شهدای ایران shohadayeiran.com

طرح کاریزما بودن رهبری امام خمینی(ره) و منحصربه‌فرد دانستن این ویژگی در ایشان درواقع مستمسکی برای تضعیف ولایت‌فقیه و رهبری امت پس از امام (ره) بود. دراین‌باره نظرات حسین بشیریه به‌عنوان یکی از پدران فکری جریان تجدیدنظرطلب زمینه‌ساز هجمه‌های شاگردان وی به ولایت‌فقیه با توسل به این دیدگاه است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از برهان؛ فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ را می‌توان از دو منظر نگاه کرد. یک منظر نگاه به تلخی‌ها و زشتی‌های رخ‌داده در آن و آسیب‌هایی است که بازیگران و بازیگردانان آن به دنبال وارد‌آوردن به حقیقت الهی انقلاب اسلامی بودند و تلاش کردند تا با بهانه اعتراض دانشجویی به چهره انقلاب اسلامی چنگ‌زده و کینه تاریخی خود را عقده‌گشایی کنند.

اما از منظری دیگر، این حادثه واجد وجه مثبتی هم بود. امتداد حوادث ۱۸ تیر منتهی به روز ۲۳ تیر شد که در آن مردم انقلابی ایران با خلق حضوری با بصیرت و شورانگیز، حماسه‌ای جاودانه آفریدند. ازاین‌روی چرایی رخداد ۲۳ تیر ۱۳۷۸ نیز نیازمند واکاوی است.

* نظریه کاریزما و نظریه ختم ولایت، دو لبه‌ی قیچی هجمه به ولایت‌فقیه

پس از ارتحال امام خمینی(ره) و با انتخاب مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) به رهبریِ امت از سوی مجلس خبرگان رهبری، تعداد قابل‌توجهی از به‌ظاهر انقلابیون سابق-که انقلابی‌گریِ‌ آن‌ها از سر صدق و اخلاص نبود و انقلاب را فرصتی برای قدرت‌اندوزی خود می‌دانستند و با آغاز رهبری ایشان، بافته‌های ذهنی خود را بربادرفته می‌دیدند و از سوی دیگر به‌شدت تحت تأثیر اندیشه‌های نظریه‌پردازان غربی بودند- تمام تلاش خود را برای تضعیف رهبری جدید به کار بستند. این تلاش به دو صورت قابل پیگیری بود، ازیک‌طرف هجمه به شخصیت مقام معظم رهبری و از طرف دیگر زیر سؤال بردن اصل جایگاه ولایت‌فقیه.

این انقلابیون سابق-که با فرض اعتقاد به اصولِ اسلامی انقلاب توسط آنان درگذشته، می‌توان آن‌ها را تجدیدنظرطلب نامید- تلاش نمودند تا با طرح تقسیم‌بندی سه‌گانه ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی در خصوص انواع مشروعیت حاکمان، بر «اقتدار کاریزماتیک» که یکی از این سه نوع بود، تأکید نموده و رابطه مردم با امام‌خمینی(ره) را به رهبریِ کاریزماتیک تعبیر و تفسیر نمایند. در این نوع نگاه، مردم تحت تأثیر شخصیت نیرومند و عرفانی امام(ره) از ایشان پیروی کرده و انقلاب اسلامی را رقم زدند و اینک با ارتحال ایشان دیگر زمینه‌ی رهبریِ کاریزماتیک وجود نخواهد داشت و به همین دلیل از این به بعد رابطه‌ی مردم و رهبری در چارچوب قانونی که شق دیگری از تقسیم‌بندی سه‌گانه ماکس وبر است، تداوم خواهد داشت و رهبری بعدی انقلاب اسلامی که فاقد جنبه‌ی کاریزماتیک مشروعیت است، صرفاً یک شخصیت سیاسی همچون سایر مسئولین سیاسی و در چارچوب قانون خواهد بود.

طرح نظریه ماکس وبر، کارکرد ویژه خود را در غرب داشته است. مدرنیته طی چند قرن بسط و تطور خود، با کنار نهادن تدریجی تفکر قدسی در پی حاکم کردن نگرش یک‌بعدی مادی به جهان و انسان بوده است و ازاین‌روی نظریه‌پردازان آن به اشکال گوناگون در خدمت این هدف قرار داشته‌اند. طرح نظریه‌ی مشروعیت سه‌گانه‌ی وبر و تأکید بر مشروعیت عقلانی، تلاشی است در جهت محدود کردن نظام‌های فکری-معرفتی دیگر و غیرعقلانی نشان دادن آن‌ها و بیان اینکه نظام‌های معرفت دینی متعلق به دوران کودکی بشر است؛ همان‌گونه که آگوست کنت در تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ی سیرِ تکاملی معرفت بشری، با تحویل‌گرایی دین به اسطوره، آن‌را متعلق به دوران کودکی بشر دانست.

بین دیدگاه ماکس وبر و دیدگاه امام‌خمینی(ره) درباره‌ی مبنای مشروعیت حکومت هیچ‌گونه ارتباطی وجود ندارد و جدای از نقدهای جدی که به نظریه وبر وارد است، این نظریه از اساس واجد یک جهت‌گیری ارزشیِ ایدئولوژیک است و نمی‌توان آن را یک دیدگاه بی‌طرف علمی دانست. امام‌خمینی(ره) مبتنی بر دیدگاه تشیع، منبع مشروعیت حکومت را «الهی» و بر این اساس ولایت‌فقیه را تداوم راه انبیاء و ائمه می‌داند.

طرح کاریزما بودنِ رهبری امام‌خمینی(ره) و سخن گفتن از اینکه این ویژگی، منحصر به ایشان بود درواقع مستمسکی برای کسانی بود که به دنبال تضعیف ولایت‌فقیه و رهبری امت پس از امام(ره) بودند. دراین‌باره نظرات حسین بشیریه به‌عنوان یکی از پدران فکری جریان تجدیدنظرطلب درباره کاریزما بودن اقتدار امام خمینی(ره) زمینه‌ساز هجمه‌های شاگردان وی به ولایت‌فقیه با توسل به این دیدگاه بود. وی رهبری امام‌خمینی(ره) را یک رهبری کاریزماتیک به‌حساب می‌آورد که به‌واسطه ویژگی‌های شخصیتی خاص امام‌(ره) زمینه پذیرش آن توسط مردم وجود داشته و بعد از ارتحال امام و از بین رفتن این اقتدار به‌ناچار باید به دنبال مشروعیت عقلانی که مبتنی بر قانون است، رفت. این دیدگاه با فروکاهش ولایت‌فقیه، از امری الهی مبتنی بر نظریه سیاسی شیعه به یک مشروعیت کاریزماتیک پوپولیستی، بستر لازم برای واردکردن هجمه‌ی همه‌جانبه به این جایگاه را فراهم نمود. از این منظر طرح بحثِ محدود کردن ولایت‌فقیه در چارچوب قانون در دوران استقرار تجدیدنظرطلبان در دولت وقت قابل‌فهم است.

پروژه ۱۸ تیر فتنه‌ای بود که توسط جریان تجدیدنظرطلب غرب‌گرا برای به چالش کشیدن ولایت‌فقیه و اثبات نظریه کاریزماتیک بودن رهبری امام(ره) طراحی شده بود.

در سال‌های منتهی به حادثه‌ی ۱۸تیر ۷۸، دیگر پروژه فکری جریان تجدیدنظرطلب برای تقابل با ولایت‌فقیه، تحت عنوان نقد فلسفی دین توسط دکتر عبدالکریم سروش به‌عنوان دیگر پدر فکری جریان تجدیدنظرطلب و شاگردانش پیگیری می‌شد. وی با مطرح کردن بحث خاتمیت و پرداختن به مسئله ختم نبوت، سر از ختم ولایت درآورد و اعلام نمود که ولایت نیز به همراه نبوت پایان یافته است و به‌تبع آن صحبت از ولایت‌فقیه هم بی‌معنا جلوه می‌نماید. سروش در مقاله خاتمیت، ادعا می‌کند: «ولایتی که به‌طور کامل مورد پذیرش هر مسلمان است، فقط ولایتی است که خداوند به حضرت محمد داده و جز او، کسی چنین ولایتی را ندارد، با خاتمیت نبوت پیامبر اسلام، ولایتش نیز خاتمه یافته است و کسی ولایت او را ندارد، همان‌طور که هیچ‌کس، نبوت او را ندارد.»

* ۱۸ تیر ۷۸؛ تلاش برای اثبات نظریه‌ی کاریزما بودن امام(ره)

با توجه به مطالبی که گفته شد، پروژه‌ی ۱۸ تیر فتنه‌ای بود که توسط جریان تجدیدنظرطلب غرب‌گرا برای به چالش کشیدن ولایت‌فقیه و اثبات نظریه کاریزماتیک بودن رهبری امام(ره) طراحی شده بود. این جریان تلاش نمود تا با فرصت به‌دست‌آمده‌ی استقرار در دولت و با زمینه‌سازی صورت گرفته در سال‌های قبل از فتنه‌ی فوق و با یک طراحی حساب‌شده در استفاده ابزاری از بدنه‌ی محدود دانشجویی و اراذل و اوباشِ سازماندهی‌شده، مشروعیت نظام و رهبری را به چالش بکشد و به‌این‌ترتیب زمینه محدود کردن رهبری و استحاله‌ی هویت حقیقی نظام را فراهم نموده و نشان دهد همان‌گونه که مدعی است رهبری امام‌خمینی(ره) یک رهبری کاریزماتیک بوده و بعد از وی قابل تکرار نخواهد بود. این جریان که وابستگی کامل آن به غرب در سال‌های بعد به‌طور واضح عیان گردید، مأموریت داشت تا با زمینه‌سازی‌های صورت گرفته و با میدان‌داری عناصر خودفروخته و فریب‌خورده به تحریک مردم پرداخته و به التهابات در جامعه دامن زند و با عملی کردن تئوری فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا به باج‌خواهی از نظام بپردازد. نیت شومی که با هدایت رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) به‌عنوان امام امت و بصیرت بالای امت امام ناکام ماند.

حضور حماسی مردم در ۲۳ تیرماه به فاصله پنج روز از شروع فتنه و در اجابت تدبیر رهبری انقلاب طراحی‌های فتنه‌گران را نقش‌بر‌آب کرد. حضوری که بار دیگر به «الگوی امام و امت» عینیت و قوام بخشید.

* حضور حماسی ۲۳ تیر و ضعف غرب از فهم انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی عرصه ظهور و بروز روح جمعی مردم ایران بود. حرکت عظیم انقلابی مردم ایران که برخاسته از روح جمعی اسلام‌خواه آنان بود نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی را در تحیر فرو برد و ناتوانی نظریات آنان را در فهم و تبیین انقلاب اسلامی نشان داد و برخی از آنان را وادار به دست‌کاری و تغییر در نظریاتشان نمود.[۱]

مهم‌ترین خصیصه‌ی انقلاب ایران عنصر اسلامیت آن است و مهم‌ترین مطالبه مردم در آن پیاده شدن اسلام در عرصه سیاسی و اجتماعی است که با تحقق آن سایر خواسته‌هایشان نیز به ثمر خواهد رسید. چرایی ناتوانی غربی‌ها در پیش‌بینی پیروزی انقلاب اسلامی که در دستپاچگی آن‌ها در نحوه‌ی مواجهه با آن کاملاً پیدا بود تا غافلگیری آنان در شکست طراحی‌هایشان برای مقابله با انقلاب اسلامی که در سال‌های بعد، آن‌ها را عملیاتی کردند، نشان‌دهنده ضعف نظری آنان در شناخت انقلاب اسلامی و جامعه ایران به‌عنوان بستر پیدایش آن است. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد علوم انسانی غربی، نه یک علم محضِ بی‌طرفِ عاری از ارزش است و نه یک قانون عام جهان‌شمول، بلکه یک نوع و شیوه‌ی نگرش ایدئولوژیک به جهان است. به‌واقع علوم انسانی در غرب در مقام دین دنیای مدرن نشسته و با نگاهی مادی و یک‌سویه در پی تفسیر و تغییر جهان است و راز عدم فهم درست کنش امام و امت در انقلاب اسلامی و ناتوانی تئوری‌های علوم انسانی در برابر تحولات آن از همین‌جا ناشی می‌شود.

فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بار دیگر ضعف غرب و عوامل داخلی آن در شناخت جامعه ایران و ناتوانی دستگاه فکری‌اش را عیان کرد. حضور حماسی مردم در ۲۳ تیرماه به فاصله پنج روز از شروع فتنه و در اجابت تدبیر رهبری انقلاب طراحی‌های فتنه گران را نقش بر آب کرد. حضوری که بار دیگر به الگوی امام و امت عینیت و قوام بخشید. چرایی فهم این حضور نیازمند واکاوی و فهم درست الگوی امام- امت است.

* جامعه‌شناسی ۲۳ تیر مبتنی بر الگوی امام-امت

آنچه در لابه‌لای متون جامعه‌شناسی و نظریات غربی درباره نقش مردم در جنبش‌ها و انقلاب‌های بزرگ اجتماعی دیده می‌شود، یا حرکت عده‌ای گرسنه است که تحت عنوان پرولتاریا در پی احقاق معیشت و سیر کردن شکم خود است و یا حرکت عده‌ای نوکیسه منفعت‌طلب و فرصت‌طلب تحت عنوان بورژوا که به دنبال ایجاد شرایط مناسب برای نیل به آزادی فردی و اقتصادی برای ارضاء هرچه بیشتر روح سودمداری و لذت طلبی است. دقت در نظریات گوناگون جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که شناخت انسان غربی - به‌عنوان سوژه مدرن - از حقیقت انسان، شناختی است نازل که مطابق دیدگاه داروین انسان را صرفاً حیوانی می‌داند که تکامل‌یافته و از میدان تنازع برای بقاء پیروز خارج‌شده است. در این نگرش تفاوت چندانی بین انسان و حیوان وجود ندارد و ازاین‌جهت نظریات جامعه‌شناسی غربی ابزار مناسبی برای درک صحیح حقیقت انقلاب اسلامی نیست.

نه رهبری در انقلاب اسلامی یک رهبری فرهمند و کاریزما است و نه حرکت همگانی مردم، یک حرکت توده‌وار و بی‌شکل. بلکه نقش رهبری و مردم در انقلاب اسلامی در تحقق عینی الگوی امام و امت قابل ارزیابی است.

امام‌خمینی(ره) حرکت انقلابی خود را از سر تکلیف و با تکیه ‌بر دو قدرت انجام داد. وی با تکیه ‌بر قدرت لایزال الهی و باایمان راسخ به نیروی مردمِ خداباور، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. مردم ایران باسابقه طولانی یکتاپرستی و خداباوری و با تمسک به آموزه‌های اصیل اسلامی همواره در مسیر دین حرکت کرده‌اند و اعتقاد به خدا و راه روشن اسلام در روح جمعی آنان نهادینه‌شده است.

در تحلیل جامعه ایران همواره باید به این خصیصه مهم توجه نمود وگرنه نمی‌توان به تحلیل درستی از آن رسید. تلاش همدلانه برخی از اندیشمندان غربی برای نزدیک شدن به هویت مشترک و روح جمعی ایران، آنان را به شناختی هرچند ناقص نسبت به برخی از جنبه‌های این حقیقت نزدیک نمود. آن‌چنان‌که میشل فوکو اندیشمند پست‌مدرن فرانسوی در دیدار خود از ایران و در بحبوحه‌ی انقلاب، انقلاب اسلامی را یک انقلاب متفاوت ارزیابی کرد که فاقد بسیاری از ویژگی‌های سایر انقلاب‌هاست. در انقلاب اسلامی ایران نه از مبارزات طبقاتی خبری هست و نه از جبهه‌بندی اجتماعی دیگر و نه حتی از اقدامات انقلابی یک طبقه پیشرو. وی بیان می‌کند که: «این انقلاب باانگیزه‌های مادی و اقتصادی صورت نگرفته و یکی از دلایل این ادعا، گستردگی این حرکت انقلابی است که در آن، همه یک ملت حضور دارند.». وی اعلام می‌کند که در ایران اراده‌ی جمعی یک ملت را آشکارا دیده است. به بیان وی، ملت ایران قصد و اراده‌ی آغازی نوین داشتند که بتوانند در آن به آزمون دوباره یک تجربه معنویت‌گرایانه بپردازند که بالقوه در بطن اسلام شیعیِ آن‌ها موجود بود و این ‌همانی است که فوکو از آن به ‌«روح انقلاب ایران» یاد می‌کند. روحی برای یک جهان بی‌روح.

فارغ از برداشت پست‌مدرنیستی فوکو از انقلاب ایران، همان‌طور که از سخنان وی برمی‌آید، انقلاب اسلامی تفاوتی اساسی با سایر انقلاب‌ها داشت و آنچه آن را به پیروزی رساند، به صحنه آمدن مردم حول اسلام و احیاء مجدد الگوی امام- امت و انطباق آن باروح جمعی مردم ایران بود. نه رهبری در انقلاب اسلامی یک رهبر فرهمند و کاریزما است و نه حرکت همگانی مردم، یک حرکت توده‌وار و بی‌شکل. بلکه نقش رهبری و مردم در انقلاب اسلامی در تحقق عینی الگوی امام و امت قابل ارزیابی است. امام در این دیدگاه، انسانی است که از دنیا و تعلقات آن دور شده است و به‌واسطه ایمانش به غیب و فهم بالایش در دین، نقش هدایت و آگاهی بخشی در جامعه را بر عهده دارد و امت، مجموعه‌ای از کنشگران است که به‌صورت آگاهانه و عاملانه در سبیل هدایت قرارگرفته‌اند و این راه را برگزیده‌اند. در این الگو امام کسی است که مسیر حرکت را روشن می‌کند و با دست هدایت خود امت را به سعادت دنیوی و اخروی رهنمون می‌گردد.

همان‌گونه که گفته شد، وقوع فتنه ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ ادامه برنامه طرح‌ریزی‌شده برای ضربه زدن به جایگاه امام امت بود. فتنه‌ای که با سخنرانی تاریخی مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در ۲۱ تیر و پیام ایشان خطاب به مردم در ۲۲ تیر و متعاقب آن حرکت آگاهانه و پرشور امت در ۲۳ تیر، در نطفه خفه شد. مقام‌معظم‌رهبری(مدظله‌العالی) در این سخنرانی با ترسیم دقیق فتنه و اهداف پیدا و پنهان آن به هدایت امت پرداخته و بخش‌های مختلف امت اعم از دانشجویان، جوانان، جریانات مختلف سیاسی و آحاد مردم را خطاب قرار دادند و توصیه‌های لازم و روشنگرانه را بیان کرده و راهبردهای مقابله با فتنه را نشان دادند. حضور حماسی و از سر بصیرت امت در راهپیمایی ۲۳ تیرماه در لبیک به ندای امام خویش تمام بافته‌های دشمنان اسلام را پنبه کرده و برخلاف طراحی آن‌ها برای تخریب رابطه امام و امت، کارآمدی الگوی امامت و امت در مسیر تکاملی انقلاب اسلامی را نشان داد.

پی نوشت ها

[۱] برای مثال می‌توان از خانم تدا اسکاچپل، نظریه‌پرداز ساختارگرا نام برد که پس از انقلاب اسلامی و ناکامی نظریه‌اش در تبیین انقلاب اسلامی، برای انطباق نظریه‌اش در مورد انقلاب‌ها، مجبور شد عناصر دیگری در نظریه‌اش وارد کند و از این منظر جنبه ساختارگرا بودن نظریه‌اش را تعدیل نماید.
منبع بی باک

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار