شهدای ایران shohadayeiran.com

امام خمینی اوج علاقه و انتظار خود برای دیدار با آزادگان را در جمله ای عاطفی بیان داشتند و فرمودند: "اگر روزي اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد خميني در فکرتان بود و برایتان دعا می کرد."
شهدای ایران: ۲۶ مرداد همواره یادآور رشادت های بی نظیر و با ارزش آزادگان میهن اسلامی است. این روز همیشه برای ایرانیان تداعی کننده خاطراتی سرشار از عاطفه و غرور است.

۲۵ سال پیش در چنین روزی اولین گروه از آزادگان پس از تحمل سالهای رنج و اسارت به میهن اسلامی و آغوش خانواده هایشان بازگشتند. اما افسوس که اصلی ترین عزیزی که سالها چشم انتظار این بازگشت اسرا و ملاقات با آنها بود، در این روز به دیدار حق شتافته بود.

بگویید خمینی در فکرتان بود و برایتان دعا می‌کرد

امام راحل با توجه به جنایات صدام و بعثی ها، پیش بینی می کردند که شاید نتوانند خود شاهد بازگشت آزادگان به میهن اسلامی را باشند و روزی با آنان ملاقات کرده، پای درد دل آنها بنشینند و از رنج ها و شکنجه هایی که ناجوانمردانه بر این فرزندان انقلاب وارد شده، بشنوند.

امام خمینی اوج علاقه و انتظار خود برای دیدار با آزادگان را در جمله ای عاطفی بیان داشتند و فرمودند: "اگر روزي اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد خميني در فکرتان بود و برایتان دعا می کرد."

بگویید خمینی در فکرتان بود و برایتان دعا می‌کرد

آزادگان عزیزی که گرچه بازهم توانستند خاک ایران اسلامی را ببوسند و گرچه بازهم توانستند اعضای خانواده خود را در آغوش بگیرند، اما بی شک آنها هم به یکی ازبزرگترین آرزوهای خود که همانا دیدار با امام خمینی بود نرسیدند. شاید بازگشت آنها و اولین حضورشان در مرقد امام راحل یادآور خاطراتی بودکه از شنیدن خبر فوت امام داشتند. عزاداری های ایرانی ها، اشک های اسرای ایرانی و صدای هق هق گریه هم رزمان و هم بندهایشان.

یکی از آزادگان بزرگوار به نام سید ربیع سیادت پور، اینگونه از حال و هوای ایام بیماری و رحلت امام خمینی در آسایشگاه شان می گوید که: "ما از بیماری امام اطلاع داشتیم؛ ولی آن شب دلم خیلی شور می‏‏زد و منتظر، پشت پنجره ایستاده بودم. سربازان عراقی اعتراض می‏‏کردند که چرا ایستاده‏‏ای و من بیماری را بهانه می‏‏کردم؛ ولی بر اثر اضطراب و ناراحتی نمی‏‏توانستم بنشینم و دائم در سلامتی امام را از خدا می‏‏خواستم. وقتی صبح شد و به داخل حیاط اردوگاه آمدیم، مشاهده کردیم که برادرانی که در آسایشگاههای دیگر بودند و تلویزیون داشتند در حال پچ و ‏‏پچ و گفتگوی در گوشی هستند. از یکی سئوال کردم که آیا خبری شده؟ گفت: بله پدرمان از دست رفته. با شنیدن این جمله چشمم سیاهی رفت و فوراً به داخل آسایشگاه رفتم. همه ناراحت بودند و سرشان را به دیوار می‏‏زدند و فریاد می‏‏کشیدند؛ولی چاره‏‏ای نبود و باید تحمل می‏‏کردیم ... در زیر پتو با دوستانمان به عزاداری برای امام پرداختیم."


آری این همان غیور مردانی هستند که در این ایام هم در مقابل مزدوران بعثی سرخم نکردند. اسماعیل حاجی بیگی، از آزادگان دلاور میهن عزیزمان خاطراتی از جلسه ای می گوید که بعثی ها در زمانی که وضعیت جسمانی امام وخیم شده بود می گوید، از ایستادگی شجاعانه اسرا و از غیرت بی مثال آنها روی ولی فقیه زمان. "زمانی که حضرت امام در بستر بیماری بودند. مأمورین امنیتی عراق مرتب در رفت و آمد و سرکشی و کسب خبر بودند. آنها عکس‏‏ العمل بچه ‏‏ها را زیر نظر داشتند؛ چون می‏‏دانستند که اگر امام از دنیا برود حتماً‏‏ بلوایی به پا خواهد شد. این بود که مراقبتهای ویژه‏‏ ای گذاشته بودند تا از وضعیت آسایشگاه ها لحظه به لحظه باخبر باشند. یک روز عراقی ها آمدند و چند نفر از بچه‏‏ ها را به عنوان نماینده برای گفتگو در مورد همین مسئله با خودشان بردند. در آن نشست صحبتهای زیادی رد و بدل شد. عراقی ها گفته بودند: می‏‏ دانید که رهبر شما سن زیادی دارد و اکنون در بیمارستان بستری است. ممکن است فوت کند. بچه‏‏ ها می‏‏گویند: مردن حق است، پیر و جوان نمی‏‏شناسد. ممکن است کسی جوان هم باشد وی عجلش برسد و بمیرد. پس اگر امامتان بمیرد، دیگر شما شکست خورده‏‏اید، این طور نیست؟

خیر، هرگز، چون پس از رحلت پیامبر اسلام، مرام او شکست نخورد و اسلام روز به روز قویتر گردید. اسرا لحظه‏‏ ای هم نمی‏‏ توانستند به از دنیا رفتن امام فکر کنند و اصلاً فکرش غیر قابل تحمل بود؛ ولی در برابر دشمن مستقیم و استوار و حاضر جواب بودند."

بی شک رابطه عاطفی و دو سویه بین امام و امت فراموش شدنی نیست. امتی که پای تمام آرمان ها و ارزش های خود می ایستند. امتی که همیشه چشمش به کلام پیشوا و رهبرش است. چه در زمان اسارت و چه در زمان فتح قله های جهان درعرصه های مختلف.


*جهان‌نیوز
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
عباس مهتابی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
0
0
با سلام و عرض ادب خدمت مسؤول محترم سایت شهدای ایران.یکی از آرزو های ارزشی ما اسرا این بود که وقتی به ایران باز گردیم زیارت و دست بوسی امام عزیز بود و در اواخر اسارت بودیم که امام رحلت کردند و ما اسرا پدر معنوی خود را از دست دادیم. چه گنج گرانبهایی بود امام.ما با عشق خمینی کبیر به جنگ با دشمن رفیم و به عشق او آن همه درد و رنج اسارت را تحمل نمودیم.اما هزار افسوس که دیگر سعادت نداشتیم بعد از آزادی دوباره چشمانمان به جمالش روشن شود و اگر وجود مبارکش الآن می بود ما ایثارگران و خانواده ی شهدا دیگر چه غم داشتیم؟
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار