شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۴۷۹۵
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۰
همه اين بلاها را خودم به سرم آوردم و هيچ کس را در متلاشي شدن زندگي ام مقصر نمي دانم مصرف قرص هاي روانگردان اکستازي مرا تا مرز ديوانگي و نابودي کشانده است به طوري که مقامات قضايي نيز به دليل نداشتن تعادل روحي و رواني بازگرداندن فرزندانم را به بررسي‌هاي بيشتري موکول کرده اند...
شهدای ایران:زن جوان در حالي که عنوان مي کرد از کودکي تا به حال فقط عمرم را تباه کرده ام، به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد گفت: در يکي از روستاهاي اطراف تربت جام به دنيا آمدم. از زماني که به ياد دارم کارم آماده کردن بساط مواد مخدر براي پدرم و چاق کردن قليان براي مادرم بود از همان دوران کودکي در ميان دود و دم بزرگ شدم و خواه ناخواه من هم در همين وادي قدم گذاشتم کشيدن سيگار و قليان و مواد مخدر براي همه اطرافيانم امري طبيعي بود من هم ابتدا کشيدن قليان را در کنار مادرم آغاز کردم.

13 ساله بودم که پسر خاله ام به خواستگاري ام آمد. موسي همبازي دوران بچگي ام بود و حالا بايد همسر شرعي و قانوني من مي شد. خيلي زود و شايد هم به اجبار با موسي ازدواج کردم اين در حالي بود که ديگر کم کم مصرف سيگار و ترياک را هم شروع کرده بودم. اگر چه موسي مخالف اعتياد بود اما وقتي مي ديد همه خانواده و اطرافيانمان آلوده هستند بغضي عجيب گلويش را مي فشرد و چاره اي جز سکوت نداشت در حالي که دختر اولم به دنيا آمده بود من همچنان پا به پاي پدر و مادرم به مصرف مواد ادامه مي دادم.

پس از گذشت چند سال ترياک را رها کردم و به مصرف هروئين روي آوردم و مدتي بعد هم به سمت کريستال کشيده شدم همزمان با تولد دومين دخترم که نام نغمه را بر او گذاشتم نغمه هاي خوش زندگي خودم خاموش شد چرا که ديگر قرص هاي روانگردان اکستازي را چاشني مصرف مواد مخدر کرده بودم ديگر تامين هزينه هاي زندگي و اعتياد من براي موسي امکان پذير نبود ولي او به خاطر علاقه اي که به زندگي و فرزندانش داشت روستا را رها کرد و براي درآمد بيشتر عازم مشهد شد.

کار موسي به زودي رونق گرفت و من و فرزندانم نيز گاهي براي ديدن همسرم به مشهد مي آمديم و چند روزي در يک مسافرخانه ساکن مي شديم تلاش هاي موسي براي ترک اعتياد من نتيجه اي نداشت تا اين که چند روز قبل وقتي همسرم به محل کارش رفت من هم در مسافرخانه قرص هاي روانگردان استفاده کردم ولي زماني به خود آمدم که روي تخت بيمارستان بودم و موسي کنار تختم نشسته بود.

او گفت پس از مصرف قرص ها از حالت طبيعي خارج شده و با رفتارهاي غيرعادي فرزندانم را به شدت کتک زده ام! که مدير مسافرخانه به داد فرزندانم رسيده است! حالا هم پليس 2 دخترم را تحويل بهزيستي داده است و مسئولان بهزيستي نيز تنها حاضرند با دستور قضايي فرزندانم را به من تحويل بدهند. مقام قضايي هم مي گويد بايد بررسي بيشتري انجام شود. اکنون در بحران عجيبي به سر مي برم و نمي دانم عاقبت...

ماجراي واقعي با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي

*خراسان


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار