شهدای ایران shohadayeiran.com

بعد از سقوط صدام، مجاهدین بدر که در طول سال‌های دفاع مقدس به تبعیت از ولایت فقیه با رژیم بعث در حال جنگ بودند، به عراق ورود پیدا کردند و لشکر بدر که متشکل از مجاهدین بدری و عراقی بود، به دو شاخه سیاسی و مسلحانه تبدیل شد.
به گزارش شهدای ایران، در سفر اخیرمان به عراق و در مدت حضورمان در بصره با حاجی سلام‌‌‌الدیراوی از مسئولان شاخه نظامی بدر که جناح العسگری نام دارد دیدار کردیم. با توجه به سیطره شناخت و معلومات ایشان از نحوه تشکیل لشکر بدر به عنوان یکی از یگان‌های موثر در دفاع مقدس بر آن شدیم گفت‌وگویی را با وی ترتیب دهیم. متن زیر حاصل گفت‌وگوی خبرنگار اعزامی «جوان» به عراق با الدیراوی در خصوص تشکیل شاخه نظامی بدر و فعالیت و شرایط کنونی آن است.

برای شروع خودتان را معرفی کنید.

حقیر حاج‌‌سلام الدیراوی متولد سال 1973 میلادی هستم. تحصیلات بنده تا مقطع دیپلم بوده است که به دلایل خاص و شرایط موجود در عراق بیشتر از آن نتوانستم ادامه تحصیل دهم. در سال 1991 رسماً وارد سپاه بدر شده و در گردان محمدرسو‌ل‌الله بدر مشغول جهاد در کنار دیگر مجاهدین عراقی بدری شدم. برادر بزرگم ابوجلال الدیراوی که از شهدای بدر به شمار می‌آید مسیر آشنایی و ارتباط من با بدر بود و حقیر از طریق برادر شهیدم با بدر آشنا شدم و به این مکتب جهادی ورود پیدا کردم. 23 سال است که در بدر فعالیت می‌کنم و هم اکنون فرمانده سپاه بدر استان بصره و دو استان دیگر می‌باشم که به قول شما می‌توان گفت از مسئولان شاخه نظامی بدر هستم.

قبل از اینکه بخواهیم وارد بحث شویم شاید برای خوانندگان جالب باشد که اول بدر را بشناسند. توضیح کاملی در خصوص بدر برایمان بفرمایید.

همانطور که گفتم بنده در سال 1991 وارد بدر شدم که در آن مقطع قریب به 10 سال بود که تشکیل شده بود و فعالیت می‌کرد. اما اگر بخواهیم بدر را توضیح دهیم اینگونه می‌توان گفت که نیروی بدر در سال 1983 رسماً تشکیل شد. شاید قبل از آن هم فعالیت داشت اما اینکه رسماً به این صورت و با این سازوکار رسمی فعالیت کند از سال 1983 شروع شده است. سپاه بدر در ابتدا تیپ شهید صدر بود. یعنی تعدادی از مجاهدین شیعه عراقی که به ایران رفتند و به ولایت فقیه اقتدا کردند این تیپ را تشکیل دادند و بعد از تشکیل به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی که از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ بود به صورت سازماندهی شده وارد جنگ به وجود آمده میان ایران و مستکبران به نمایندگی صدام شدند و در جبهه‌های حق و باطل شروع به فعالیت در کنار دیگر رزمندگان کردند. این سازوکار تا سال 1991 حفظ شد و پس از قطعنامه 598 یک آتش‌بس در میدان جنگ میان رژیم بعث و ایران برقرار کرد.

اما جنگ مجاهدین عراقی با صدام هیچ گاه پایان نیافت. سال 1991 در نیمه شعبان انتفاضه شعبانیه رخ داد. بعد از حمله صدام به کویت امریکا رژیم بعث در عراق را تضعیف کرد و مجاهدین از این ضعف استفاده کردند.

در این بین استان‌های جنوبی از تصرف رژیم بعث درآمد و به قول معروف سقوط کرد و در واقع حکومت رژیم بعث در 9 شهر عراق سقوط کرد.

بعد از این اتفاق هنگامی که امریکا دید نیروهایی که در شهرها مستقر هستند مجاهدین شیعه عراقی یا همان بدری می‌باشند و متوجه شد اینان خود را در مسیر ولایت فقیه می‌دانند و منتسب به ایشان هستند از ترس از بین رفتن منافع خودش دوباره به صدام کمک کرد تا کنترل استان‌ها و شهرهایی که رژیم بعث در آنها سقوط کرده بود را به دست آورد. حتی اجازه بلندکردن هواپیما و بمباران را به صدام داد. به همین علت مجاهدین مجبور به مهاجرت به ایران شدند. چون تعداد زیادی به ایران آمدند تیپ بدر در سال 1991 به لشکر بدر تبدیل شد.

بعد از اینکه وارد ایران شدید و با رزمندگان و پاسداران ایران برخورد داشتید چه تأثیری روی شما از سوی این نیروها گذاشته شد؟ چه مسائلی به شما منتقل شد و شما از بچه‌های ما چه آموختید؟

همانطور که می‌دانید مجاهدین بدر بعد از ورود به ایران زیر نظر سپاه پاسداران سازماندهی و به کارگیری می‌شدند. بعد از ورودم به ایران به لشکر 19 فجر شیراز و 25 کربلای مازندران رفتم و در کنار آنها آموزش دیدم و فعالیت کردم.

در مدتی که من در کنار پاسداران و بسیجیان ایران بودم، چه خودم و چه نیروهایی که با من به ایران آمدند مطالب زیادی را از پاسداران و بسیجیان شما آموختیم.

مهم‌ترین مسائلی که از بچه‌های ایران آموختیم چگونگی تعامل با مردم و ملت بود. چگونه با مردم منطقه و حتی مجاهدینی که زیر دست ما هستند برخورد کنیم. چگونه دید نظامی صرف را کنار بگذاریم و بتوانیم اصول نظامی را با اصول اعتقادی ادغام کنیم و به کار ببندیم و در نهایت یک مجاهد تربیت کنیم. مجاهد نیروی نظامی نیست، بلکه نیرویی است که از لحاظ اعتقادی کامل و در حال رشد است و اصول نظامی که فرا می‌گیرد را در اصول اعتقادی خود قرار می‌دهد و در نهایت یک مجاهد می‌شود. یعنی جنگ نمی‌کند بلکه جهاد می‌کند.

آموختیم چطور متواضع باشیم و فرا گرفتیم که ولایت فقیه چیست؟ و چه جایگاهی و چه ارتباطی با ما دارد. اینان مسائلی بود که ما به صورت ریشه‌ای از برادران پاسدار بسیجی ایرانی‌مان فرا گرفتیم و متوجه شدیم که میان رزمندگان ایران با سایر نیروهای نظامی چقدر فرق وجود دارد.

چرا بدر و مجاهدان بدری خودشان را قوای ولایت فقیه می‌دانند و اینکه ولایت فقیه در میان رزمندگان و مجاهدین بدری چه جایگاهی دارد؟

تفکر بدر نسبت به ولایت فقیه اینگونه است که ولایت فقیه ادامه ولایت رسول‌الله و امیرالمومنین (ع) و ائمه اطهار است و به همین جهت هر کس در راستا و مسیر ولایت فقیه باشد در مسیر درست ولایت رسول خدا (ص) و جانشینان بر حق او یعنی ائمه اطهار است. اما در خصوص اینکه ولایت فقیه در میان مجاهدین بدر چه جایگاهی دارد باید بگویم ولایت فقیه مهم‌ترین عاملی است که ما مجاهدین را حرکت می‌دهد که چگونه بتوانیم مرزبندی و خط و مشی درست را با اهل تسنن و بعضی شیعه‌ها رعایت کنیم و محورهای حرکتی‌مان را در سطح کل و جزء ولایت فقیه تعیین می‌کند و ولایت فقیه هیچ گاه پشت ما را خالی نکردند، همیشه سنگر و مأوای ما بودند و سخنان ما را می‌شنیدند و نیازهای ما را تا جایی که امکان داشته مرتفع می‌کردند.

ولایت فقیه پشتیبان همیشگی ماست. چون ولایت فقیه را هر کس بشناسد می‌فهمد که پشتیبان همه مسلمانان جهان است، نه فقط شیعیان. ما احساس می‌کنیم که قوی هستیم. اما اینکه چرا این احساس به ما دست می‌دهد به خاطر وجود ولایت فقیه به عنوان پشتیبانمان است.

اگر دیداری با ولایت داشته باشید چه سخنانی را آماده می‌کنید تا به ایشان منتقل کنید؟

اولاً ما در حدی نیستیم که بخواهیم چیزی به ولایت تحویل دهیم، فقط شنونده‌ایم. هر آنچه لازم باشد ایشان می‌دانند و اگر بخواهند می‌گویند. اعتقاد ما است که این ادامه ولایت امیرالمومنین (ع) است. مگر می‌شود کسی در چنین جایگاهی باشد اما مسائل را نداند. به هر حال ما فقط شنونده و مجری فرامین رهبری هستیم. ایشان هر چه بخواهند تا جایی که جان در تنمان باشد اطاعت کرده و اجرا می‌کنیم و در این راه جان، مال و نأموس خود را به تأسی از آقای عاشورایی‌مان می‌گذاریم و از هیچ چیزی ترس نداریم.

در کل اگر ولی فقیه را توفیق بشود زیارت کنیم سلام شهدا را به ایشان می‌رسانیم و از او می‌خواهیم برای ما دعا کند تا بعد از انجام تکلیف ما هم بتوانیم به قافله شهدا برسیم.

ما در قدیم هم درگیری میان وهابیت و شیعیان را سراغ داشتیم، اما اینگونه که یک نیروی چندین ملیتی به این صورت تجاوز کند و حتی بدن‌ها را مثله کند نداشتیم. یا حتی اگر بخواهیم درست بگوییم در این سطح نداشتیم، شما به عنوان کسی که چند سال با این گروه متوحش تروریستی مواجهه داشته‌اید چه ارزیابی از این گروه تروریستی دارید؟

ریشه وهابیت در عراق به زمان امیرالمومنین با اسم‌ها و اشکال دیگر بر می‌گردد. از زمان امام اول اینها نمی‌خواستند در عراق شیعه حکومت کند. به همین خاطر اینگونه مسائل را داشتیم اما در خصوص این گروه متوحش تروریستی علل متعددی را می‌توان مطرح کرد. صدور انقلاب ایران هزاران وجه داشت که یکی از آن بحث قوت گرفتن شیعه است و این برای وهابیت، سلفی‌ها و تکفیری‌ها خطرناک است. علت بعدی بیرون رفتن و عدم کنترل این گروه وحشی توسط سازندگانش است. هرچه لازم است به داعش می‌دهند اما این گروه دیگر قابل کنترل نیست و گوش به حرف اربابانش نمی‌دهد.

برای همین در بعضی موارد سازندگان آن که سعودی‌ها، امریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و ... هستند در خصوص برخورد این گروه با خودشان هم احساس خطر می‌کنند. در علم نظامی نهایت شما می‌توانید 500 کیلومتر خط درگیری باز کنید و بجنگید اما امروز داعش تروریست از کوبانی تا جرفاالصخر چیزی در حدود 1800 کیلومتر خط باز کرده است. شما شاید بتوانید بیش از 500 کیلومتر خط بازکنید اما نمی‌توانید بیش از 500 کیلومتر طراحی عملیات کنید. اما امروز داعش در رقه، غوطه، تکریت و ... عملیات می‌کند. همزمان در کوبانی و جرفاالصخر عملیات می‌کند. این نشان از آن دارد که دشمن پشتوانه‌ای بزرگ دارد و کسانی که به علم نظامی اشراف دارند در خدمتشان هستند، اما به هر حال با تمام این اوصاف خدا در قرآن وعده داده و پیروزی همیشه نصیب جبهه حق می‌گردد. ان‌شاءالله به فضل خدا با کمک ائمه و صاحب‌الزمان، مجاهدین این نیروی تروریستی وحشی را ساقط می‌کنند و به امید خدا ما در پیشگاه خدای متعال و ائمه اطهار و صاحب‌الزمان و نایب برحق ایشان سربلند می‌شویم.

 

*جوان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار