شهدای ایران shohadayeiran.com

مریم مجتهدزاده رئیس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس، با زنان ایثارگر کرمانشاه ملاقات کرد
به گزارش شهدای ایران؛ مریم مجتهدزاده رئیس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس، با زنان ایثارگر کرمانشاه ملاقات کرد. در این دیدار زنان ایثارگری همچون بتول افسری، معصومه مرادی و فرنگیس حیدرپور حضور داشتند.

گروهی از زنان را تشکیل دادم که خبر شهادت شهدا را با نگاه عاطفی به خانواده‌ها اعلام کنند

دیدار با بتول افسری مادرشهید ابوالحسن یاری

بتول افسری، مادر شهید ابوالحسن یاری، فعالیت‌های انقلابی خود را قبل از پیروزی انقلاب شروع کرد. وی جزو اولین کسانی است که ستاد پشتیبانی زنان در دفاع مقدس را در سال 1359 در استان کرمانشاه راه اندازی کرد. این بانوی صبور در دیدار با مجتهدزاده می‌گوید: وقتی خبر ابوالحسن را به من دادند با وجود اعتقاد و ایمان راسخی که برای شهادت افتخارآمیز فرزندم داشتم اما نگاه مادرانه‌ام از نحوه اطلاع رسانی آزارم می‌داد به همین دلیل با خود گفتم اگر زنان خبر شهادت عزیزان را برای مادران و همسران ببرند با درک بهتر و موفق‌تر می‌توانند در این موضوع عمل کنند و خانواده‌ها کمتر آسیب می‌بینند بنابراین گروهی از زنان را تشکیل دادم که خبر شهادت شهدا را به خانواده‌های ایشان با نگاه عاطفی و مادرانه اعلام کنند.

وی همچنین در زمینه پشتیبانی و اعزام رزمندگان، فعالیت داشته است و علاوه بر آن مدتی هم عضو ستاد انتظامات نماز جمعه استان بود. تدوین خاطرات این بانوی ایثارگر و حماسه آفرین به عنوان تاریخ شفاهی دوران دفاع مقدس در دست اقدام بنیاد حفظ آثار استان کرمانشاه است. مادر شهید یاری در جریان این بازدید از مبارزات فرزند در دوران خفقان رژیم طاغوت گفت و گفت که شهید در جریان قیام شکوهمند انقلاب اسلامی نقش برجسته و فعالی داشت و با شرکت در جلسات قرآن، مسائل روز و افشاگری بر علیه رژیم طاغوت برای آگاهی هر چه بیشتر به توده‌های مردم در پخش نوارهای امام (ره)، کتاب‌های اسلامی و اعلامیه‌های انقلاب می‌کوشید. به و چندین بار مورد تعقیب مزدوران رژیم شاه قرار گرفت، و با گسترده شدن موج انقلاب، در پاسداری‌های شبانه و کمک به انقلابیون پیش‌گام بود. بتول افسری همچنین به گروه "سلمان" که فرماندهی آن را فرزندش عهده دارشده اشاره می کند و مبارزاتش در منطقه کردستان برای پاک‌سازی این مناطق از مزدوران را توضیح می‌دهد.

پاسدار شهید یاری اولین فرمانده شهید کرمانشاه است که در وصیت‌نامه‌اش از خانواده‌ خود تقاضا کرده با دارایی که از او به‌جا مانده، در اختیار علاقه‌مندان مناطق محروم قرار بدهند و به گفته مادر این سفارش فرزند، مسیر فعالیت اورا بسوی دستگیری از فقرا و حتی سفر به مناطق محروم کشور هدایت می‌کند. شهید یاری با آگاهی از اینکه برای عبور از جاده توسط دشمن مین‌گذاری شده پیش‌قدم شده و در با بدن پاره‌پاره بر اثر انفجار مین در روز 24 آبان‌ماه 1359 به استقبال شهادت می شتابد.

راکت‌های خوشه‌ای و دوپای مصنوعی

دیدار با بانوی جانبار70 درصد معصومه مرادی

معصومه مرادی، در دوران دفاع مقدس در بیمارستان مشغول به خدمت به مجروحین بود. او علاوه بر امداد و فعالیت‌های پشتیبانی پیکر مطهر زنان شهیده را غسل می‌داد و به خاک می‌سپرد. معصومه مرادی، که لباس‌های سیاه رنگ و پاره پاره خود را نشان می‌داد؛ به مجتهدزاده گفت: من از بیمارستان راهی منزل بودم که ناگاه با صدای مهیبی متوجه آسمان شدم و راکت‌هایی دیدم که به صورت خوشه‌ای به سوی من می‌آیند، دیگر نفهمیدم و از بیمارستان سر درآوردم و در این بمباران از ناحیه 2 پا و دست مجروح شدم... این بانوی جانباز به رغم اینکه هر دو پایش مصنوعی است و از ناحیه دست معلولیت جدی دارد اما همچنان در عرصه بسیج فعال است و با روحیه خیلی بالا و والایی که دارد الگوی زن شاخص برای زنان جامعه می‌باشد. معصومه مرادی، بانوی جانباز 70 درصد شیمیایی از استان کرمانشاه فرزندان موفقی را تحویل جامعه داده و خانواده‌ای صمیمی دارد.

کشتن سرباز عراقی با تبر

دیدار با بانوی رزمنده گیلانغرب فرنگیس حیدرپور

فرنگیس حیدرپور متولد سال 1341 روستای اوازین از توابع گیلان‌غرب, استان کرمانشاه است. وی سال 1359 و شروع جنگ تحمیلی عراق به کشور عزیزمان ایران به دلیل مرز مشترک دو کشور، قرار گرفته بود کرمانشاه در تیررس مستقیم متجاوزان بعثی عراقی قرار گرفت.

فرنگیس حیدر پور در این دیدار گفت: من در آن زمان 18سال بیشتر نداشتم، عراقی‌ها به روستای ما حمله کردند و ناجوانمردانه تعداد زیادی از مردم، زن و مرد، پیر و جوان را کشتند. عده کمی از مردم هم که باقی ماندند شبانه و پنهانی به دره‌ای در نزدیک روستا پناه بردند. در این جریان تعدادی از خانواده من هم از جمله, برادرم، دایی، عمو، پسردایی، دختر دایی، دختر عمو و چند نفر دیگر از آشنایانم شهید شدند. من، پدر و یک برادرم که جان سالم به در بردیم و مثل بقیه در دره، آب و غذا به ندرت پیدا می کردیم؛ برای تهیه آب وغذا شبانه با احتیاط و مخفیانه به روستا رفتیم. نزدیک روستای ما رودخانه ای بود. وقتی به آن جا رسیدیم چند سربازعراقی کنار رودخانه آب برمی‌داشتند؛ قهقه و شوخی‌های سبک سرانه آن‌ها، خشم پدر و برادرم را برانگیخت و در حمله به آن‌ها متاسفانه پدر و برادرم شهید شدند. با وجود ترس زیاد اما برای دفاع از خود  فرصت را از دست ندادم و با یاری خدا بوسیله تنها سلاحم یعنی تبر پدر، به سمت آنها حمله ور شدم و یکی از آن‌ها را کشتم و دو نفر دیگر را محکم با طناب بستم و تمام اسلحه ها و فشنگ هایشان را برداشتم با زحمت زیاد، نیرو های خودی را پیدا کرده و اسیران را همراه با سلاح هایشان به آن ها تحویل بدهم. از آن روز به عنوان یک سرباز با تمام وجود، در نبردها دوشا دوش رزمندگان ایرانی در جبهه های گیلان غرب در برابر دشمن زبون جنگیدم.

بعد از آن 18 ماه آوارگی با پیروزی رزمندگان و عقب نشینی عراقی‌ها در منطقه، مردم به روستاهای خودشان برگشتند و پس از آن، تندیسی از فرنگیس حیدرپور به عنوان شیرزن ایرانی، در «بوستان شیرین» کرمانشاه نصب شد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار