شهدای ایران shohadayeiran.com

مردی که متهم است زنی جوان را به‌ علت مقاومت در برابر تعرض، به قتل رسانده است، به‌ زودی در دادگاه کیفری ‌استان تهران محاکمه می‌ شود. «ثریا زن زیبایی بود، اما هیچ‌‌ وقت به من اهمیت نمی‌ داد»«از کاری که کرده ‌بودم، پشیمان شدم؛ اما راه برگشتی نداشتم.»
به گزارش شهدای ایران، مردی آخرین روز فروردین سال ٩١، با ماموران پلیس استان تهران تماس گرفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد.

 

این مرد گفت: «همسرم ثریا، صبح امروز (روز حادثه) از خانه بیرون رفت؛ او همیشه پس از اینکه به محل کارش می‌رسید با من تماس می‌ گرفت و در روز چندبار با هم صحبت می‌ کردیم اما آن روز تلفن نزد. چند ساعتی که گذشت، نگران شدم و خودم با او تماس گرفتم. متوجه شدم گوشی تلفن همراهش خاموش است. با محل کارش تماس گرفتم؛ اما کسی به گوشی جواب نداد، البته مطمئن هستم همسرم سرکار رفته‌، اما نمی‌دانم چه بلایی سرش آمده است.»

 

وقتی ماموران، تحقیق خود را آغاز کردند، ابتدا از مدیر شرکت، بازجویی کردند و درباره ناپدید شدن ثریا از او پرسیدند.

او گفت: «ثریا منشی من بود. هر روز وقتی به دفتر می‌رسید با من تماس می‌ گرفت و درباره اوضاع کار با هم صحبت می‌ کردیم. روز حادثه هم زنگ زد و گفت در دفتر با سرایدار که حسن نام ‌دارد، تنهاست و فعلا هیچ‌ یک از کارمندان نیامده‌‌ اند، بعد هم گوشی را قطع کرد. چند دقیقه بعد، یکی از کارمندان زنگ زد و گفت پشت در شرکت است و کسی در را باز نمی‌ کند، گفتم هم ثریا در شرکت است و هم حسن، چطور ممکن است کسی در را باز نکند. بعد متوجه شدم یکی دیگر از کارمندان هم رفته و کسی در را باز نکرده است؛ اما او توانسته ‌بود با حسن صحبت کند. بعد از آن حسن هم ناپدید شد و من دیگر نمی‌ دانم چه اتفاقی افتاد.»

ماموران در گام بعدی، به بازجویی از کارمندانی که پشت در شرکت مانده ‌بودند، پرداختند. مردی که از پشت در با حسن صحبت کرده‌ بود، گفت: «در را زدم، حسن پشت پنجره آمد، او را دیدم و گفتم چرا در را باز نمی‌کنی، گفت کلید دست منشی‌ است، او هم آن را گم کرده، چند لحظه صبر کن. من هم منتظر شدم، اما خبری از حسن نشد. بعد از آن، هرچه تماس گرفتم نه تلفنش را جواب داد و نه تلفن شرکت پاسخگو بود؛ به همین علت، با رئیس شرکت تماس گرفتم و گفتم فکر می‌کنم مسئله‌ ای این میان پیش آمده ‌است، چون دیگر حسن را ندیدم و به احتمال زیاد او هم از در پشتی شرکت خارج شده باشد.»

وقتی ماموران تصمیم گرفتند از حسن تحقیق کنند او دیگر به هیچ ‌تماسی پاسخ نداد تا اینکه یکی از کارمندان شرکت که رابطه‌ای دوستانه با حسن داشت، با او تماس گرفت. این مرد به دوستش گفت، ثریا را کشته و حالا می‌خواهد از شهر برود. پلیس با ردیابی تلفن‌ همراه متهم موفق به شناسایی مکانی شد که او در آنجا پنهان شده بود. به این ترتیب حسن بازداشت شد.

مرد جوان به قتل منشی اعتراف کرد و گفت: «از ثریا خوشم می‌آمد. او زن زیبایی بود، اما هیچ‌‌ وقت به من اهمیت نمی‌ داد؛ ضمن اینکه شوهر داشت و با شوهرش هم رابطه خوبی داشت. صبح روز حادثه، وقتی سرکار آمد بیشتر از همیشه توجهم به او جلب شد. تصمیم گرفتم با او رابطه برقرار کنم، چای ریختم و برایش بردم، داشت با تلفن صحبت می‌ کرد. فکر می‌ کنم رئیس شرکت بود. تلفن را که قطع کرد، «تی» را برداشتم و به اتاقش رفتم تا آنجا را تمیز کنم. نزدیک صندلی‌اش رفتم و تصمیم گرفتم به او تعرض کنم.

متهم ادامه داد: ثریا مقاومت کرد. هر کاری کردم نتوانستم حریفش شوم. برای اینکه او را مغلوب کنم، چندبار سرش را به دیوار کوبیدم، بی‌ حال شد فکر نمی‌ کردم بمیرد. همان لحظه یک‌ نفر زنگ در شرکت را زد، هل کرده ‌بودم و نمی‌توانستم تصمیم درستی بگیرم، از پشت پنجره نگاه کردم، دیدم یکی از کارمندان است، گفتم کلید گم شده است. بعد جسد را داخل گونی گذاشتم و به بیرون بردم.»

حسن در ادامه اعترافاتش گفت: «از کاری که کرده ‌بودم، خیلی پشیمان شدم؛ اما راه برگشتی نداشتم. جسد را داخل چاهی انداختم. همان موقع یکی از دوستانم که از کارمندان شرکت هم بود، با من تماس گرفت. گفتم ثریا را کشته‌ ام و حالا هم می‌ خواهم از این شهر بروم. می‌ دانستم اگر بمانم بازداشت می‌ شوم؛ به همین علت تصمیم گرفتم بروم. دقایقی بعد بلیت اتوبوس گرفتم تا به شهرم برگردم، سوار اتوبوس هم شدم؛ اما ماموران وارد اتوبوس شدند و من را بازداشت کردند.»

 

پرونده بعد از تکمیل تحقیق و صدور کیفرخواست علیه متهم، برای رسیدگی به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری ‌استان تهران ارسال شد و متهم به‌ زودی در این شعبه محاکمه می‌شود.

 
 شرق

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار