شهدای ایران shohadayeiran.com

از اواسط دهه هفتاد؛ برخی به تقلید از همان موسیقی غنایی لس‌آنجلسی شروع به فعالیت کردند، که در واقع اجداد همان چیزی بودند که اکنون در موسیقی پاپ فعلی می‌بینم. هنری بی‌محتوا، که اساساً متن‌محور نیست و تنها به تناسب نصفه-نیمه خود دل می‌بندد.
شهدای ایران: آنچه روشن است این است که بشر امروزی درمانده‌تر از گذشته و سخت از حال کنونی خود ناراضی است. و اساساً در چنین اوضاعی است که وضعیت «پُست مدرن» شکل می‌گیرد. پیروان این مکتب نظم حاکم برجهان را قبول نداشته و همانند گذشته آن‌را ستایش نمی‌کنند، بلکه آن بی نظمی و برهم زدن عادت هاست که از آن لذت می‌برند. به هرترتیب این حالت ذهنی که وجود دارد؛ در هنر هم اثر خود را گذاشته و نوعی جدید از به اصطلاح زیبایی‌شناسی افکار پیروان این مکتب را در بر گرفته است. در این مکتب؛ زیبایی ساده، قابل فهم، با درون‌مایه ای مملو از خشم و کین‌خواهی است، که با مستی و سرخوشیِ جنون آمیزی عجین شده، و سر آخر بشریت را در نا امیدی و پوچی غوطه‌ور می‌سازد. اساساً این روند؛ به نوعی تکامل این نظریه است که انسان نمی‌تواند زمان خیلی زیادی بر پایه ی شهوات ونفسانیات شاد بماند، اما می‌تواند تا آخر عمر غمگین بماند و غصه ی ‌نداشته‌ها را ‌بخورد.

 

تب بی نوا

رسوخ این شکل از زیبایی شناسی در هنر موسیقی تجلی خاص خود را دارد. برگردیم به نوع خاصی از موسیقی از دهه‌ی پنجاه میلادی؛ که با نام «راک اند رول» شکل گرفت، ویژگی بارز آن نوعی اعتراض به دیسیپلین و نظم آهنینی بود که در موسیقی کلاسیک دیده می‌شد، یعنی دیگر خبری از گروه‌های هماهنگ با آرایش‌ها و ترکیب و لباس‌های یک‌رنگ و متقارن نبود؛ و جای خود را به حالت های ناموزون موسیقی نسبتاً خشن؛ با اجراکنندگانی ژولیده و بد لباس داده بود. در همان زمان این سیاق هنر با نام «پاپ فارسی» وارد ایران شد. که در مقایسه با موسیقی سنتی که هزاران سال قدمت داشته؛ از تناسب؛ تجانس و تقارن کمتری برخوردار بود، ولی ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر احساس می‌شد. هم‌چنین مضامینی وارد ادبیات موسیقی شد که جنبه های ادبی آن روز به روز کمترشده‌ و به سوی ابتذال کشیده می‌شد. هم‌چنین خوانندگان آن دوران برخلاف مردم عادی جامعه که مقید به حیا؛ غیرت و اصول مذهبی بودند، عمل کرده و حتی گهگاهی آنرا به سُخره می‌گرفتند! البته در آن هجوم فرهنگی ذلت بار باید عنوان کرد که بارقه‌های بسیار شکوهمندی در حال پیدایش بود تا اینکه سرانجام به انقلاب شکوهمند اسلامی رسید.

 

زوال یک نوستالژی

به گفته‌ی کارشناسان؛ بهترین و ماندگارترین موسیقی‌ها را می‌توان در دوران انقلاب تا انتهای جنگ دانست. به جرأت می توان گفت که حتی امروز وقتی ما به موسیقی های آن زمان گوش می‌دهیم؛ علاوه بر نوستالژی‌های خود، به ما حسی دیگر نیز منتقل می‌کند، به عبارتی بهتر؛ خبر از حیاتی دیگر می‌دهد که درآن اخلاق؛ عقیده و انسانیت جایگاه والایی دارد و هیچ‌گاه بوی ابتذال نگرفته و خواننده احساس پوچی نمی‌کند.

 

همچنین به اعتقاد برخی دیگر از کارشناسان این رویه کمی بعدتر از انتهای جنگ تمام شد، و تا اواسط دهه ی هفتاد سکوتی عظیم بر آن چیره می‌شود، البته لازم به ذکر است که در همان ادوار به دلیل نبود جایگزین مناسب؛ مردم ایران رو به موسیقی‌های لس آنجلسی با آن ابتذالش آوردند، هرچند اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم برخی از آنها خالی از محتوا نبوده و متأسفانه کار های قابل شنیدنی بودند، اگرچه هیچ‌گاه به ضد اخلاقی بودن و سخیف بودنش نمی ارزید.از اواسط دهه‌ی هفتاد برخی به تقلید از همان موسیقی غنایی لس آنجلسی به تحرک پرداختند که برخی به جد محتوای بسیاری را منتقل کرده و ارزش شنیدن را داشتند، و بقیه هم فاقد آن بودند، که در واقع اجداد همان چیزی بودند که اکنون در موسیقی پاپ مجاز و غیر مجاز فعلی می‌بینم. هنری که محتوا درآن معنی نداشته و اساساً متن محور نیست و تنها به تناسب و تجانس نصفه-نیمه خود دل می‌بندد.

 

گفت آواز متولد می‌شود ومی‌میرد

در همان اواسط دهه هفتاد در غرب بنیان های موسیقی‌ای گذاشته شد که با نام «رپ» و «هیپ هاپ» شناخته می‌شود. موسیقی رپ در ابتدا برای بیان تبعیض نژادی و مشکلات اجتماعی به کارگرفته می‌شد. ولی بعدها مضامینی همچون دعوا های خیابانی؛ رجز خوانی های پُر از ناسزا و ابزاری برای تبلیغ مصرف مواد مخدر شد، و در همین آوان گروه هایی در داخل ایران درحالی که مسئولین مربوطه خواب بودند به فعالیت موسیقی در این سبک پرداختند، و جالب اینجاست که به زعم کارشناسان در ابتدا در ایران هم مانند غرب این سبک محتوایی اجتماعی، و گاه وطن‌پرستانه وحتی بعضی اوقات صورتی اخلاقی داشت، البته باید گفت که منظور سطح پایینی از محتوا است.

 

اما هر قدر که جلوتر آمدیم موسیقی رپ؛ متن‌های اجتماعی خود را از دست داد و تنها به اعتراض نامربوط و غیر منطقی از حکومت و دین پرداخت، و چون دستگاه نظارتی بر آن تفوق نداشت کار را به عناد؛ دشمنی و توهین کشیده شد، از سوی دیگر هم عده‌ای دیگر از خوانندگان با بکار بردن کلمات رکیک و فحاشی با یکدیگر؛ رجزخوانی کرده و متاسفانه تا آنجا پیشرفتند که طرفداران آنها در پارک ها با یکدیگر درگیر می شدند و در شبکه های اجتماعی بهم فحاشی میکردند، بدون اینکه حتی یکدیگر را شناخته و دلیلی برای این امر داشته باشند.

 

گروهی دیگر نیز  از این فعالان موسیقی به بچه پول‌دارهایی برمی‌گردد که از پارتی ها؛ روابط نامشروع؛ مصرف مواد و عیاشی های خود در آهنگ هایشان می‌گویند و احتمالا طرفدار بیچاره ی آنهم که معمولاً از سطح پایین جامعه است نشسته و آرزوی چنین زندگی‌ای را برای خود مجسم می‌نماید.

 

گروه سوم فعال در این سبک متعلق به آن دسته خواننده‌هایی است که که درواقع جزو محدوده ی رپ حساب نشده و بیشتر به نوع سبک دیگری به نام «بلوز» شباهت دارند؛ اما مردم آنها را هم جزو رپ حساب میاورند. بیشتر این آهنگ ها با ریتم 6و8 بوده و همانند پاپ امروزی بسیار بی محتوا هستند و تنها به موضوعات عشق و عاشقی های الکی و ستایش ویژگی های ظاهری معشوق می‌پردازد؛ که معمولاً با بی حیائی و بی اخلاق همراه است.  و اما گروه اندکی هم هستند که اغلب به شکست های عشقی و خیانت می‌پردازند. و اصطلاحاً به آن «دیس لاو» می‌گویند.

 

از رنجی که میبریم

 لازم به ذکر است که سبک های دیگری نیز درکشور ما وجود دارند، من‌جمله سبک های «جاز»، «راک آر اند بی» و...که در آینده به آن می‌پردازیم. اما چیزی که واقعاً در این چند سال آن طور که اساتید فن می گویند بازار پُر رونقی داشته دو نوع سبک بوده: اول؛ خواننده های رپ که اصطلاحاً در ایران به آنها خوانندگان زیر زمینی هم اطلاق می‌شود، وگروه دیگر نیز خوانندگان پاپ بوده که برخی از آنها مجوز داشته و بیشترشان اصطلاحاً وطنی میباشند، و مابقی هم همان موسیقی لس آنجلسی را شامل می‌شوند.

 

اما تفاوت عمده ای که این دوسبک دارند این است که موسیقی پاپ براساس سلیقه‌ی عامه‌ی مردم کوچه و بازار، آهنگ های خود را عرضه می‌کند، که این خود نوعی «لمپن-شدگی» است، اما موسیقی رپ اساسا سلیقه ی عامه را خود می‌سازد. اما به دست چه کسانی؟!  انسان هایی که خود عموماً سواد زیادی نداشته و معمولاً از لحاظ جایگاه اجتماعی وضعیت خوبی ندارند و فساد اخلاقی در آنها بیداد می‌کند.

 

متاسفانه هنر موسیقی امروزه، بدلیل سیاست‌گذاری های نادرست و مدیریت نابجا که از مصادیق آن می‌توان به عدم تدریس درس «موسیقی اسلامی» درمدارس، چاپ اشعار خوانندگان غربی، اعطای مجوز به خوانندگانی که لایق این مهم نیستند و البته هجوم فرهنگی  اشاره کرد. تاثیری که این سو مدیریت در هنر ایرانی داشته را در آهنگ‌های مبتذل و غنایی که از اتومبیل‌ها با صدای بلند در کوچه خیابان ها پخش می‌شود؛ می‌بینیم. جولان دادن انسان هایی در شبکه‌های اجتماعی که به شدت بی‌سواد و بی فرهنگ؛ که بعضی هاشان حتی مشکلات روانی دارند و طرفداران میلیونیشان نشان از مشکلات عدیده ای از الگوسازی فرهنگی برای جوانان می‌باشد. معلوم نیست نوجوانی که از صبح تا شب هدفون در گوش، به آهنگ های مبتذل این‌چنینی گوش می‌دهد؛ چگونه آینده ی خود را تصور کرده و از چه کسانی الگو می‌گیرند.

 

خود را جمع کنیم

برگردیم به دورانی که آهنگ‌ها و سرود های زیبایی با مضامینی عرفانی سبک زندگی و انقلابی خوانده می‌شد. وحتی اگر هم موضوع عاشقانه بود خارج از عرف و اخلاق نمیرفت، و اساساً کسانی این آهنگ ها را می‌خواندند که به اخلاق؛ دین و انقلاب اعتقاد داشتند و اگر بتوانیم به این وضعیت برگردیم بی تردید در این صورت مجموعه ای مانند «دکتر سلام» که خود را یک گروه انقلابی و ارزشی می‌داند؛ مجبور نمیشود موسیقی یک خواننده مبتذل غربی را ضمیمه ی کار های خود کند! به امید روزی که بتوانیم به موسیقی ای اصیل برسیم تا نگهبان این فرهنگ مومیایی شده باشد.

 
*دانشجو

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار