شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۵۰۷۰۷
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۴
شهدای ایران، برخی شهید آوینی را تبدیل به عارف خوش قریحه‌ای کردند که ویترین کاملی از جملات زیبا از شهادت و نگاهی صوفی گرانه به جهاد را ساخته است و گاهی دیگران برای تکمیل پازل پز اندیشمندی دانستن برخی از آن‌ها را نیاز می‌دانند. در حالیکه آوینی یک تفکر است. تفکری برآمده از آرمان‌خواهی انقلاب اسلامی. شهید سید مرتضی آوینی از رویش‌های هشت سال دفاع مقدس بود که به این انقلاب پیوند خورد و با نگاه منحصر به فرد، جهادی و دغدغه مندش به موضوع "فرهنگ" باب تازه‌ای در بسیاری از موضوعات گشود و از تمام اندیشمندان دعوت کرد تا از منظری جدید به این موضوعات نگاه کرده و در باب مسائل فرهنگی، هنری و تکنولوژی غربی به مناظره بنشینند.

او از برخی اصطلاحات روز، تعاریف جدیدی ارائه داده و همواره برخی جریانات رسوخ کننده در داخل فرهنگ را مورد نقد و انتقاد قرار می‌داد و سعی داشت در نوشته‌هایش ماهیت غیر اصیل این جریان‌ها را معرفی کند. ویژگی نقدهای او صریح بودن و کامل بودن آن است. او با ذکر هر انتقاد و طرح هر مشکلی راه حل خوبی نیز معرفی می‌‌کند و از منظر یک متخصص دردهای فرهنگی و هنری را تشخیص می‌دهد. و در نهایت به خوبی منشأ بسیاری از این دردها را از فضای غلط آموزشی معرفی می‌کند که ریشه برخی تفکرات نادرست را در ذهن‌ها پایه ریزی می‌کند.

شجره‌ای  غربی که جز در خاک غرب پا نمی‌گیرد

یکی از جریانات و مفاهیم وارداتی از تفکر غرب که آوینی همواره برای معرفی صحیح آن می‌کوشید، جریان روشن‌فکری بود. جریانی که بعد از اتمام جنگ و در دهه هفتاد داخل جامعه ایرانی بیش از پیش شروع به خودنمایی کرد و در محافل مختلف ادبی، هنری و علمی رشد قارچ گونه پیدا کرد. آوینی همواره روشنفکران را در داخل کشور همچون اسباب تزئینی می‌دانست که به غیر از ویترین نمایی، هنر دیگری ندارند.

"روشن‌فکری که معادل انتلکتوئلیسم است. شجره غربی است که جز در خاک غرب پا نمی‌گیرد و مثل نخل، اگر به خطه‌ای جز اینکه هست انتقال یابد به گیاهی تزئینی تبدیل می‌شود که دیگر آن خواص اصلی را ندارد. روشنفکران ایرانی نیز، خلاف روشنفکران غربی، یا در نسبت در دین به شخصیت‌هایی چون دکتر شریعتی و جلال آل احمد مبدل می‌شوند و یا اگر در پی انکار نسبت خویش با خاستگاه روشن‌فکری برنیاییند به نخل‌هایی تزئینی تبدیل می‌یابند که عقیم و ابتر هستند و گلدان نشین و زیب دکوراسیون داخلی خانه‌های بزرگ و شیک!"

 او تعریف صحیحی از روشن‌فکری ارائه می‌دهد و می‌نویسد:

"لفظ روشنفکری یا منورالفکری در برابر تفکری وضع شده است که متعلق به قرون وسطاست. بعد از رنسانس متفکران اروپایی یقین آوردند که قرون وسطی عصر تاریک و تاریک اندیشی بوده است و لفظ روشن‌فکر برای کسانی وضع شده که در تفکر مخالف معتقدات قرون وسطایی بوده‌اند. روشن‌فکری ملازم با این یقین است که حیات بشر به سه دوره تقسیم می‌شود: اسطوره، دین و علم. و ما اکنون در دوران علم به سر می‌بریم و دین جز خرافه‌ای بیش نیست. روشن‌فکری ملازم با اعتقاد به "نظریه ترقی" است و براین اساس، انسان‌های هر دوره از ادوار پیشین مترقی‌تر هستند... بنابراین اگر قومی و یا فردی به مرجعی در گذشته رجوع کنند آنان را باید ارتجاعی و مرتجع خواند... روشنفکری عین اومانیسم است... اومانیست انسان را می‌پرستد... انسانی که مورد پرسش خدا قرار می‌گیرد خلیفه الله نیست، بلکه بشری است که وجودش استمرار وجود گوریل‌هایی است که میلیون سال پیش بر کره زمین می‌زیسته‌اند..."

شبه روشن‌فکرِ مقلد و روشن‌فکرِ اصیل و مستقل

او پا را فراتر از نقد جریان روشنفکری گذاشت و جریان مشابهی که در تقلید این جریان شکل گرفته را معرفی کرد و اصطلاح "شبه روشنفکری" را در این راستا معرفی کرد. یعنی افرادی که با ناتوانی در به عینیت رساندن روشفنکری در غیر از مهد خود یعنی غرب، چیزی شبیه به روشن‌فکری را در دیگر جوامع ایجاد کرده‌اند. از نظر آوینی شبه روشنفکر برای آن‌ها تعریف جدید و مناسبی است که از یک وجه بهتر از عنوان روشن‌فکری است و از وجه دیگر پست تر. با همین نگاه دو وجهی برای آنان ساختار ساخته و تعریفشان می‌کند و آن‌ها را همراستای انسان غرب‌زده جلال آل احمد می‌داند که هُرهری مذهب است و به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیست. نان به نرخ روز خور. آوینی آن‌ها را اینطور معرفی می‌کند:

"روشنفکری از لحاظ تاریخی اقتضائات و موجباتی دارد که در هیچ جای دیگر از کره زمین پا نمی‌گیرد. رجوع همه روشنفکران دیگر در سراسر کره زمین به مرجع آن‌ها غرب است و غرب زدگی معنایی جز این ندارد. بنابراین هیچ روشنفکری جز روشنفکر غربی اصیل نیست پس بهتر از که روشنفکران سایر مناطق و اقوام کره زمین و بالخصوص روشنفکران این سوی عالم را" شبه روشن‌فکر" بخوانیم. پس شبه روشنفکری از یک لحاظ نسبت به روشن‌فکری حاوی نوعی برتری است، چرا که می‌تواند در پذیرش بعضی صفات و لوازم روشن‌فکری از مرجع خویش که غرب است عدول کند... اما از یک لحاظ دیگر، شبه روشن‌فکری نسبت به اصل آن پست‌تر است، چرا که شبه روشن‌فکر"مقلد" است و روشن‌فکر اصیل و مستقل؛ و بدون تردید مقلد غرب بودن (غرب‌زدگی) از غربی بودن به مراتب بدتر است."

آوینی همچنین یادآور می‌شود روشن‌فکری با روشنیِ فکر به معنای عرفانی کلمه و نورانیت وجودی، زمین تا آسمان فرق دارد. این یادآوری به منزله آن است که کسی گمان نبرد می‌توان عناوین غربی را که تیشه به ریشه فرهنگ دینی می‌زنند را هم طراز با یک نگاه دینی معنا کرد و آن را با قالب‌های دینی در میان مردم رواج داد. آوینی می‌نویسد:

"مفهوم تحت‌الفظی روشن‌فکر یعنی کسی که دارای فکری روشن است و بنابراین اگر این کلمه را منتزع از سابقه تاریخی آن بررسی کنیم، هرگز به واقعیت دست نخواهیم یافت، و با این همه اصرار نمی‌ورزم که این لفظ جز در مصداق تاریخی آن استعمال نشود و کار را به آنجا نرسانند که مفهوم "روشنی" را در تطبیق با حدیث" العلم انما هو نور یقع فی قلب من یریدالله تبارک و تعالی ان یهدیه" مترادف با "نور قلبی" بگیرند و در نهایت زبان فارسی تا آنجا مخدوش شود که کلمات "عارف" و "روشن‌فکر" مشترک معنی شود."

 در کشور ما روشنفکران از مردم عقب‌ترند

آوینی موارد مختلف و متفاوتی را برای رفوزه بودن جریانات روشنفکری در جامعه عنوان می‌کند اما در میان تمام نقدهای او و تحلیل‌های متفاوت، همواره نوک پیکان انتقاداتش براین محور می‌چرخد که اشکال کار جریان روشنفکر در ارجح دانستن خود نسبت به عموم جامعه است. این نگاه یک نوع مسمومیت فرهنگی است که فقط شکاف بین اقشار مختلف را بیشتر می‌کند. آوینی این نگاه را خلاف واقع و جزئی از اوهام روشن‌فکران می‌داند و انقلاب اسلامی را بزرگترین مثال برای رد چنین تفکری عنوان می‌کند. مثالی که برای درکش نیازی به شرح نیست چرا که کمتر کسی در دنیا وجود دارد که خوش‌نامی انقلابی که به دست عموم مردم کشور در ایران به پیروزی رسیده است را نشنیده باشد و می‌گوید:

" در کشور ما همواره وضع چنین بوده است روشنفکران از مردم عقب‌ترند. شاهد مثال بنده، همین انقلاب اسلامی است که توسط مردم و رهبران روحانی‌شان به نتیجه رسیده است نه روشن‌فکران؛ جز جمعی قلیل، هنوز هم از این واقعیت که انقلابی رخ داده است بی‌خبرند."

آوینی همچنین در نقد روشن فکری در ایران می‌گوید:

"روشنفکری در ایران جز شبه موهومی بیش نیست، از مستشارالدوله تا این نسل سومی‌ها همه در این معنا که مردم را ناآگاه می‌انگارند و نارسیس‌وار شأنیت تفکر را جز برای خود نمی‌بینند متحد و متفق هستند. "

شهید آوینی و دیکتاتورهای روشن‌فکر

نظرات، گفتارها، نوشتارها، تحلیل‌ها و نقدهای آوینی پیرامون جریان روشن فکری و شبه روشن‌فکری در جامعه بسیار است که هر کدام وجوه جدیدی را در این مسیر معرفی می‌‌کند و در نهایت سرانجام آن را چیزی جز وادادگی و درماندگی نمی‌داند. آوینی سعی می‌کند هشدار دهد که جریان مسموم روشنفکری قصد دارد در جای جای فرهنگ ما بنشیند، خود را القا کند و آن کس که باید هوشیارانه آن را بشناسد پرچم داران فرهنگ و هنر هستند. آوینی این هشدار را در تمام زمینه‌ها گفته و تکرار می‌کند. درمورد سینما و برای سینماگران به کرات به آن اشاره می‌کند و اصل روشنفکری را شرح می‌دهد. در بحث هنر مدرن خطرات روشنفکری را گوشزد می‌کند و در اشاره به دیگر وجوه فرهنگ، مصادیق روشنفکری را مثال می‌زند و همواره با دغدغه در این راه گام برمی‌دارد.

او در زمان مبارزات فرهنگی‌اش به خاطر این تفکرات خود مورد هجمه مدعیان روشنفکری قرار می‌گیرد و ناعادلانه توسط آنان در مجامع هنری متهم می‌شود تا جایی که در سخنرانی‌اش درست یک سال قبل از شهادت، در سمینار "سینمای پس از انقلاب" کار از بحث و جدل هم می‌گذرد و به گفته خود آوینی به فحاشی هم می‌رسد و او در میان همین قضاوت‌ها، نتیجه جالبی از عدم تحمل انتقاد روشنفکرمآبان که آداب فرهنگ و هنر را به دست گرفته‌اند، دارد. او آن‌ها را به مثابه دیکتاتورهایی می‌داند که سعی دارند با طفره رفتن از پاسخ و نداشتن تحمل شنیدن نظر مخالف، دیگران را متهم به استبداد کنند و می‌گوید:

" هرکس یک دیکتاتور کوچک در درون خود دارد که اگر میدان پیدا کند، سربرمی‌آورد...تابه حال ما متهم به دیکتاتوری بوده‌ایم، دیکتاتورهای در اقلیت! تا هنگامی که این جماعت سخن می‌گویند و ما ساکتیم چیزی نیست اما وای از آن هنگام که ما هم بخواهیم چیزی بگوییم! فریاد برمی‌دارند که: "آی! آزادی نیست به کسی اجازه حرف زدن نمی‌دهند این دیکتاتورها!"... دیکتاتوری به چیست؟ دیکتاتوری در ابراز نظر مخالف است و یا در عدم تحمل نظر مخالف؟...باور کنید من قصد توهین نداشتم این شما هستید که به شنیدن حرف‌های خلاف مشهورات عرف روشنفکری عادت نداردید."

سید مرتضی در نوشته‌ها و تفکراتش ماندگار شد و با وجود تمام بی مهری‌ها تا لحظات آخر حیات، دست از روشنگری و معرفی این جریانات برنداشت و تابه امروز بعد از گذشت 21 سال از شهادتش ثابت کرده است که تفکر آوینی ادامه دارد...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار