شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: «ما از این امتحان سرشکسته و خجلت‏زده بیرون آمدیم و از هر جهت در حق فرزند پیغمبر(ص) کوتاهی کردیم. حسین فرزند رسول خدا(ص) به ما نامه‏ها نوشت و پیک‏ها برای ما فرستاد و بارها چه پنهان و چه آشکار از ما یاری خواست و راه هرگونه عذر و بهانه را بر ما بست؛ ولی ما از بذل جان خود در رکاب او دریغ ورزیدیم؛ تا آنکه او در نزدیکی ما به خشن‏ترین وضع کشته شد. ما آن‏قدر سستی کردیم که نه با عمل و زبان او را یاری کردیم، نه با مال و ثروت خود به پشتیبانی وی شتافتیم و نه قبائل خود را جهت یاری او فراخواندیم. حال در پیشگاه خدا و حضور پیامبر چه عذری داریم؟ به خدا عذری جز این نداریم که قاتلان حسین را به کیفر اعمالشان برسانیم و یا در این راه کشته شویم؛ باشد که خداوند از ما راضی شود...»(مُسَیّب بن نَجَبَه فَزاری - از توابین)

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بانگ یالثارات الحسین همه جا را فراگرفته بود. اگر چه بسیاری از مسلمانان پیرو خلفا بودند اما آنچه در عاشورا برای اهل بیت پیامبر(ص) رقم خورد، برای هیچ‏کس پذیرفته نبود.

قیام عاشورا موجب شد مسلمان بیدار شوند و نامسلمانی‏ های یزید را دریابند. خیزش‏های مختلفی پس از عاشورا شکل گرفت و جای جای جهان اسلام از سیستان تا مدینه و کوفه و مکه دستخوش ناآرامی‏ها و قیام‏هایی شد که اگر کمی زودتر کلید می‏خورد هیچ‏گاه عاشورا شکل نمی‏گرفت.

برخی چون اهل مدینه تازه از شرابخواری یزید آگاه شدند، برخی چون مختار در ماجرای عاشورای سال 61 هجری در زندان به سر می‏بردند، برخی چون اهل کوفه حسین را می‏شناختند اما در همراهی با او کوتاهی کردند و این چنین بود که شد آنچه شد.

ماجرای عاشورا به گونه‏ای بود که حتی زبان هند، همسر یزید نیز به اعتراض باز شد و برخی چهره‏های جهان اسلام و دیگر ادیان به آنچه رخ داده اعتراض کردند. حتی یحیی بن حکم برادر مروان نیز که خود از امویان بود، صدایش به اعتراض بلند شد. رسالت زینبی خیلی زود عاشورا را شهر به شهر در عالم اسلام تنین‏انداز می‏کرد. کار به جایی رسید که معاویه فرزند یزید پس از پدرش از قدرت کناره گرفت و گفت:«ما گرفتار شدیم و شما گرفتار ما. جدم معاویه در امر خلافت با کسی نزاع کرد که شایسته‏تر بود و چنانکه می‏دانید از آن بهره گرفت و رفت و گرفتار عملکرد خویش ماند. سپس پدرم این کار را به دست گرفت؛ در حالی که او شایسته‏ی این کار نبود؛ پس سقوط کرد و لغزش‏های آن را نیک شمرد و من دوست ندارم که خدا را با گناهان {خلافت بر} شما دیدار کنم. شما می‏دانید و کارتان! اینک این شما و این کار خلافت.»

از خاندان ابن زیاد هم برادر ابن زیاد به اعتراض برخاست و گفت:«من دوست داشتم همه‏ی طایفه‏ی ما تا قیامت ذلیل باشند؛ ولی به حسین هیچ آسیبی نرسد.» حتی مرجانه مادر عبیدالله هم گفت:«ای خبیث! آیا فرزند پیامبر را کشتی؟! مطمئن باش که هرگز بهشت را نخواهی دید.»

قیام‏های پس از عاشورا در چنین فضایی رقم خورد. خیلی زود مردم سیستان به پا خواستند و مقابل عبّاد ابن زیاد برادر عبیدالله ابن زیاد ایستادند. کار به جایی رسید که عبّاد از سیستان گریخت و عبیدالله مجبور شد دو برادر دیگرش را راهی سیستان کند تا با مدارا مردم را آرام کنند.

قیام مردم مدینه که به واقعه حرّه معروف شد پرده‏ای دیگر از بیداری مردم بود. این قیام به واسطه‏ی آگاهی مردم از شربخواری و سگ‏بازی و فسادهای یزید که خلیفه‏ی مسلمین به شمار می‏آمد، کلید خورد. هیئتی که در آن عبدالله بن حنظله فرزند حنظله غسیل الملائکه نیز حضور داشت، به نمایندگی از مردم مدینه راهی شام شده بودند تا با یزید دیدار کنند. این دیدار به دعوت یزید و پس از آن انجام شد که برخی از مردم مدینه با نماینده‏ی عبدالله ابن زبیر بیعت کرده بودند. اگر چه یزید اعضای این هیئت را تکریم بسیار کرد و اموال زیادی به آنها بخشید اما آنها که تازه به فساد یزید پی برده بودند، حاضر نشدند سکوت کنند. یکی از آنها خطاب به مردم گفت:«ما از نزد شخصی آمده‏ایم که دین ندارد؛ شراب‏خوار و سرگرم ساز و آواز است؛ سگ‏بازی می‏کند؛ زنان در مجلسش آواز می‏خوانند و خودش با بدکاران شب‏نشینی می‏کند.»

این افشاگری به قیام مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله انجامید. مردم مدینه فرماندار یزید را از شهر بیرون کردند. یزید سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه مُرّی به مدینه فرستاد و سه روز جان و مال و ناموس مسلمانان مدینه مباح اعلام شد. کار به جایی رسید که بنا بر نقل مورخین بعد از واقعه حره هزار زنبى شوهر از اهل مدینه وضع حمل کردند و تعداد کشته شدگان روز حره از مردم سرشناس از مهاجران و انصار هفتصدنفر واز موالىده هزار نفر بود.

مورخان آورده‏اند که امام زین العابدین(ع) بعد از واقعه حرة سرپرستى چهار صد زن از خاندان عبد مناف را برعهده گرفت و تا خروج سپاه مسلم بن عقبه مخارج آنان را تأمین مى‏نمود.

مسلم بن عقبه پس از این راهی مکه شد تا به مواجهه با عبدالله بن زبیر برخیزد اما مرگ او را مهلت نداد. به این ترتیب نوبت به حصین بن نمیر رسید تا مکه را به محاصره درآورد و با منجنیق، آتش به داخل شهر پرتاب کند تا جایی که خانه کعبه به آتش کشیده شود. ابن زبیر بیش از آنکه خونخواه حسین(ع) باشد، طالب حکومت بود و از فرصتی که پیش آمده می‏کوشید تا حداکثر بهره‏برداری ممکن را داشته باشد. مرگ یزید اما موجب شد این جنگ به حذف فیزیکی ابن زبیر نینجامد.

با مرگ یزید قیام توابین که پیشتر در پس پرده کلید خورده بود، علنی شد. توابین، کوفیانی بودند که مسلم را تنها گذاشتند و اکنون تازه دریافته بودند چه بر سرشان آمده. دعوی آنها خونخواهی حسین(ع) بود. آنها همان نخست بر سر مزار سیدالشهداء رفتند و گفتند:«پروردگارا! ما فرزند پیامبر را یاری نکردیم. گناهان گذشته‎ی ما را بیامرز و توبه‎ی ما را بپذیر؛ به درستی که تو توبه‏پذیر و مهربانی.» توابین پس از 3 روز نبرد سخت با با عبیدالله بن زیاد شکست خورند و همه‏ی سرانشان به جز رفاعه بن شداد شهید شدند.

کم‏کم نوبت به مختار رسید تا با همراهی بازماندگان توابین به قیام برخیزد و با داعیه‏ی خونخواهی سیدالشهداء(ع) قتله‏ی کربلا را یکی یکی قصاص کند. شمر، خولی، حرمله، عمر بن سعد کشته شدند. عبیدالله بن زیاد نیز به دست ابراهیم بن مالک اشتر کشته شد. مختار نیز اما در نهایت به دست زبیریان به شهادت رسید تا چراغ این قیام نیز به خاموشی گراید.

قیام‏ها علیه دستگاه اموی در سال‏های بعد نیز ادامه پیدا کرد و چهره‏هایی چون زید بن علی بن الحسین برادر امام باقر(ع) نیز علیه دستگاه خلافت قیام کردند و به شهادت رسیدند. در نهایت قیام ابومسلم خراسانی و ایرانیان بود که بساط دستگاه امویی را جمع کرد. با این حال روی کار آمدن عباسیان نیز ظلم‏های جدیدی را علیه اهل‏بیت(ع) کلید زد.

وقتی به آغاز راه نگاه می‏کنیم درمی‏یابیم تنها گذاشتن امام و دیر به صحنه آمدن چقدر می‏تواند تبعات داشته باشد. وضع حمل هزار زن بی‏شوهر در مدینه، کشتار فجیع جمع کثیری از مسلمانان، به آتش کشیده شدن خانه‏ی خدا و...

رهبر انقلاب با اشاره به قیام توابین می‏فرمایند: «وقتی امام حسین علیه ‌السّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیپب آغاز شد، دیگر چه فایده؟!

لذاست که درتاریخ، عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه ‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یکروز کشته شدند. اما اثریکه توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به ‌خاطر این‌ که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.

چرا مسلمبن عقیل را با این‌ که می‌دانستید نماینده ی امام است، تنها گذاشتید؟! آمده بود و با او بیعت هم کرده بودید. قبولش هم داشتید. به عوامکاری ندارم. خواص را می‌گویم. چرا هنگام عصر و سرِ شبکه شد، مسلم را تنها گذاشتید تا به خانه‌ ی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمی‌گذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر می‌رسید، آن صد نفر دور مسلم را می‌گرفتند.

خانه‌ ی یکی ‌شان را مقر ّفرماندهی می‌کردند. می‌ایستادند و دفاع می‌کردند. مسلم، تنها هم که بود ،وقتی خواستند دستگیرش کنند، ساعت‏ها طول کشید.

سربازان ابن زیاد، چندین بار حمله کردند؛ مسلم به تنهایی همه را پسزد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر می‌توانستند دستگیرش کنند؟! باز مردم دورشان جمع می‌شدند.»

ایشان تصریح می‏کنند:«تصمیم‏گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشتِ خواص از دنیا در لحظه‏ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه لازم، اینهاست که تاریخ را نجات می‏دهد، ارزش‏ها را نجات می‏دهد، ارزش‏ها را حفظ می‏کند. باید در لحظه لازم، حرکت لازم را انجام داد.»

* گزارش از محمدمهدی تهرانی
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار