شهدای ایران shohadayeiran.com

شهیدی پلدختری نقاشی برای مادرش به یادگار گذاشته است که دارای رمز و راز عجیبی است، عجیب‌تر آنکه این نقاشی چگونگی و نحوه شهادتش را به این شهید والامقام نشان داده است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس از پلدختر، امام حسین (ع) می‌فرمایند: کسی که در میان ماست و حاضر است، جان خود را ایثار کند، خود را برای لقای خدا آماده کرده و با ما همراه شود."لمعات الحسین-ص 40"

این بار پای صحبت یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و پاسدار بازنشسته، نشسته‌ایم که حکایت شهیدی را برای ما نسل سومی‌ها نقل می‌کند که سرتاسر عشق به حسین (ع) و درس از عاشورا است.

چطور شهدا علاوه بر شجاعت، ایثار، مهربانی، اخلاص در عمل به ائمه اطهار (ع) به خصوص سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) عشق می‌ورزیدند.

شهید علیرضا مرادی یکی از این شهداست، وی در تاریخ 6/1/1348 در پلدختر و در کنار مرقد مطهر علامه سید نعمت الله جزایری در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.

شهید مرادی یکی از شهدای دفاع مقدس در شهرستان پلدختر استان لرستان است که چگونگی شهادتش دارای رمز و راز نهفته است.

علی محمد بخشیوند از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در خصوص این شهید والا مقام اظهار می‌دارد: علیرضا مرادی علاقه زیادی به رفتن به جبهه داشت، اما با توجه به اینکه پدر ایشان پاسدار بود، با رفتن علیرضا به جبهه مخالفت می‌کرد و می‌گفت، من در جبهه حضور دارم و شما در خانه بمان مواظب مادر و خواهر‌انت باش.

وی گفت: شهید در کمال احترام در توجیه رفتنش به جبهه پاسخ می‌دهد، سنجش هر کس در این دنیا و آخرت بر اساس کردار و رفتارش است، پس شما بجای خودت به جبهه می‌روی و اگر اجازه دهید، من هم بجای خودم جبهه می‌روم.

این رزمنده دفاع مقدس تصریح می‌کند: در آن زمان یکی از شرایط اعزام به جبهه رضایت والدین بود که باید در فرم مخصوص به امضا برسد و شهید مرادی این فرم را برای امضا ء نزد پدر برد، اما او همچنان مخالف رفتن شهید به جبهه است.

بخشیوند بیان می‌کند: بالاخره با اصرار شهید مرادی یک‌روز که اعضای خانواده سر سفره مشغول غذا خوردن بودند، پدر شهید به علیرضا می‌گوید پسرم فرم اعزامت را به جبهه امضا کرده‌ام، شهید پس از شنیدن این خبر صورت پدرش را غرق در بوسه می‌کند و هدیه‌ای را به وی می‌دهد.

محمدرضا مرادی برادر این شهید در این باره گفت: هدیه‌ای که شهید برای تشکر و قدردانی به پدرم داد یک 20 ریالی بود.

وی اضافه کرد: علیرضا فردای آن روز برای دنبال کردن کارهای اعزام به جبهه به سپاه پلدختر رفت که به وی اعلام شد، چند روز دیگر اعزام می‌شوید.

مرادی گفت: علاقه شهید و عشق او به شهادت طوری است که خداوند نحوه به شهادت رسیدنش را به او نشان داده بود و قبل از اعزام در این خصوص به مادرم گفته بود که چطور شهید می‌شود.

مادر این شهید والامقام نیز گفت: پسرم قبل از اعزام به جبهه نزد من آمد و گفت: مادر جان من چند روز دیگر به جبهه اعزام می‌شوم، این قاب عکس را بگیر و امانت نزد خود نگه‌دار، شهادت من این‌طور است که سر از بدن جدا همانند سرورم امام حسین (ع) به شهادت می‌رسم.

بالاخره انتظار به پایان آمد و علیرضا در تاریخ 9/11/ 61 در محل پاسگاه زید عراق از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله مستقیم تانک قرار می‌گیرد و همانند سرور و سالار خود در حالی که سر در بدن نداشت به شهادت می‌رسد و مادر بزگوارش در وادع آخر با فرزندش می‌بیند، پیکر ایشان سر از بدن جداست و همانگونه که گفته بود و آرزویش را داشت همانند سرور و سالار شهیدان به شهادت رسیده است.

شاید یکی از رازهای این عکس و امانت گذاشتن این قاب از طرف شهید نزد مادرش این بوده باشد که وقتی او در شب‌های دلتنگی به یاد وی می‌افتد با نگاه به تصویر قاب به یاد درد و رنجی که اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زینب (س) بعد از واقعه کربلا دیده بود بیفتد.

آری این است که اگر کسی برای خدا کار کند، خداوند هم در کنار اوست و  شهدا برای خدا کار کردند، خدا هم با تمام خدایی‌اش برای آنها کار کرد، براستی من و شما برای شهدا چه کرده‌ایم.

روحش شاد و یادش گرامی.


گزارش از: عباس جودکی

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار