شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۶۷۷۴۷
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۹
خون هادی ذوالفقاری و دیگر مدافعین حرم ، نوچه های آمریکا را ان سوی مرز ها نگاه داشته است و اگر نبودند هادی ذوالفقاری ها ، امروز باید در مرز های خود با حرامیان درگیر می شدیم.
"
به گزارش شهدای ایران،در گزارش قبل در خصوص بخش هایی از زندگی شهید والامقام ، مدافع حرم آل الله ، هادی ذوالفقاری  و توجه این شهید به نیازمندان و سکونت ایشان در نجف جهت تحصیل علوم دینی اشاره داشتیم.

شهیدی که با پرچم سیدالشهدا(ع)

امروز بیشتر از انها که در حرم یار ساکن اند، ما بوی عطر تربت کربلا  را احساس می کنیم.

اسمش این است که جنگ تمام شده، اما از من اگر بپرسی با جرات می گویم که هر نسل از این انقلاب ، شهدای خاص خود را دارد ، ما نسل سومی ها ، همپای نسل اول انقلاب ، امروز داریم شهید می دهیم.

شهدایی که جنگیدن را از شهیدان صدر اسلام آموخته اند ، شهدای نسل ما شهادت را از شهدای جنگ اموخته اند.

شهیدی که با پرچم سیدالشهدا(ع)

اگر نسل اول انقلاب ابراهیم همت داشت، برند معروف نسل سوم انقلاب ، پیراهن غرق در خون شهید هادی ذوالفقاری است.

آری ما به پهلوی شکسته حسین غلام کبیری می نازیم.

ما بسنگ نشسته بر گونه هادی ذوالفقاری را از یاد نخواهیم برد.

ما با آنچه که از شکستگی پهلو خسین غلام کبیری و سنگ نشسته بر صورت هادی ذوالفقاری دیده ایم ، روضه اهل را بیت بهتر درک می کنیم.

خون هادی ذوالفقاری و دیگر مدافعین حرم ، نوچه های آمریکا را ان سوی مرز ها نگاه داشته است و اگر نبودند هادی ذوالفقاری ها ، امروز باید در مرز های خود با حرامیان درگیر می شدیم…

شهیدی که با پرچم سیدالشهدا(ع) شهیدی که با پرچم سیدالشهدا(ع)

امروز می خواهیم از کسی بگوییم که ، اگرچه مزاری در عراق برایش ساخته اند اما مزار واقعیش در قلب ماست…

در این گزارش قصد داریم به چند روایت شنیدنی در خصوص زندگی این شهید ، از زبان دوستانش اشاره ای داشته باشیم.

همانگونه که در گزارش قبل گفته شد ، یکی از مهم ترین تحولات زندگی شهید از زمانی اتفاق افتاد که ایشان به همراه جمعی از دوستان در سال ۱۳۹۰ برای زیارت قبر سیدالشهدا  (ع)، راهی کربلا شدند.

ارادت به سالار شهیدان

یکی از دوستان شهید ,ماجرا علاقه این شهید به سید الشهدا(ع) را اینگونه بیان می کند:برای امام حسین (ع)با سوز دل بسیار گریه می کرد.

ماه محرم از حساب شخصی خود ، هزینه ای هم برای عزا ی امام حسین (ع) در نظر می گرفت و درآخرین ماه محرم عمرش مبلغ ۲۰۰ هزار تومان به عنوان کمک به هیئت پرداخت کرد و تاکید داشت که هر کجا در مراسم به مشکل برخوردید به من هم اطلاع دهید.

شهید برای اهل بیت علیهم السلام مداحی می کرد و ذکر هیئت را هم ایشان می گفت.

برای امام حسین(ع) واقعا سوخت و هر انچه که خواست از ارباب گرفت ، حرمی نبود که پیکر ایشان را در انجا طواف نداده باشند . کاظمین ، نجف ، کربلا و …

بدون کفن هم ایشان را داخل مزار گذاشتند و یک پرچم امام حسین (ع)از کربلا خریده بود که او را درون همان پرچم گذاشته و به خاک سپردند.


ماجرای عجیب از شهید برای درک بهتر ، حال امام حسین (ع)

یکی از دوستان شهید ، ماجرایی را از ایشان نقل می کند که شنیدنش خالی از لطف نیست:شهید هادی ذوالفقاری برای بنده تعریف کرد که می خواهم امام حسین(ع) را درک کنم و بفهمم اینکه سه روز ایشان را محاصره کرده و غذا و آب نخوردند چه کشیدند.

یک روز این کار را کردم و سه روز هیچ نخوردم ، نه آب خوردم ، نه غذا خوردم ، روز سوم نه چشمانم ، جایی را می دید نه حال خوبی داشتم ، افتادم و حالم طوری بود که باید با ویلچرجابه جایم می کردند و از ان روز به بعد خیلی برای امام حسین (ع)سوختم و خیلی گریه کردم.

خیلی برای ارباب گریه می کرد ، قرآن ، مداحی و  همچنین  به اهل بیت انس زیادی داشت .

البته ایشان بسیار شوخ طبع بودند و به محض اینکه که در یک جمع حضور می یافت ، خنده را در جمع حاکم می کرد ، اما در عزا امام حسین (ع) سنگ تمام می گذاشت.

سعی می کرد مفاهیم دینی را با شوخی و طنز به نوجوانان بیاموزد ، حتی احکامی که شاید خیلی برای برخی قابل توجه نباشد مانند عنوان کردن مکروهات در وضو را با زبان طنز  به نوجوانان توضیح می داد.

یکی از دوستان شهید اثر گذاری ایشان بر نوجوانان را اینگونه تعریف می کند : بعضی از نوجوانان بعد از هیئت به ما می گفتند ، آقا هادی چه کار می کند که  وقتی در هیئت حضورپیدا می کندآنچنان شوری دارد که حال و هوای هیئت را  عوض می کند.

نمی دانستم چه جوابی به  نوجوان ها  بدهم ، گفتم : ایشان ساکن نجف هستند و کنار امیرالمومنین (ع)هستند و همیشه زائر امام حسین(ع) و حضرت علی (ع) هستند و حالات ایشان نیز از همین سرچشمه می گیرد.

ایشان در هیئت اهل بیت بسیار  تاثیر گذار بود و این موضوع طوری بود که توجه نوجوانان را به هیئت اباعبدلله جلب می کرد.

به غلام  امام حسین (ع)که حضرت (جون) بود  خیلی علاقه داشت.

ماجرا جون که به امام حسین(ع) می گفت : چرا به من اجازه ورود به میدان را نمیدهید ؟ من بو می دهم که نمی گذارید برای دفاع از شما به میدان بروم؟ و …

شهید هادی ذوالفقاری به این ماجرا خیلی علاقه داشت و همیشه این جمله را می گفت.)

تلاش برای بهبود معیشت مردم

خیلی به حال و احوال مردم اهمیت می داد. ایرانی و ترک و لر کرد و عرب هم برایش فرقی نداشت.

در نجف ، دستگاه اتو ی لوله خریده بود و کارهای لوله کشی منازل را انجام می داد. دوستان  به او می گفتند بابا یه پولی برای خودت بگیر و از این راه در امدی کسب کن…

می گفت : نه این عراقی ها اوضاع مالی خوبی ندارند ، وضعشان خوب نیست…

در نجف یک دوچرخه داشت و راه می افتاد و خانه های افرادی که استطاعت مالی نداشتند و نیاز به کمک داشتند مراجعه می کردو مشکلات انها را بر طرف می کرد.

وقتی بالاترین مقام دولتی ایران دست شهید مدافع حرم را بوسید:

ایشان در قالب اردوهای جهادی نیز در مناطق محروم حضور می یافت و به کارهای عمرانی می پرداخت.

به محرومان در ساخت و ساز و کارهای عمرانی کمک می کرد و به انجام کار فرهنگی در مناطق محروم می پرداخت.

یک بار  رئیس جمهور وقت (آقای احمدی‌نژاد) جلسه ای با حضور جهادگران کشوری برگزار کرد و ایشان نیز در ان جلسه حضور داشتند.

دوستان شهید که در ان جلسه همراه ایشان بودند ، ماجرا آن دیدار را اینگونه روایت می کنند. : در ان جلسه وقتی ایشان نزد آقای احمدی نژاد رفت آقای احمدی نژاد دست ایشان را بوسید بود .

*ره به ری
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار