شهدای ایران shohadayeiran.com

«از خانه من برو بیرون» مینا فریاد می‌زد و در حالی که با دست به در خروجی اشاره می‌کرد، تکرار کرد «با توام، از خانه من برو بیرون».
شهدای ایران: شهروز نگاهی به مینا انداخت، ابتدا به طرف کتش رفت تا آن را بردارد و برای همیشه خانه را ترک کند. اما صدای همسرش در ذهنش طنین می‌انداخت «از خانه من، من، من، م----ن» ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد، مسیرش را تغییر داد و به آشپزخانه رفت. فکرش کار نمی‌کرد، تنها حرف‌های مینا بود که در ذهنش رژه می‌رفت. چاقو را برداشت و به طرف همسرش برگشت. آن لحظه تمام عشق و علاقه‌ای را که به مینا داشت فراموش کرد و به تنها چیزی که فکر می‌کرد انتقام به خاطر سرزنش بود.

به طرف او رفت و دقایقی بعد مینا غرق خون روی زمین افتاد، شهروز به طرفش رفت و او را چند بار صدا زد، اما هیچ جوابی نشنید. دست‌هایش می‌لرزید، از شدت خشم فریاد می‌زد و همسرش را صدا می‌کرد، اما کار از کار گذشته بود. نگاهی به دست‌هایش انداخت، او همسرش را با این دست‌ها به قتل رسانده بود، جواب بچه‌هایش را چه می‌داد؟ از شدت عذاب وجدان نمی‌توانست نفس بکشد، با مرگ مینا زندگی او نیز معنایی نداشت.

احسان چند بار زنگ خانه را به صدا درآورد، اما کسی پاسخگو نبود، نگاهی به خواهرش انداخت. هر دوی آنها خسته بودند، از صبح برای ثبت‌نام دانشگاه رفته بودند. وقتی از باز شدن در مایوس شد، با کلیدی که همراه داشت در را باز کرد. با آن‌که کسی در را به رویشان باز نکرده بود چند باری مادرش را صدا زد، قبل از این‌که آنها خانه را ترک کنند هم پدر و هم مادرش خانه بودند، اما الان کجا رفته بودند؟

جسدی داخل خانه

سابقه نداشت مادرش بی‌خبر خانه را ترک کند، به در ورودی خانه رسید، وارد پذیرایی شد، خواست به خواهرش حرفی بزند که کلمه در دهانش خشکید. چیزی را که می‌دید باورش نمی‌شد، از شدت ترس و وحشت حتی نمی‌توانست فریاد بزند. مادرش غرق در خون روی زمین افتاده بود. به طرفش رفت، نفس نمی‌کشید، بدنش سرد شده بود.

اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود، یعنی کار چه کسی می‌توانست باشد، یاد پدرش و درگیری‌های وقت و بی‌وقت آنها افتاد. اما امکان نداشت پدر دست به چنین کاری بزند، شروع به جستجوی اتاق‌ها کرد، مریم خواهرش با دیدن صحنه بی‌حال گوشه‌ای افتاده بود. اتاق‌ها خالی بودند و خبری از پدرش نبود، ناگهان احساس کرد صدایی می‌شوند، صدا مبهم بود. به نظر می‌رسید که دچار توهم شده است. اما باز هم صدا شنیده می‌شد، انگار کسی آخرین نفس‌های زندگی‌اش را می‌کشید.

اقدام به خودکشی

خوب که دقت کرد متوجه شد صدا از داخل حمام می‌‌‌آید، خودش را به آنجا رساند، پدرش روی زمین افتاده بود. چاقوی خونین در کنارش بود و به سختی نفس می‌کشید. احسان تنها کاری که می‌توانست انجام دهد تماس با اورژانس و پلیس بود، با این که پدرش با آن وضع نمی‌توانست حرفی بزند، اما او خوب می‌دانست که چه اتفاقی برای آنها رخ داده است.

لحظاتی بعد صدای آژیر خودروی اورژانس و پلیس به گوش رسید، معاینات اولیه متخصصان اورژانس نشان می‌داد که از مرگ زن جوان مدتی می‌گذرد، اما مرد میانسال با جراحات شدید، هنوز زنده بود. مردمیانسال به نام شهروز به بیمارستان انتقال داده شد و تحت مداوا قرار گرفت.

با اعلام مرگ زن جوان، اکیپی از ماموران بررسی صحنه جرم همراه کارآگاهان جنایی ورامین و بازپرس ویژه قتل راهی محل شدند. با توجه به نحوه قرار گرفتن جسد، سالم بودن درهای ورودی و بدن نیمه جان مرد میانسال و اظهارات احسان و مریم درخصوص اختلافات والدینشان نخستین فرضیه‌ای که از سوی آنها مطرح شد، قتل خانوادگی بود.

با توجه به این فرضیه، بررسی‌ها در این خصوص ادامه داشت تا این‌که مرد میانسال به هوش آمد و تحقیقات از او آغاز شد.

عذاب وجدان داشتم

مرد میانسال به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: «روز حادثه تازه از شمال به تهران آمده بودیم، بچه‌هایم برای ثبت‌نام دانشگاه، خانه را ترک کردند و من و همسرم در خانه تنها بودیم. نمی‌دانم سر چه مساله‌ای با هم دعوایمان شد، ما همیشه با هم دعوا داشتیم. سر کوچک‌ترین موضوعی درگیری ما بالا می‌گرفت، اوایل این درگیری‌ها به خاطر اعتیاد من بود، اما بعد از مدتی من ترک کردم؛ ولی اوضاع زندگی بهتر نشد. آن روز جر و بحث ما مثل همیشه بالا گرفت و همسرم گفت از خانه من برو بیرون. خانه برای او بود و همیشه سر این موارد مرا سرزنش می‌کرد و سرکوفت می‌زد.

زمانی که مینا این حرف‌ها را زد تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم، اما آن قدر از تحقیر او ناراحت شده بودم که ناگهان تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. باید انتقام تحقیر‌ها و توهین‌ها را از او می‌گرفتم. سر کوچک‌ترین مساله‌ای خانه‌اش را به رخ من می‌کشید. آن روز آن‌قدر عصبانی شدم که آن تصمیم را گرفتم. در یک لحظه تمام علاقه‌ ای را که به او داشتم فراموش کردم، به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که از دست حرف‌های مینا خسته شده بودم.

او ادامه داد: به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و چند ضربه به او زدم. بعد از چند لحظه به خود آمدم و متوجه شدم چه کاری انجام داده‌ام. من همسرم را به قتل رسانده بودم. چند بار مینا را صدا زدم، اما بی‌فایده بود، تصمیم گرفتم خودم را از بین ببرم. با مرگ من شاید مینا زنده نمی‌شد، اما نمی‌توانستم با عذاب وجدان مرگ همسرم زندگی کنم. به حمام رفتم و چند ضربه به خودم زدم، روی آن را نداشتم که با بچه‌هایم روبه‌رو شوم و به آنها بگویم که من مادرتان را کشته‌ام.»

پس از اعتراف به قتل، شهروز به بازسازی صحنه قتل پرداخت، با اعتراف متهم به جنایت او با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد، این در حالی است که تحقیقات در این باره ادامه دارد.

نگاه کارشناس

دعواهای خانوادگی را جدی بگیرید

دکتر علی نجفی توانا– جرم شناس: اختلالات شخصیتی، واکنش‌های تکانه‌ای و مصرف موادمخدر از مهم‌ترین دلایل قتل زنان به دست مردان است. وقتی فرد در یک لحظه کنترل خود را از دست می‌دهد و در یک درگیری شدید لفظی با حرکتی غیرقابل پیش‌بینی اقدام به قتل همسر می‌کند، بلافاصله نیز پشیمان شده و از کاری که انجام داده احساس خجالت، عذاب وجدان و ندامت خواهد داشت.

زندگی در شهرهای بزرگ، آپارتمان‌های کوچک و دور از محیط‌های طبیعی، گرمای شدید هوا، زندگی در محیط‌های شلوغ و پرسروصدا از دیگر عوامل ارتکاب قتل است. بررسی پرونده‌های همسرکشی نشان می‌دهد قتل‌های اتفاقی که بر اثر شدت عصبانیت رخ می‌دهد بیشتر در نیمه اول سال و قتل‌های از پیش طراحی شده و ماهرانه اغلب در نیمه دوم سال رخ می‌دهد که شاید بتوان گفت این یک موضوع علمی است و شرایط آب و هوا در این میان نقش ویژه‌ای دارد. متاسفانه ما آموزش‌های لازم برای کنترل خشم را ندیده‌ایم و در صورت بروز مشکل سریع از خود واکنش منفی نشان می‌دهیم. در این پرونده اگر مرد می‌توانست خشم خود را کنترل کند و در آن لحظه به جای قتل از خانه خارج می‌شد و در تنهایی کمی قدم می‌زد، این جنایت رخ نمی‌داد. البته ما شاهد هستیم در دعواهای خانوادگی گذشت کمرنگ شده و دو طرف هنگام خشم کنترلی بر رفتار نداشته و به ناسزاگویی می‌پردازند و تکرار این درگیری‌ها جز حرمت‌شکنی تبعات دیگری ندارد. درباره خشونت در خانواده‌ها زنگ هشدار به صدا درآمده و باید مسئولان جامعه توجه ویژه‌ای به آن داشته باشند.

نگاه کارشناس

تخریب خانواده با فرهنگ بیگانه

سیدحجت کیوان هاشمی، رئیس دادگستری پیشوای ورامین در این رابطه می‌گوید: متاسفانه امروزه برخی خانواده‌های ایرانی دچار آسیب‌های جدی شده و برخی در معرض این آسیب‌ها قرار گرفته‌اند. خطراتی که بیشتر از رسوخ تدریجی فرهنگ بیگانه ناشی می‌شود و نتیجه آن تخریب بنیان خانواده است. در این میان غفلت برخی از هموطنان از مهم‌ترین عواملی است که تاثیر رسوخ فرهنگ بیگانه را تسهیل و تقویت می‌کند. با بررسی این آسیب‌ها به این نتیجه می‌رسیم که هرچه خانواده‌ها هوشیار بوده‌اند بهتر توانسته‌اند در برابر این هجوم مقاومت کنند و همان الگوی قدیمی ایرانی ـ اسلامی خانواده را که از دامان خود فرزندان صالح تربیت می‌کند،‌ حفظ کنند. بی‌توجهی به خطرات موجود یا تسلیم شدن در برابر آن می‌تواند چنان تاثیر مخربی در خانواده‌ها ایجاد کند که جبران آن در برخی موارد بسیار دشوار و گاهی غیرممکن باشد.

پس بجاست با نیم‌نگاهی به فرهنگ‌ کهن و آداب دینی خانواده‌های ایرانی که تعریفش با همه آن جایگاه‌ها و احترامات در یادها ثبت شده تلاش کنیم هر آنچه داشته‌ایم را حفظ کنیم و اگر قدری از آن دور شده‌ایم دوباره آن را باز یابیم.

*تپش
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار