شهدای ایران shohadayeiran.com

همرزم شهید عاصمی گفت: علی می‌گفت شهید شدن وظیفه است. ایثار یعنی از خود گذشتگی و می‌گفت رزمنده راه خدا، خودی نمی‌بیند که از خود بگذرد و همه موظف هستیم دفاع کنیم.
شهدای ایران:"منصور احمدلو" همرزم "شهید علیرضا عاصمی" در مراسم سومین سالگرد شهادت این شهید بزرگوار که در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد با اشاره به روحیات و ویژگی های اخلاقی شهید عاصمی، گفت: روزی به تهران امدیم تا مشخصات مین‌ها را چاپ کنیم و به گردان‌های مختلف بدهیم. وقتی وارد چاپخانه شدیم دستگاه‌ها خاموش شد و کسی کار نمی‌کرد، بعد از چند دقیقه علی صاحبان چاپخانه‌ها را دور خودش جمع کرد و از نقش آنها در جبهه‌ها گفت و آنها متوجه شدند چه نقشی دارند، به طور کل هر کس اندک مدتی با علی بود شیفته روحیات او می‌شد.

احمدلو به حضور شهید عاصمی در جنگ اشاره کرد و گفت: زمانی که علی می‌خواست وارد جبهه شود تنها ۱۳ سال داشت و به دلیل سن کم از حضور او در جبهه جلوگیری می کردند. در جاده سوسنگرد اهواز بودیم که علی گفت" یاد آن روزهای می‌افتم که با سن کم هر طور شده بود وارد جبهه شدم ولی کسی مرا قبول نداشت و من را نمی‌پذیرفت" ولی آن جوان بعدها شده بود نگین تخریب در جنگ و به خوبی کار خودش را انجام داد.

همرزم شهید عاصمی افزود: علی از توان همه نیروها به جای خودش استفاده می‌کرد و می گفت یادتان باشد هر اطلاعاتی که به دست می آورید باید در اختیار یگان‌های دیگر قرار دهید تا بدانند با چه دشمنی روبرو هستیم.

وی به یادآوری خاطره ای از این شهید پرداخت و گفت: در جاده اسلام آباد به باختران از او سوال کردم ایثار یعنی چه و او گفت، ایثار یعنی رزمنده موظف است که دفاع کند و هر کس به میزان فهمش موظف است در هر مسئولیتی که به او می دهند به خوبی عمل کند. ایثار یعنی از خود گذشتگی. وی می گفت رزمنده راه خدا خودی نمی بینید که از خود بگذرد و همه موظف هستیم دفاع کنیم، و کسی که این را می گفت تنها ۲۵۰ گرم از پیکرش ماند.

منصور احمد لو در ادامه گفت: زمانی برای بازدید از موزه جنگ مسکو به روسیه رفته بودیم. آنجا دیدم پیراهن یک فرمانده در موزه است، دلیل آن را سوال کردم که گفتند این فرمانده در زمان جنگ دو خمپاره به سوی دشمن پرت کرده است در حالی که می توانست این کار را نکند. ناخداگاه یاد شهید عاصمی افتادم زمانی که فرمانده تخریب گردان کربلا بود گفته بود اگر مین های که نتوانستید پیدا کنید من را خبر کنید. روزی در مسیر  بودیم که اطلاع دادند تعداد مین های که دشمن کار گذاشته در ردیف نیستدند و گم شده. ان زمان علی پیراهن خود را دراورد و با زیر پیراهنی به میان بوته هایی رفت که پر از تیغ بود و یکی یکی مین ها را پیدا و خنثی کرد.

وی در پایان به عملیات خیبر و بدر اشاره کرد و گفت: علی کمتر در مراسمات و نمازها جلوی صف می ایستاد وقتی که خبر اوردند  قرار است دشمن حمله سنگین هوایی داشته باشد بچه ها را برای نماز جمع کرد و خودش  پیش نماز ایستاد بعد از نماز رو به بچه ها کرد و گفت : فردا شما جلوتر از گردان های دیگر برنگردید باید تا اخرین نفس بجنگیم و عقب نکشیم اما فردا به لطف خدا مه غلیظی شد و دشمن نتواست حتی یک پرواز هم انجام دهد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار