت محفل تکریمی که برای آن بزرگوار در سی امین سالگرد وفات ایشان بر پا شده بود صادر شده چنین ویژگی ای دارد.

در این جا خلاصه ای از این پیام به نقل از کتاب «شکوه فقاهت » آورده می شود.

بسم الله الرحمان الرحیم

جای خوش وقتی بسیار است که همت و پشتکار مؤسسین این مجمع و شما حضار محترم آن، مصروف تجدید یاد و اعلای ذکر فقیه عظیم القدر و کم نظیری شده است که برکات و آثار حیات پربار او به زمان خود او و به عرصه ی فقاهت، منحصر نماند و او، چون خورشیدی درخشان برتعدادی از علوم اسلامی، بلکه بر روش ها و شیوه های تحقیق در آن ها و نیز بر فضای عام حیات مسلمین، در زمان خود و پس از آن، پرتو افشانی کرده و هنوز علمای اسلام و جهان اسلام از تاثیرات مبارک آن عمر پر ثمر و ریاست و مرجعیت تامه ی پانزده ساله ی او متمتع اند.

[..]. علم و تقوا و اخلاص و روشن بینی و بزرگ منشی و کیاست و نوآوری و جامع نگری و خستگی ناپذیری و بسی خصلت های کم یاب و نفیس دیگر، از این مرد بزرگ و ذخیره ی الهی، چنان شخصیت ذو ابعاد و عظیمی فراهم آورده بود که نظیر آن را در فقهای صاحب نام و برخوردار از زعامت، به ندرت می توان یافت.

او، در فقاهت، مبتکر شیوه ای جدید و در رجال و حدیث، صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم کار دسته جمعی، بر زمان خود سبقت داشت.

[..]. حوزه ی علمیه تحت زعامت او، پرورش گاه و خاست گاه افکار نو و گوهرهای درخشانی شد که به برکت آن در سال های بعد، نهضت روحانیت پی ریخته شد و حرکتی که در اوج آن، انقلاب عظیم و شکوهمند اسلامی به رهبری مجدد بزرگ اسلام، حضرت امام خمینی قدس سره بود، سربرآورد.

با این همه، در مجموع شخصیت آن بزرگ مرد، آن چه بیش از همه درخشنده و چشم گیر بود، اخلاص و تقوایی بود که وی در همه ی امور خود از آن بهره می گرفت.

[..]. شایسته است که حوزه های علمیه و زعمای علمی آن [..]. روش های علمی و تحقیقی آن بزرگوار را نیز - که همچنان از تازگی برخوردار است - تعقیب و تکمیل کنند و گردونه ی فقاهت اسلام را به پیش ببرند [..]. .
ولادت

حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی قدس سره در پایان ماه صفر هزار و دویست و نود و دو، در بروجرد، در خانه ای سرشار از علم و تقوا، از پدر و مادری عالی نسب، به دنیا آمد.

نسب نامه

ایشان، پسرعلی (1252 - 1329 ق)، پسراحمد (1211 - 1280ق)، پسر علی نقی (1188 - 1249ق)، پسرجواد (متوفای 1242 ق)، پسر سید محمد (حدود 1090 - حدود 1160 ق)، پسر عبدالکریم، پسرمراد، پسر شاه اسدالله، پسر جلال الدین امیر، پسر حسن، پسر مجدالدین، پسر قوام الدین، پسر اسماعیل، پسر عباد، پسر ابوالمکارم، پسر عباد، پسر ابوالمجد، پسر عباد، پسر علی، پسر حمزه، پسر طاهر، پسر علی، پسر محمد، پسر احمد، پسر محمد، پسر احمد، پسر ابراهیم طباطبا، پسر اسماعیل دیباج، پسرابراهیم غمر (متوفای 145 ق در زندان منصور عباسی)، پسر حسن مثنی، پسر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است.

همان گونه که از این نسب نامه روشن می شود، نسب ایشان، با سی واسطه به حضرت امام حسن مجتبی و امام حسین علیهما السلام می رسد. به همین خاطر، جدشان سیدمحمد طباطبایی، در رساله ها، نسب خود را «حسنی حسینی » معرفی می کند.

نیز نسب ایشان، با پنج واسطه به سیدمحمد طباطبایی - سر سلسله ی سادات طباطبایی ساکن بروجرد - و با بیست و شش واسطه به «ابراهیم طباطبا» - جد اعلای همه ی سادات طباطبایی - می رسد.

مادر ایشان، سیده آغابیگم دختر سیدمحمدعلی، پسر سیدعابد، پسر سید علی، پسرسیدمحمد، پسر عبدالکریم است.

حضرت آیت الله، از طریق مادر، نسبت اش به علامه ی مجلسی اول می رسد.
همسر و فرزندان ایشان

حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره سه بار ازدواج کرده اند.

ایشان، از همسر نخست شان، دو پسر و سه دختر داشتند، همه ی این فرزندان در کودکی (یکی از دختران، در جوانی) وفات کرده اند.

چون این بانوی بزرگوار، دیگر فرزندی نیاورد، به حضرت آیت الله پیشنهاد کرد که با دختر حاج محمدجعفر اصفهانی (از تاجران متدین بروجرد) به نام «زهرا خانم » ازدواج کند.

از همسر دوم ایشان دو پسر و دو دختر باقی ماند.

پسر بزرگ ایشان مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن طباطبائی بروجردی مردی فاضل بود و در کارهای رجالی به ایشان کمک می کرد. حجة الاسلام سید محمدصادق طباطبائی - زید عزه - فرزند ایشان است. پسر دیگر ایشان، حجة الاسلام سیداحمد طباطبائی بروجردی بود که در عنفوان جوانی درگذشت. آقازاده ایشان - زید عزه - از فضلای حوزه می باشد.

یکی از دامادهای آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله علوی از علمای تهران است که آیت الله علوی بروجردی از مدرسان کنونی حوزه، فرزند ایشان می باشد.

داماد دیگر ایشان مرحوم آیت الله سیدجعفر احمدی که همشیره زاده ایشان و ابوالزوجه مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی گلپایگانی می باشد.

حضرت آیت الله، پس از وفات همسر دومشان، با بانوی محترم به نام «نصرت آغا» (فرزند مرحوم سید عبدالواحد طباطبایی - عموزاده ی ایشان - ) ازدواج کرد.

این بانوی گرامی، تا پایان عمر حضرت آیة الله، مانند پروانه، بر گرد شمع وجود حضرت آیة الله می چرخید و مواظب احوال ایشان بود.

ایزد تبارک و تعالی، همه شان را مشمول رحمت خاص خویش بگرداند.

آیت الله العظمی بروجردی در سال

1345 ق، هنگام سفر به حج
آغاز تحصیل

ایشان، هفت ساله بود که به مکتب رفت. پس از گذراندن دوره ی مکتب خانه، به مدرسه ی «نوربخش » که در آن زمان، مجمع فضلا و مرکز علمیه ی بروجرد بود وارد شد و تا هجده سالگی در این مدرسه، به فراگیری علومی مانند صرف و نحو و... و دوره ی سطح اصول و فقه پرداخت.

از همان آغاز، حافظه ی قوی و استعداد سرشار و ذکاوت بی نظیر او، حکایت از آینده ای درخشان داشت.
هجرت به اصفهان

از آن جا که حوزه ی علمیه ی بروجرد، دیگر نیاز علمی او را پاسخ گو نبود، در آغاز سال هزار و سیصد و ده قمری به اصفهان کوچید.

این سفر، چهار سال طول کشید و ایشان در این مدت، با جدیت و پشتکار در مدرسه ی صدر اصفهان، به خوشه چینی از اساتید بزرگ آن زمان پرداخت.

اساتید ایشان در اصفهان

ایشان، پس از ورود به اصفهان، به درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچه ای پا نهاد.

آن استاد گران مایه، به حضرت آیت الله العظمی بروجردی، بسیار اظهار مهر و علاقه می کرد. به گونه ای که ایشان، تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزش مند را فراموش نکرد.

وی افزون بر این درس، در درس های جناب میرزا ابوالمعالی کلباسی و جناب سیدمحمدتقی مدرس زانوی شاگردی بر زمین نهاد.

ایشان، علاوه بر فقه و اصول و رجال، به درس فلسفه ی دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.
ازدواج

حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره در سال هزار و سیصد و چهارده به فرمان پدر به بروجرد بازگشت و تاهل اختیار کرد.

پدرش، دختری به نام خدیجه را انیس زندگی او کرد. ایشان، تا پایان عمر از خدمات این زن در امر تحصیل و تدریس اش بسیار به نیکی یاد می کرد. پس از وفات این بانوی گرامی، ایشان هفته ای یک بار یا بیش تر، پس از درس، در ایوان صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام بر سر قبر او می نشست.

ایشان، در ابتدا، چون می ترسید که ازدواج، مانع تحصیل او گردد، از ازدواج کردن گریزان بود. ولی آن هنگام که پدر به او گفت: «اگر به فرمان پدر عمل کنی امید است که خداوند به تو، توفیقی دهد که به مراحل بالا برسی، ولی اگر به فرمان من گوش ندهی، شاید همین توفیقات هم از تو گرفته شود.» ، پذیرفت که ازدواج کند.

و چه زیبا، حق بودن سخن پدر آشکار شد و آن بانوی گرامی، با تلاش های فراوان اش، تحصیل ایشان را آسان تر کرد.

بازگشت دو باره به اصفهان

ایشان، پس از متاهل شدن، دو باره به اصفهان کوچید. مدت این اقامت، پنج سال بود.

ایشان، در این مدت، افزون بر حضور در درس اساتیدی که نام شان گذشت، خود به تدریس دوره ی سطح حوزه پرداخت.

به سبب خوش استعدادی و بیان روان و... طلبه های فراوانی در درس ایشان حاضر می شدند.

حضرت ایشان در این مدت تقریبا ده سال، مبانی علمی خود را تقویت کرد تا آن جا که از سه استاد بزرگوارش (سیدمحمدباقر درچه ای و سیدمیرزا محمدتقی مدرس و میرزا ابوالمعالی کلباسی) اجازه ی اجتهاد دریافت کرد.
هجرت به نجف اشرف

در سال هزار و سیصد و نوزده، پدر ایشان، زمینه ی هجرت او را به نجف اشرف فراهم کرد.

ایشان در هنگام این هجرت، مجتهدی بیست و هفت ساله بود.

اساتید ایشان در نجف

حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره در نجف اشرف به درس دو فحل بزرگ حوزه، یعنی جنابان آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه) حاضر شد و نه سال از محضر این دو بزرگوار سود جست.

البته، ایشان می فرمود که حوزه ی نجف نتوانست مبانی علمی اش را دگرگون کند.

مرحوم آخوند خراسانی، چنان به این شاگرد علاقه داشت که اگر او در جلسه ای سخن نمی گفت، به او رو می کرد و می گفت: «شما، نظری ندارید؟» !

لله دره عالما!

ایشان، از این دو بزرگوار نیز اجازه ی اجتهاد دریافت کرد.

بازگشت به بروجرد

ایشان، در اواخر سال هزار و سیصد و بیست و هشت قمری، برای دیدار پدر و مادر و... به بروجرد بازگشت.

شش ماه از ورود ایشان به بروجرد نگذشته بود که پدرشان وفات کرد و چون وصی پدر و سرپرست یک خواهر و برادر صغیر بود، دیگر نتوانست به نجف اشرف باز گردد و در بروجرد ماندگار شد.

از متن نامه های باقیمانده از مرحوم آخوند خراسانی می توان به میزان تاثر و تاسف ایشان از مفارقت این شاگرد فاضل، پی برد. نیز مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، همواره، مراتب تاثر خود را از فراق نجف اشرف یاد می کرد.

در مراجعت به بروجرد، مورد تکریم و استقبال گرم مردم قرار گرفت و همه جا، سخن از مراتب علم و نبوغ وی بود.

مسافرت به مشهد و بازگشت به بروجرد

به دنبال وفات فرزند و تالمات روحی، ایشان، در سال هزار و سیصد و چهل قمری، به مشهد مقدس کوچید و چند ماه در آن جا توقف کرد.

در مشهد، مورد توجه علما و طلاب مشهد قرار گرفت و حوزه ی درس تشکیل داد و با بزرگان علمای مشهد و نیز عارف نامی شیخ حسنعلی نخودکی - اعلی الله مقامه - مانوس گردید.

بر اثر اصرار اهالی بروجرد و نامه ها و تلگراف های پیاپی ایشان، و آمدن گروهی از بزرگان آن شهر به مشهد مقدس، سرانجام مشهد را ترک گفت و عازم وطن گردید.

در بازگشت به بروجرد، وارد قم می شوند و مورد توجه علمای شهر، مانند آیت الله مؤسس، قرار می گیرند و به دنبال اصرار طلبه ها، در قم درسی را شروع می کنند، اما باز نامه های فراوانی از بروجرد به قم فرستاده می شود که محتوایشان درخواست بازگشت ایشان به بروجرد بود.

ایشان، پس از یک سال دوری از بروجرد، با استقبال گرم و پرشکوه مردم بروجرد، وارد این شهر می شوند.

سفر حج

ایشان، در سال هزار و سیصد و چهل و پنج قمری، عازم سفر حج شدند.

ابتدا، به نجف اشرف وارد شد و صد روز در آن جا ماند. آیات عظام نجف اشرف، مانند مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی و مرحوم میرزاحسین نایینی و مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی و... مقدم او را گرامی داشتند.

بازگشت ایشان از سفر حج، با اجتماع علمای اصفهان در قم به منظور اعتراض به روش ضد اسلامی رضاخان قلدر، مصادف شد.

تماس ایشان با علما و نقش ایشان در این حرکت، سبب شد که با ورودشان به ایران، به فرمان رضاخان قلدر، در مرز ایران دستگیر و در تهران زندانی گردد.

اتفاقا، در همان زمان، رضاخان قلدر در بروجرد بود و خبر دستگیری ایشان را به سادات طباطبایی داد. در پی درخواست مؤکد آنان، رضاخان قلدر، به آزادی ایشان فرمان داد.

در تهران، رضاخان قلدر، با ایشان ملاقات کرد و وی را مورد احترام! قرار داد و از او خواست که در تهران بماند.

توقف او در تهران، صد روز طول کشید. از تهران به مشهد کوچید و هفت ماه در آن شهر شریف ماند.

گویا، ایشان، مایل نبودند که مشهد مقدس را ترک کنند، اما عواملی سبب شد که ایشان در سال هزار و سیصد و چهل و شش راهی بروجرد گردند.

مرجعیت تقلید

حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره در هنگام توقف در بروجرد، به عنوان یکی از مراجع تقلید، شناخته شده بود.

با وفات مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی - رضوان الله علیه - در سال هزار و سیصد و بیست و پنج قمری، بسیاری از مقلدان آن جناب، به حضرت آیت الله العظمی بروجردی رجوع کردند.

با وجود آیات ثلاث در قم و علمای برجسته ی دیگر در نجف و... شخصیت آیت الله العظمی بروجردی، برجستگی خاص و مشخصی داشت.

ایشان، در همان سال های نخست که از نجف اشرف برمی گردند، کتاب عروة الوثقی را حاشیه می زنند و حاشیه ی ایشان، نخستین حاشیه ی چاپ شده بر عروة الوثقی است.

هجرت به قم

ایشان، پس از بازگشت از نجف اشرف، نزدیک به سی و اندی سال در بروجرد به سر می برند.

در این مدت، حوزه ی درس قوی ای در بروجرد پدید می آورند و به پرورش شاگرد می پردازند.

محل تدریس ایشان، گاهی مسجد سیدجواد و زمانی مدرسه ی علمیه ی نوربخش و اغلب اوقات، منزل شان بوده است.

در اواخر سال هزار و سیصد و شصت و سه قمری، ایشان برای معالجه ی بیماری اش به تهران می آیند و در بیمارستان فیروزآبادی بستری می شوند.

در مدت هفتاد روزی که ایشان بستری بودند، تلگراف ها و نامه های تفقد، سیل وار به تهران سرازیر می شود. این نامه ها و... مضمون دیگری هم داشت. مضمون آن ها درخواست از ایشان برای اقامت در قم بود.

یکی از شخصیت هایی که برای این امر تلاش می کرد، حضرت امام خمینی - سلام الله علیه - بود.

ایشان، پس از مرخص شدن از بیمارستان، راهی قم شدند.

حوزه، در هنگام ورود ایشان، به دست مراجع ثلاث (آیات عظام سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت و سیدمحمدتقی خوانساری) اداره می شد.

ورود ایشان به قم، در عصر پنج شنبه بیست و ششم صفر هزار و سیصد و شصت و چهار قمری بود.

وی در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام به جای آیت الله صدر - که به احترام وی، آن جا را ترک کرد - به نماز ایستاد.

ایشان، در قم، در مسجد بالاسر و گاهی مدرسه ی فیضیه و مسجد عشقعلی، فقه و اصول تدریس می کردند.

در درس ایشان، جز مراجع ثلاث، بیش تر مدرسان بزرگ حوزه، مانند حضرت امام و آقای محقق داماد، شرکت می کردند.

با ورود ایشان به قم، حوزه، جان تازه ای گرفت و فعالیت های فرهنگی حوزه برای گسترش اسلام در میان مردم، شتاب یافت. فعالیت های فرهنگی گروهی، رشد کرد. کتاب های عالمان کهن حوزه، دوباره احیا شد. درس خواندن طلبه ها نظم پیدا کرد. امتحان از طلبه ها آغاز شد. شهریه ی طلبه ها نظمی بیش از گذشته یافت و... .

شیوه ی فقاهتی حضرت آیت الله العظمی بروجردی

ایشان مکتب و شیوه ی خاصی در فقه و استنباط احکام داشتند. امتیاز مکتب فقهی ایشان به این شرح است:

1 - توجه به تاریخچه ی مسئله; ایشان، ابتدا، ریشه ی تاریخی بحث را مورد نظر قرار می دادند و فراز و نشیب های آن را می نمایاندند.

2 - تقسیم بندی ادله ی مسئله; ایشان از میان ادله ای که برای مسئله ای مطرح شده است، تنها، آن هایی را که محکم می دیدند مطرح و با متانت و دقت بررسی می کردند.

3 - دسته بندی ادله ی مسئله; ایشان، ادله ی مسئله را براساس محتوایشان دسته بندی می کردند و آن گاه به مقایسه ی آن ها با هم می پرداختند.

4 - نگاه به فقه اهل سنت; ایشان معتقد بودند که تعدادی از روایات ما، نگاه شان به سوی اقوال اهل سنت است. از این رو، به فقه مقارن اهمیت بسیار می دادند. ایشان با بیان احادیث اهل سنت معنای این گونه روایات را بسیار روشن و مشخص می کردند.

5 - ایشان، به اصول اولیه فقه مانند مقنع و هدایه شیخ صدوق و مقنعه ی شیخ مفید و مراسم سلار و کافی عنایتی ویژه داشت. و شهرت میان قدما را بسیار ارج می نهاد و آن را غیر از شهرت در کتاب های علمای بعدی می دانست .

6 - ایشان، عنایتی خاص به قرآن برای استنباط احکام شرعی داشتند. از این رو، همیشه این اشکال را به وسایل الشیعه داشتند که چرا به آیات حکمی چندان نپرداخته است. ایشان، در ساختار کتاب جامع احادیث الشیعه، ابتدا آیات را آورده اند.
تالیفات

ایشان، به نوشتن، بسیار اهمیت می داد و طلبه ها را برنگارش درس ها و... تشویق فراوان می کرد به گونه ای که حتی خواستار زیبایی خط طلبه ها بود.

نوشته هایی که از حضرت ایشان برجای مانده به شرح زیراست:

1 - ترتیب اسانید الکافی;

2 - ترتیب اسانید التهذیب;

3 - ترتیب اسانید الخصال;

4 - ترتیب اسانید معانی الاخبار;

5 - ترتیب اسانید علل الشرائع;

6 - ترتیب اسانید ثواب الاعمال;

7 - ترتیب اسانید عقاب الاعمال;

8 - ترتیب اسانید کتاب من لایحضره الفقیه;

9 - ترتیب اسانید الامالی;

10 - رجال اسانید الکافی;

11 - رجال اسانید التهذیب;

12 - رجال اسانید کتاب الکشی;

13 - رجال اسانید کتاب الفهرست (از شیخ طوسی) ;

14 - رجال اسانید الفهرست (از نجاشی) ;

15 - طبقات الرواة;

16 - تعلیقة علی رجال النجاشی;

17 - تعلیقة علی عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب (از ابن عنبه) ;

18 - تعلیقة علی المنهج الرجال;

19 - مستدرک فهرست منتجب الدین رازی;

20 - الفهرستان (فهرست شیخ طوسی و فهرست نجاشی) ;

21 - رسالة حول سند الصحیفة السجادیة;

22 - تعلیقة علی رجال الطوسی;

23 - رسالة فی ترجمة بعض اعاظم اسرته و اجداده;

24 - بیوت الشیعة;

25 - جامع احادیث الشیعة (برای آگاهی بیش تر از ساختار این کتاب و چرایی تالیف آن و... به کتاب «زندگی آیت الله العظمی بروجردی » اثر آیت الله واعظ زاده - مراجعه شود). ;

26 - حاشیة علی وسائل الشیعة;

27 - تعلیقه بر کتاب «النهایة » ;

28 - تعلیقه بر کتاب «المبسوط » ;

29 - تعلیقه بر کتاب «خلاف » ;

30 - الفقه الاستدلالی;

31 - رسالة فی المواسعة و المضایقة;

32 - رسالة فی منجزات المریض;

33 - الحاشیة علی العروة الوثقی;

34 - تعلیقه بر «منهج الرشاد» ;

35 - تعلیقه بر مبحث «سهو» از کتاب جواهر;

36 - تعلیقه بر «تبصرة المتعلمین » ;

37 - الآثار المنظومة;

38 - المهدی علیه السلام فی کتب اهل السنة;

39 - حاشیه بر کفایة الاصول;

40 - حاشیه بر فرائد الاصول;

41 - رسالة فی المنطق;

42 - تعلیقة علی الاسفار;

43 - از حضرت ایشان رساله های عملیه ی مختلفی به فارسی و عربی چاپ شده است.

44 - تاکنون چندین کتاب به عنوان تقریر درسی های ایشان، چاپ شده است.
خدمات

ایشان، علاوه بر تحقیق و تالیف و تدریس و... به کارهای عام المنفعه نیز اهتمام ویژه ای داشت. در این جا به بخشی کوچک از این نوع کارهای ایشان، اشاره می شود:

1 - تکمیل کتابخانه ی مدرسه ی فیضیه;

2 - تاسیس کتابخانه ی مدرسه شان در نجف اشرف;

3 - تاسیس کتابخانه ی مدرسه شان در کرمانشاه;

4 - تاسیس کتابخانه ی مدرسه ی خان;

5 - تاسیس کتابخانه ی مسجد اعظم;

6 - ساخت مسجد اعظم قم;

7 - تجدید بنای مدرسه ی خان;

8 - ساخت دو مدرسه در نجف اشرف;

9 - ساخت مدرسه ای در کرمانشاه;

10 - ساخت مسجد ایرانشهر;

11 - ساخت مسجد بزرگ هامبورگ;

12 - ساخت کارخانه ی برق بروجرد;

13 - کمک به ساخت دبیرستان کمال نارمک;

14 - ...

در این جا باید از حرکت و منش ایشان برای تقریب میان مذاهب اسلامی و مسلمانان جهان یاد کرد. در این سده ی اخیر، هرگاه سخن از وحدت می شود، نام ایشان بر تارک این حرکت اصلاحی می درخشد.

در پی حرکت ایشان، در مصر، «دارالتقریب » به وجود آمد و کار به آن جا انجامید که شیخ شلتوت (مفتی بزرگ الازهر) رسما، شیعه را به عنوان یک مذهب اسلامی معرفی کرد و عمل به فقه شیعه را جایز دانست.

این حرکت ارزش مند ایشان، پس از سال ها خاموشی، اینک دوباره اوج گرفته و لزوم وحدت اسلامی برای بسیاری از اصلاح گران جهان اسلام روشن شده است.

ان شاءالله، جهان، به زودی شاهد وحدت میان مسلمانان باشد و مسلمانان، به جای برخوردهای غیر علمی و... به مسئله ی اساسی شان، یعنی مبارزه با استکبار جهانی و جلوگیری از نفوذ فرهنگ شیطانی غرب و برطرف کردن مشکلات مادی و... جهان اسلام بپردازند.
فعالیت های سیاسی ایشان

حضرت آیت الله العظمی بروجردی - رضوان الله علیه - مانند تمامی عالمان راستین شیعه، نه تنها هیچ گاه سرتعظیم در برابر حاکمان وقت فرود نیاورد، بلکه با کمال شهامت و بی باکی در مقابل کارهای ضد اسلامی آنان ایستاد.

ایشان، بر رضاخان به خاطر کشف حجاب خروشید و قصد قیام داشت که برخی مانع شدند.

پیش از این نیز ایشان با علمای بزرگ عراق صحبت کرده بودند و قصد داشتند پس از اتمام حج و ورود به ایران، برای سرنگونی رژیم ضد اسلامی و وابسته ی رضاخان قلدر، اقدام کنند، ولی به محض ورود به ایران دستگیر شدند.

ایشان، در برابر محمدرضای پهلوی ملعون نیز سیاست «نهی از منکر» را در پیش گرفتند و با او، صریحا سخن می گفتند.

وقتی شاه ملعون برای ایشان درباره ی انقلاب سفید! پیام فرستاد، خیلی روشن و صریح فرمودند: «به شاه بگویید، کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه ام را بر سر بگذارم و تاج و تخت ات را ویران کنم.»
وفات

حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره در صبح روز پنج شبنه دوازدهم شوال هزار و سیصد و هشتاد (دهم فروردین هزار و سیصد و چهل) پس از عمری اجتهاد و تلاش برای فهم درست اسلام و ترویج آن و کمک به درماندگان و... در پی بیماری قلبی، ندای حق را لبیک گفت.

تشییع جنازه ی ایشان، بسیار باشکوه برگزار شد. افراد مطلع، معترف اند که تا آن زمان، چنین تشییعی را برای هیچ یک از علمای پیشین ندیده بودند.

عکس هایی که آن لحظه ها را جاودان کرده است نیز شاهد درستی بر عظمت آن خداحافظی دسته جمعی مردم با مرجع شان است.
اخلاق و صفات نیکو

ایشان، مانند علمای بزرگ اسلام، مجسمه ای از اخلاق و صفات نیکو بود.

علمای اسلام به سبب اخلاصی که دارند، نمی خواهند صفات نیکویشان که جنبه ی شخصی دارد، مانند حالات شان در نماز شب، بر دیگران آشکار شود. البته ایزد - تبارک و تعالی - برای تمام کردن حجت بر دیگر بندگان و نیز تشویق آنان، گاهی زمینه ای را به وجود می آورد که این صفات پسندیده، آشکار گردد.

آن چه در این جا آورده می شود، گوشه ای از خصلت های پسندیده ی حضرت ایشان است.

1 - توجه به اخلاص; یکی از دغدغه های مهم حضرت ایشان، توجه به «اخلاص عمل » بود. وی، در این باره، گاهی با نزدیکان و دوستان بسیار قدیمی اش، سخن می گفت و بسیار نگران بود. جمله ی گران سنگ «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر» ، بارها بر زبان شان جاری می شد.

2 - اهمیت بسیار به توسل; از حالات ایشان، شدت توجه به مظاهر رحمت و لطف ایزد، یعنی حضرات چهارده معصوم - سلام الله علیهم اجمعین - بود.

منزل ایشان در بروجرد، مرکز اقامه ی عزا و سوگواری حضرت سیدالشهداءعلیه السلام بود.

به زیارت مرقد مطهر فاطمه معصومه علیها السلام اهتمامی شدید داشتند و در تعظیم شان والای آن بانوی گرامی بسیار کوشا و جدی بودند.

در جلسات سوگواری اهل بیت علیهم السلام دیده شده که حال ایشان بر اثر التهاب درونی و تاثر عمیق، دگرگون شده و غش کرده اند.

ایشان، در ایامی که در بروجرد بودند، دچار ناراحتی چشم می شوند. در عاشورا، از گل عزا داران حسینی بر چشم می مالند و ناراحتی چشم شان برطرف می شود.

3 - رعایت ادب; ایشان، در رعایت ادب سرامد بودند. ادب ایشان در زندگی زبانزد آشنایان و معاشران بود.

او، چون از ادب بالایی برخوردار بود، به طور طبیعی، از افرادی که مراعات ادب را نمی کردند، سخت ناراحت می شد و در بسیاری از اوقات، به طور صریح، با آن فرد بی ادب برخورد می کرد.

ادب ایشان، در برابر نام اساتیدش و کتاب های دینی، جالب و شگفت آور است. از ایشان نقل است که «من، حتی به کودکی از خاندان آخوند خراسانی که در گهواره است، احترام می کنم.» !

نیز منقول است که ایشان در اتاقی که حتی یک کتاب دینی بود، پایشان را دراز نمی کردند و نمی خوابیدند!

4 - توجه به عبادت; ایشان، در مراحل عالی بندگی ایزد - تبارک و تعالی - بودند. او، به هنگام نماز، از جهان مادی می برید و غرق دریای عظمت و جلال الهی می گردید. بسیاری از افراد از همراهی با ایشان در نمازهای عمومی و اقتدای به ایشان، احساس عجز می کردند.

5 - ایشان، از تملق و چاپلوسی بیزار بودند و به چنین افرادی اعتنا نمی کردند و آنان را طرد می کردند.

6 - سماحت و بزرگواری; از مطالبی که در زندگی ایشان، بسیار قابل توجه است، روحیه ی عفو و گذشت ایشان است. او، در عین قدرت و توانایی، بر نفس خود مسلط بود و نه تنها بی مهری های مخالفان را با شرح صدر پاسخ می داد و بر لغزش های ایشان چشم می پوشاند، بلکه در جایی که لازم بود، از کمک های مالی... به آنان، به طور غیر مستقیم، ابایی نداشت.

7 - جود و سخاوت کم مانند; از مکرمت های عالی و انسانی ایشان، کثرت جود و احسان بود.

در یکی از سال های گرانی، خانه شان را در بروجرد فروختند و به مصرف فقرای بروجرد رساندند. نیز به مرور، املاک زیادی را که از پدرشان ارث برده بودند، فروختند و پول اش را صرف فقرا کردند.

کسی از در خانه ی ایشان، ناامید بر نمی گشت. هرکس از او کمکی می طلبید، بدون مضایقه در اختیارش قرار می داد.

8 - زهد و پارسایی; رسیدن ایشان به آن مقامات، رهین زهد ایشان است. ایشان، حتی در زمانی که ریاست تام داشت، تنها، از پولی که از بقایای ملکی اش در بروجرد، به دست اش می رسید، استفاده می کرد، خوراک اش در زندگی خصوصی اش بسیار ساده بود.

9 - کارهای ایشان نظم و ترتیب داشت. ایشان، می فرمود، من لحظه ای از عمرم را به بطالت و بیهودگی نگذراندم.

10 - در مبارزه با بدعت ها شجاع بود.

11 - از مبارزه با انحرافات، ترسی به دل راه نمی داد.

13 - در بحث های علمی، آزاد منش بود.

12 - اهتمام ویژه ای به رفع گرفتاری مردم داشت.

14 - اهل تهجد بود. ایشان دو ساعت پیش از اذان صبح، از خواب برمی خاست.

15 - ...

«سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا» 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار