شهدای ایران shohadayeiran.com

جریان سیاسی موسوم به «اصلاح طلب» پس از انقلاب اسلامی، عملا راهی بر خلاف آرمان های انقلاب را پیش گرفته است، راهی که در حقیقت زمینه کودتا را فراهم می کند.
به گزارش شهدای ایران؛ بررسی افکار و اندیشه در نظام اسلامی ایران نیازمند تحقیق و تفحص در شناخت افراد و بزرگان مکتب موردنظر است. مکاتبی که در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، هیچ‌یک از آن‌ها جدید و خودساخته نبوده است. مکتب امام و به تبع آن مقام معظم رهبری که برداشت دقیق از مکتب اسلام فقاهتی بود، ریشه در اندیشه‌های ۱۴۰۰ سالهٔ فقهای شیعه و اسلام ناب داشت و دیگر مکاتب پس از انقلاب نیز هر یک دارای ریشه‌های مختلف و خاص خود بوده است که با بررسی یک صد سال اخیر کشور می‌توان فهم دقیقی نسبت به آن کسب کرد. در این نوشتار بر آن هستیم تا با بررسی مکتب اصلاح طلبی (بخوانید دوم خرداد) ریشه، گفتمان و اندیشه‌های آن را بررسی نماییم.
برای بررسی اندیشهٔ اصلاح‌طلبی و بالطبع گفتمان اصلاح‌طلبی باید تعاریفی از اصلاحات، گفتمان، ریشه‌ها و نیز دیدگاه اسلام نسبت به اصلاحات بیان گردد. لذا در ذیل به این مفاهیم می‌پردازیم.

اصلاح‌طلبی واژه‌ای است قرآنی و دینی که امروزه بعضی از جریانات سیاسی و اجتماعی بر حرکت خود گمارده‌اند. اصلاح در قرآن به معنای بهبود بخشیدن و تلاش در جهت بهسازی اوضاع اجتماعی است. با بررسی علل پیدایش و ظهور دین اسلام در عرب جاهلیت، می‌توان به این نکته رسید که یکی از عوامل آن جهت اصلاح‌طلبی و اصلاح باورهای غلط دینی است. (۱) اسلام بر خود واجب می‌دانست تا اندیشه‌های جاهلانه و باورهای غلط اجتماعی و اعتقادی را اصلاح نماید و ضمن زدودن این اندیشه‌های جایگزین مناسبی برای خود پیدا می‌نماید. در همین راستا می‌توان فهمید که اصلاح‌طلبی در لغت به معنای مقابله با افساد طلب، پیرایش نفس و جامعه از صفات زشت و آلوده و نیز ترمیم یک ساختمان از خرابی‌ها است. (۲) این واژه در بین فقها و نیز متکلمین از آیه ۸۱ سوره یونس گرفته شد که خدای متعال می‌فرماید: «اِنَّ اللّهَ سَیُبطِـلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» (۳) این واژه دقیقاً معنای کامل اصلاح را در خود جای‌داده و اصلاح را به تغییر و بهبود عمل قرار داده است. لذا با توجه به تعریف بالا و بررسی کتاب خدا و روایت مطروحه در این باب می‌توان فهمید:

الف) اصلاح‌طلبی در برابر افساد است و نقطه ضد هر یک می‌باشد که به تعبیر علامه طباطبایی دو نقطهٔ متقابل و ضد یک دیگر است. (۴)
ب) اصلاح در اسلام دارای شروطی همچون ایمان، عمل صالح و تقواست (۵) که در آیات مختلف و روایت متعدده همراه با اصلاح و عمل صالح آورده شده است.
ج) اصلاح به دو صورت نفسانی و اجتماعی است. و در اجتماع نیز اصلاح به روابط مردم با یک دیگر، اصلاح خانواده، اصلاح گری رهبران (همچون آیه شریفهٔ وقالَ موسی لاَِخیهِ هـرونَ اخلُفنی فی قَومی واَصلِح ولاتَتَّبِع سَبیلَ المُفسِدین (۶))، اصلاح در امور اقتصادی، اصلاح در طبیعت و... است که دارای نتایجی همچون جلوگیری از نزول بلا و عذاب (۷) و غیره می‌باشد.

حال با درک معنای اصلاحات باید معنای گفتمان و اندیشه را نیز فهمید و با تجمیع آن و بررسی افکار و اندیشه اصلاح‌طلبی مقایسه‌ای فی‌مابین اصلاح‌طلبی اسلامی و گفتمان دوم خرداد نمود تا نقاط مشترک و نقاط افتراق آن مشخص شود که این دو در یک راستا هستند یا بلعکس در دو نقطهٔ متقابل به هم.

گفتمان کلمه ای است که از از دوران کهن و قرون وسطی در ادبیات فلسفی – اجتماعی غرب کاربرد داشته است. اما این کلمه در قرون جدید به‌ویژه پس از عصر رنسانس تغییرات متفاوتی نمود و دارای معانی و گستردگی خاص خود شد. درمجموع این کلمه به معنای «مجموعه‌ای منسجم از اندیشه‌هایی که ناظر بر یک ایدئولوژی خاص است و بر بنیان‌های معرفت انسان، جهت‌گیری‌ها و  راهبردی‌های عملی در عرصه سیاست و ادارهٔ امور شامل می‌شود»، اطلاق می‌گردید. بر همین اساس گفتمان اصلاحات باید به معنای مجموعه مسنجم از اندیشه‌هایی که ناظر بر ایدئولوژی مقابله با افساد طلبی و نیز ارائه راهکارهای مناسب در زمینه بهبود عرصه سیاست و اداره کشور و پیرایش آن از راه و روش‌های فساد انگیز است، باشد(فارغ از اینکه اکنون این گفتمان چنین است یا خیر). حال با شناخت این گفتمان زمینه شکل‌گیری این کلمات در دوم خرداد ۱۳۷۶ را بیان می‌نماییم.

نظام مقدس اسلامی بر اساس انگیزه‌های اصلاح‌طلبانه قرآن و سنت در برابر حکومت منحوس پهلوی قیام نمود و با تمسک به آرای دینی خود حکومتی حقه را فراهم کرد تا زمینه ساز اصلاح جامعهٔ بشری و ظهور منجی عالم قرار گیرد. بر همین اساس این انقلاب با موضوعاتی همچون دفاع از مظلوم، مقابله با ظلم و ظلم پذیر، جهاد در اقتصاد و فرهنگ برای بهبود اوضاع اجتماعی و سعادت اخروی مردم جامعه، صدور انقلاب، بی‌طرفی در بلوک‌های شرقی و غربی سیاست خارجه، عدم وابستگی به اجانب و.. شکل گرفت. این موضوعات هریک به‌عنوان اندیشه‌های انقلاب در سال‌های ابتدایی سبب گردید دفاع ۸ ساله و مخلصانهٔ ملت به رهبری امام خمینی ره شکل بگیرد.
اما پس از جنگ و  با روی کار آمدن دولت سازندگی و در مقطع فی‌مابین ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ گفتارها، کلمات و رفتارهایی از سوی این دولت در میان مسئولین شکل گرفت که حتی با هشدارهای مقام معظم رهبری از سوی مسئولین به‌صورت جدی تلقی نگردید. امری که بعدها به‌عنوان تهاجم فرهنگی از آن یاد شد و رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودند:: «ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضی‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش‌یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیر غربی هم مسئلهٔ تهاجم فرهنگی را مطرح می‌کنند و می‌گویند غربی‌ها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپایی‌ها هم می‌گویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیده‌اید، خوانده‌اید که [گفتند] فیلم‌های آمریکایی، کتاب‌های آمریکایی چه تهاجم فرهنگی‌ای به ما کرده‌اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم موردقبول خیلی از کسانی که قبول نمی‌کردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یک واقعیتی است.» (۸)
این گفتار کاملاً و آشکارا مشخص می‌سازد که تهاجم فرهنگی و موضوع فرهنگ در دولت‌های قبلی به‌عنوان یک مقولهٔ مهم جدی گرفته نشد و با تبدیل‌شدن آن به ناتوی فرهنگی آسیب‌های فراوانی به آرمان‌های انقلاب اسلامی وارد نمود. اما در دو دولت سازندگی، مدیران ارشد قوه مجریه بابیان شعارهایی همچون عمل‌گرایی اقتصادی بسترهایی همچون ناهمگونی عدالت اجتماعی و رشد سرمایه‌داری، یک سو نگری در توسعه اقتصادی، طرح‌های آمرانه توسعه از بالا به پایین، بی‌توجهی به مردم، تقلید از الگوهای غربی و ایجاد لیبرالیسم - سرمایه‌داری جدید در کشور، بیگانگی توسعه اقتصادی بافرهنگ جامعه، شتاب‌زدگی بیش‌ازحد در برنامه‌ریزی شود. بسترهایی که در آن با ابزار مخالفت‌های فراوان گفتمانی به‌عنوان دوم خرداد شکل گرفت و بر خود نام اصلاح‌طلب را قراردادند. اما این گفتمان هرگز در مقابل مبارزه با بسترهای مذکور شکل نگرفت و برعکس در مسائل و موضوعات مختلف هم گام با گفتمان سازندگی گام‌های فراوانی را برداشت. به‌طوری که افزایش فاصلهٔ طبقاتی، اشراف گرایی، تجمل طلبی مسئولین و به تبع مردم، افزایش فشار طبقات فقیر و افزایش شکاف مابین طبقات غنی و فقیر بخشی از آن بود. در این دوره ارزش‌های انقلابی همانند ایثار و شهادت، معنویت خواهی، قناعت، ساده زیستی رفته‌رفته کم‌رنگ شد و در بازه زمانی نقطهٔ مقابل آن از اردوگاه دوم خرداد به گوش می‌رسید. گفتارهایی همچون زدودن اسلامیت جمهوری، نفی احکام اسلامی، ترویج بی به ندو باری جنسی و همجنس گرایی، مخالفت با مشروعیت نظام از سوی احکام دینی و... (۹) بازخورد مفهوم دوم خرداد گردید. اما نکته مهم و سؤال‌برانگیز این گفتمان چگونگی روی کار آمدن آن بود.

این گفتمان تابعی از متغیرهای عمدهٔ اجتماعی و فرهنگی بود که در آستانهٔ دوم خرداد در وضعیت کشور شکل‌گرفته بود که عبارت‌اند از:

۱-      تغییر در ترکیب جمعیتی کشور و افزایش بی‌سابقهٔ نسل جوان
۲-      گسترش شهرنشینی و شهر گرایی و در پی آن، افزایش توقعات رفاه‌طلبی
۳-      گسترش و ارتقای کمی و کیفی دانشگاه‌ها و مراکز دانش‌پذیری که هنوز در آن الگوهای غیردینی و اسلامی به‌عنوان الگوی علمی پذیرفته بود
۴-      تحولات ساختاری در نظام طبقاتی کشور و گسترش مصرف گرایی در دوره سازندگی
۵-      بروز تحولات گسترده تکنولوژیک و عمیق فناوری‌های نوین
 
* تئوری هایی برای استحاله اسلام سیاسی و جدایی دین از سیاست

این متغیرها با باز شدن فضای سیاسی امنیتی دورهٔ سازندگی و رشد کمی مطبوعات جریانی را به وجود آورد که سرانجام توانست در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس بیشترین آرای مأخوذه را از صندوق به دست بیاورد و بر اریکهٔ قوهٔ مجریه و مقننه تکیه بزند. اما این جریان به حدی پیش رفت که ۲۰ سال زحمات دولتمردان انقلاب را مشروطیت خواند و دوم خرداد را با تعاریفی همچون یوم‌اللهی که روز اکمال جمهوریت بود، یادکردند. (۱۰) به‌طوری که اندیشمندان سکولار، اصلاح‌طلبی را در برابر افساد طلبی تفسیر ننموده و تلاش نمودن با الگو گیری از تئوری‌های غربی، تئوری‌های جدیدی در نظام سیاسی کشور به وجود بیاورند که دین از سیاست جدا باشد.(۱۱)
اما این گفتمان با گفتمان اولیهٔ امام راحل و بینان‌گذار انقلاب کاملاً مخالفت داشت به‌طوری که همگان فهمیدند که اصلاح‌طلبی به معنای دوم خرداد در مقابل اساس اسلام قرار می‌گیرد و بر آن است تا اسلام سیاسی را استحاله نماید که با واکنش رهبری در تیر ۱۳۷۹ مواجه گردیدند و ایشان با واکاوی گفتمان انقلاب به موضوع اصلاح‌طلبی پرداخته و آن را چنین بررسی و ارزیابی می‌نماید و بخشی از آن را این‌چنین رد می‌نماید:

الف) برانگیختن اولویت‌های نه چندان ملی به‌عنوان اولویت‌های ملی:
رهبر معظم انقلاب در بیان این مطلب می‌فرمایند: «البته تلاش‌هایی می‌شود که مسائل غیر اصلی، مسائل اصلی وانمود شود؛ خواسته‌های غیرحقیقی - یا حقیقی، اما درجه‌دو - به‌عنوان گفتمان اصلیِ ملی وانمود شود؛ لیکن گفتمان اصلی این ملت این‌ها نیست؛ گفتمان اصلی این ملت این است که همه، راه‌هایی را برای تقویت نظام، اصلاح کارها و روش‌ها، گشودن گره‌ها، تبیین آرمان‌ها و هدف‌ها برای آحاد مردم، استفاده از نیروی عظیم ابتکار و حرکت و خواست و انگیزه و ایمان این مردم مؤمن و راه به سمت آرمان‌های عالی این نظام - که همه را به سعادت خواهد رساند - پیدا کنند.» (۱۲) این بیان کاملاً آشکار می‌نماید که وظیفهٔ دولت‌مردان و مسئولیت استفاده از اولویت‌هایی است که به سمت آرمان‌های عالی نظام باشد نه آنکه بابیان مطالبهٔ مسائل فرعی، هدف اصلی نظام را تغییر و استحاله نمایند.

ب) اساس هویت انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران اصلاحات است و فریضه بودن آن
رهبر معظم انقلاب، اصلاح‌طلبی را پدیده‌ای برخاسته از دوم خردا نمی‌داند بلکه ماهیت آن را با شکل‌گیری انقلاب دانسته و والد آن را انقلاب اسلامی می‌داند در همین زمینه ایشان می‌فرمایند:
«بنده معتقدم که اصلاحات، یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور ما انجام گیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست که فلان حاکمی مجبور شود مورد مطالبات سخت قرار گیرد و گوشه و کناری را اصلاح کند؛ نخیر، اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست. اگر اصلاح به‌صورت نو به نو انجام نگیرد، نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصلاحات یک فریضه است. میدان‌های اصلاحات کجاست؟ آن بحث دیگری است. اصل اصلاحات یک کار لازم است و باید انجام گیرد.» (۱۳)

ج) اصلاح‌طلبی جدید مطالبهٔ آمریکا برای براندازی و فروپاشی از درون نظام اسلامی ایران
رهبری این نکته را در قالب یک سؤال مطرح می‌نمایند و دلایل حمایت غربی‌ها از اصلاحات را این چنین بیان می‌کنند:
«یک طرح همه‌جانبه امریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی‌شده‌ای است ازآنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را می‌خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد این معنا را بگویم، الآن در ذهنم هست؛ نه این‌که بخواهم دنبال نشانه‌هایش بگردم؛ شواهد آشکاری در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول این چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احیاناً حساب نشده آن‌ها - که خودشان هم می‌گویند فلان مصاحبه‌ای که ما کردیم، عجولانه بود - صحت این ادعا کاملاً آشکار می‌شود که آن‌ها به خیال خودشان طرح فروپاشی شوروی سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازی کردند و می‌خواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهی است.»(۱۴)

ایشان در ادامه همین سخترانی پنج دلیل مهم را به‌عنوان دلایل شکست اصلاح‌طلبی آمریکایی در ایران بیان می‌نماید که:

1-      خاتمی، گورباچف نیست.
2-      اسلام، کمونیسم نیست.
3-      نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست.
4-      ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمین به هم سنجاق شده نیست.
5-      نقش رهبری بی بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران شوخی نیست. (۱۵)

د) نداشتن تعریفی دقیق از اصلاحات
درنهایت رهبری معظم نداشتن تعریف دقیق از اصلاحات را نقطهٔ ضعف عمدهٔ این جریان می‌داند و تأکید می‌نماید که باید تعریف شود و دربیانی می‌فرماید:
«باید تعریف مشخصی از اصلاحات به وجود بیاید تا ترسیم آن چهره و وضعیتی که ما درنهایت جاده اصلاحات می‌خواهیم به آن برسیم، برای همه - هم مردم، هم مسئولان - آسان شود و بدانند به کجا می‌خواهند برسند. اشکال کار آقای گورباچف این بود که عیوب و اشکالات را می‌دانست؛ اما تصویر روشنی ازآنچه که باید انجام گیرد، نداشت؛ اگر هم داشت، مردمش آن تصویر را نمی‌دانستند. بنابراین اگر تعریف مشخصی از اصلاحات نشود، الگوهای تحمیلی غلبه خواهد کرد؛ همان اتفاقی که در شوروی افتاد؛ چون نمی‌دانستند چه‌کار می‌خواهند بکنند؛ لذا به سراغ تقلید ناشیانه اصلاحات در الگوها و مدل‌های غربی رفتند و به آن‌ها پناه بردند.»(۱۶)
 
* تعریف مشخصی از اصلاحات در ایران وجود ندارد / معنای هجمه اصلاح طلبان به ارکان نظام کودتا بود
 
اما همه بررسی‌ها نشان از این دارد که جریان سیاسی نام‌گرفته تحت عنوان «اصلاح‌طلبی» در ایران نه تنها در ذیل اصلاح‌طلبی قرآنی قرار نمی‌گیرد، بلکه در حقیقت مخالف آن است چراکه قصدش تغییر مسیر انقلاب اسلامی است که خود با رویکرد اصلاح امور مسلمین با رژیم ستم‌شاهی مبارزه کرده است و اساسش اسلام و اصلاح امور مسلمین است و در این راستا جریانی سیاسی که برای اصلاح در رویکردها و اهداف انقلاب اسلامی تلاش می‌کند، آن‌هم تلاشی با رویکرد، الگو و حمایت غربی‌ها در حقیقت راه و روشی جز براندازی انقلاب اسلامی ندارد.

این رویکرد حتی مورداشاره بسیاری از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب و فیلسوفان خارجی نیز قرارگرفته است. در همین زمینه احمد نقیب زاده (استاد اصلاح‌طلب علوم سیاسی دانشگاه تهران) با انتقاد شدید از برخی رفتارهای افراطی اصلاح‌طلبان در هشت سال دولت خاتمی می‌گوید: "آنجاهایی که این‌ها (اصلاح‌طلبان) بعضی از ارکان نظام را مورد هجمه خودشان قرار می‌دادند، معنایش این بود که قصد کودتا یا واژگونی دارند".
نقیب‌زاده همچنین می‌گوید: معتقدم باعث‌وبانی شکست اصلاح‌طلبان تا حد زیادی خودشان و رفتارهای غیرمنطقی‌شان بود. اقدام رهبری مبنی بر اجازه دادن به روی کار آمدن دولت اصلاحات نشان‌دهنده این است که در نظر رهبری آرای مردم از چه جایگاهی برخوردار است. اما متأسفانه ما دیدیم که اصلاح‌طلبان و دوم خردادی‌ها پاسخ اعتماد و حمایت‌های رهبری را چگونه دادند.

نقیب‌زاده همچنین رفتارهای اصلاح‌طلبان را موجب تشدید مطالبات "قومیت‌گرایی و قومیتی" می‌داند و می‌گوید: در این میان نیروهای لیبرالی از جوّی که به‌واسطه برخی اصلاح‌طلبان پدید می‌آمد خوشحال می‌شدند و زمانی که من نسبت به وضعیتی که به وجود آمده بود و افراط‌گری‌هایی که انجام می‌شد، انتقاداتی را مطرح می‌کردم، در پاسخ به من می‌گفتند: "بگذارید افراط کنند؛ چراکه هرچه آن‌ها بیشتر افراط کنند برای ما راه بازتر می‌شود.
وی همچنین می‌گوید: "اصلاح‌طلبان دوام حیات سیاسی‌شان را مدیون رهبری هستند که اجازه نداد این گروه از عرصه سیاسی کشور حذف شوند." (۱۷)

در حقیقت دوم خرداد و گفتمان برخاسته از آن نه تنها در گفتمان اصلی اصلاح‌طلبی دینی جای ندارد بلکه در مکانی نقطهٔ متقابل آن است، حضور عمدهٔ بخشی از مسئولین اصلاح‌طلب در کشورهای غربی، فرار کردن تئوریسین‌های اصلاحات دوم خرداد به غرب همچون سروش، بشریه و.. می‌تواند آشکارا از برنامه‌ریزی غرب به سرکردگی آمریکا در وقوع این جریان پرده بردارد.
این جریان که دچار سردرگمی در ایدئولوژی است، سال‌ها با تمسک به نظریات فیلسوفان غربی و نظریه‌پردازانی چون سروش سعی در باز کردن راهی جدید برای خود نمود، اما هیچ‌کدام از تئوری‌های غربی و شرقی نتوانست این جریان را به مسیری درست رهنمون شود؛ تا آنجا که بارها تئوریسین‌های مطرح جریان اصلاحات اذعان به بی‌برنامگی این جریان داشته و آن را مرده، نیازمند اصلاح و نیازمند نو شدن دانسته‌اند.

جریان اصلاحات در ایران که اکنون دچار سرخوردگی و فقدان بدنه اجتماعی است، به دلیل عدم خط‌مشی مشخص همواره خواسته یا ناخواسته قدم درراه مخالفان و معاندان نظام جمهوری اسلامی گذاشته است و برخلاف آنچه که برخی ادعا می‌کنند، به‌جای کمک درراه پیشرفت انقلاب، رویکردهایی را در پیش‌گرفته است که توصیه مخالفان این نظام اسلامی بوده و منجر به تضعیف یا براندازی جمهوری اسلامی می‌گردد؛ راهی که البته به حول و قوه الهی و تدابیر حکیمانه رهبر انقلاب همیشه بی‌سرانجام مانده است.
 

پی نوشت:

1)  اعراف:122، حدید: 25، جمعه: 2

2)  فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج 1: 544

3)  یونس: 81

4)  طباطبایی، المیزان، ج 10: 110

5)  المائده:9، وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

6)   اعراف: 142

7)  و ما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُری بِظُـلم و اهل‌ها مُصلِحون/ هود:117

8)   پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای،19 /9 / 1392

9)  وقتی "قبض و بسط تئوریک" به حمایت از همجنسگرایی رسید

     دلایل توقیف روزنامه‌های شرق، اعتماد ملی، مغرب، بهار و آسمان

     گنجی؛ اکبر قمپوز دیروز، روشنفکر امروز

     سروش، از اسلام‌گرایی تا تأیید همجنس‌گرايی و زنا با محارم

10) سیعد حجاریان، انخاب نو تحلیل‌های جامعه شناسی از واقعه دوم خرداد: 48

11) ر.ک: حسین بشیریه، بحران مشارکت سیاسی و انتخابات 1376

12) پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، 19 /04 / 1379

13) همان

14) همان

15) همان

16) همان

17) رهبر انقلاب اجازه حذف اصلاح‌طلبان را ندادند
*فرهنگ نیوز
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار