شهدای ایران shohadayeiran.com

حسن رحیم پور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست شورای عمومی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور در رابطه با بحث تشکیلات از منظر شهید بهشی و نیز شخصیت این شهید بزرگوار گفت: ایران پر از بهشتی نیست عنوان خوبی برای این نشست است برای اینکه عده ای از خواب خرگوشی بیدار شوند و منظوری بالقوه از شخصیت شهید بهشتی را دریابند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از خبرنامه دانشجویان،استاد رحیم پور افزود: شهید بهشتی با عناوین بسیار بدی کوبیده می شد، بی ادب، چماقدار افراطی و.. از جمله همین توهین های بی شرمانه خطاب به ایشان بود. موج شدید توهین ها و شایعه ها به حدی رسیده بود که کسی جرات نمی کرد نام او را بر زبان بیاورد. اما ایشان در مقابل این توهین ها آن قدر منطقی و متواضعانه برخورد می کرد که بیشترین نقش در مردمی و اسلامی شدن قانون اساسی را او بر عهده داشت.

بهشتی غرب دیده ای بود که غرب زده نشده بود

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر شناخت کامل شهید بهشتی از غرب در کنار غرب زده نشدن او گفت: بهشتی کسی بود که به عنوان نماینده آیت الله بروجردی به هامبورگ رفت و مراکز اسلامی را احداث کرد و در همان موقع غرب را از جنبه های مختلف زیر نظر گرفت. در این میان بسیاری از مخالفان ایشان نسبت به صاحب نظر بودن او در زمینه های مختلف اعتراض داشتند و معتقد بودند نمی شود یک نفر در همه رشته ها از جمله اقتصاد، کلام، فقه و... متفکر باشد اما همه این ها در حالی بود که هر کس غرق در اسلام باشد، اسلامش دربرگیرنده همه این موارد می شود. در واقع این جامعیت اسلام است که مسلمانش را به راه خود می کشاند.

وی تصریح کرد: یکی از خصویات شهید بهشتی همین جامعیت نظر و ایده او است. ایشان وقتی میبیند که جامعه با مشکلات مختلف دست به گریبان است، مجبور می شود که بنشیند و بررسی کند که قرآن و سنت در این باره چه می گویند. بهشتی و مطهری اینطور بودند. این افراد هستند که تیپ های غیر طبیعی دارند و به دنبال اسم و رسم دکتری و ایت اللهی نیستند.

او همچنین با اشاره به شخصیت مخلص و مجاهد شهید بهشتی گفت: از این منظر که نگاه کنی می بینی که بله؛ "ایران پر از بهشتی نیست" . البته هنوز هم هستند کسانی که مثل بهشتی نظریه پردازی کنند اما نکته اینجاست که جامعیت او را ندارند. نا گفته نماند این عبارت یک جنبه منفی هم دارد اما نباید آن را در نظر گرفت و باید به جنبه تحریک کننده اش توجه نمود.

بهشتی معنای واقعی اعتدال بود

وی در ادامه افزود: انقلاب اسلامی مدیون شهید بهشتی است چرا که اگر او نبود، نظام جمهوری اسلامی در مقاطع بسیاری دچار مشکل می شد. بهشتی معنای واقعی اعتدال بود و اگر کسی به دنبال اعتدال حقیقی است باید آن را در وجود بهشتی جست و جو کند. علت این هم که امام پس از شهادت او گفت: بهشتی یک ملت بود، همین است.

رحیم پور با اشاره به جریان های موجود در خلال پیروزی انقلاب گفت: هنگام تدوین قانون اساسی دو جریان اصلی وجود داشت که دسته اول موافق بندهای آن بودند و دسته دوم با برخی از قوانین اسلامی مخالف می کردند.این جریان که متاسفانه هنوز هم به اشکال مختلف حاشیه سازی می کنند، معتقد بودند برخی بند های قانون اساسی باید تغییر پیدا کند چرا که وحی منزل نیست. در مقابل کسانی قرار داشتند که تاکید می کردند بندهایی چون اصل حاکمیت ولایت فقیه و عفاف و حجاب و...لایتغیر است و به هیچ عنوان تغییر نخواهند کرد چرا که آیه های مستقیم قرآن هستند.

ازغدی هم چنین تصریح کرد: در واقع این گونه اقدامات انقلاب علیه انقلاب بود و کسانی که در این جبهه بودند ساختار شکنان ضد انقلاب نام می گرفتند. البته اصلاح برخی موارد و ایجاد شرایط بهبود قانون نه تنها مشکل ایجاد نمی کرد بلکه موجب رشد و توسعه قانون اساسی نیز می شد اما اینکه بخواهند با حذف برخی از بندها نظام را دچار ساختار شکنی کنند، اصل عناد ورزی با جمهوری اسلامی شدت می گرفت.

وی ادامه داد: هر یک از نظام های دنیا دارای چارچوب معین قانونی هستند که این چارچوب در قالب اصول سخت افزاری و اصول نرم افزاری وجود دارد. اصول سخت افزاری اصول تغییر نا پذیر و اصول نرم افزاری اصول تغییر پذیر هستند.

به عنوان مثال آمریکا هیچ گاه اجازه نمی دهد یک حاکمیت مارکسیسم حکومت را دست بگیرد و کرسی ریاست جمهوری را تصاحب کند، چرا که اساس معین قانونی اجازه چنین کاری را به آن ها نمی دهد.

شهید منتظری می گفت مدام می ترسم منافقین پدر ساده لوحم را دوره کنند

این استاد دانشگاه با اشاره به شخصیت منصف و متدین شهید بهشتی گفت: شهید بهشتی شخصیت منحصر به فردی داشت، ایشان در مقابل توهین های گروه های مختلف و فحاشی های آنان کاملا منصفانه و با کمال ادب برخورد می کرد و فحاشی های مبتذل ضد انقلاب را با منشی انقلاب گونه پاسخ می داد.

اولین کسی که گفت بازرگان و نهضت آزادی لیبرال هستند شهید منتظری بود و پدرش را مجبور کردند که بیاید در تلویزیون بگوید که: پسر من را در زمان شاه زیاد شکنجه کرده اند و تعادلش را از دست داده و نمی داند چه می گوید و برایش این حرفها را زدند. اما شهید منتظری خودش گفت که پدر من فردی ساده است و اگر من چند روز کنارش نباشم مغزش را شستشو می دهند.

ازغدی با اشاره به این که چهره های معاند تنها به دنبال هتاکی بودند و هیچ گاه دنبال نقد استدلالی  نبودند افزود:  همان اوایل که آیت الله منتظری در صف انقلاب بود به او می گفتند: گربه نره و به شهید بهشتی صفت روباه می دادند.  یعنی این ها تا این حد مبتذل بودند به جای اینکه دو صفحه از حرفهای بهشتی را نقد کنند و بگویند اشکالاتش این است و این نقد ها را به آن داریم فحاشی می کردند و تهمت می زدند و یک کلمه بحث استدلالی  محتوایی نمی کنند.

همین بچه های انجمن اسلامی مستقل اولش که انجمن را به راه انداخته بودند چقدر فحش خوردند و تهمت شنیدند و اذیت شدند. در این راستا یکی از آرزوهای بزرگ من این است که 5 صفحه از حرفهایی که زده ام را بخوانند و بگویند که فلانی این ها را گفته و نقدش کنند، تا به حال این کار را نکرده اند، حتی به چند نفر گفتم چک کنندسایت های مختلف و رسانه ها را ببینند چیزی می گویندیا نه اما کاری نکرده اند تا به حال جز:فحش، تهمت، تقطیع و شایعه.

مثلا من دوهزار ساعت بحث و صحبت  دارم؛ از این دوهزار ساعت بالاخره ده ساعت اشکال و چرندیات پیدا می شود(با خنده)، اما نگشته اند که پیدا کنند و خودم آخر سر باید بگردم و پیدا کنم.

در مورد من تقطیع می کنند، چگونه؟ به این شکل که از 50 تا سخنرانی چند جمله را بر می دارند بعضی را سر و تهش را می زنند بعضی دیگر را از وسطش قسمتی را بر می دارند و به هم می چسبانند. مثل همین سخترانی ای که احیرا برای من تقطیع کرده اند که گفته اند من گفته ام: مرده شور هیکل خانمهایی را که بچه دار نمی شوند، را ببرد. یکی آقای مریض و دروغگویی هم آمده است جوابیه داده است.

چندی از دوستان به من گفتند که سایت هایی مثل VOA، BBC و رادیو فردا و ...این حرف را زده اند و بقیه از روی این ها زده اند، یعنی گوگل را که سرچ کنید همین حدود 9 یا ده تا سایت می آید اول. پس با توجه به این می توان گفت وقتی آنها برای من که فرد خاصی نیستم اینطور خرج می کنند و برضد من کار می کنند پس برای بهشتی چقدر زیاد هزینه می کردند.

وی افزود: نتیجه همه این هتاکی ها این بود که نامی از بهشتی نمی توانستیم بیاوریم. حتی نمی توانستیم از او حمایت کنیم.

اصل انقلاب به خاطر این بود که حکومت در فرهنگ دخالت کند

رحیم پور ازغدی قانون اساسی را یکی از محورهای اعتدال  خواند و افزود:  چند جریان در مورد  ایجاد قانون اساسی وجود داشت .یک جریان بود که می گفت: قانون و قانون اساسی چیست ؟دیگر نیازی به قانون اساسی و انتخابات نیست.

یک جریان دیگر ، متحجران غرب زده بودند که اعتقاد داشتند: شریعت نظام فردی است و بعنوان قانون اساسی نباید مطرح شود. اسلام حکومت نمی شود.  این گروه معتقد بودند اخلاق باید اسلامی باشد نه قانون، قانون اساسی صرفا  پروتکل دموکراتیک، لیبرال و لائیک بین شهروندان است ؛ مذهب مسئله ای شخصی است. یعنی همان چیزی که قبل از انقلاب بود، هرکسی می خواست محجبه بود هرکسی می خواست بی ججاب، برای مشروب خورها مشروب فروشی بود، برای اهل نماز مسجد و در واقع دین یک مسئله شخصی بود و بعد از انقلاب هم اتفاقا اولین جاهایی که هدف مردم قرار گرفت برای خراب کردن و درگیری در آن ایجاد شد همین مشروب فروشی ها و فاحشه خانه ها بودند و بعد هم سینماها به خاطر فیلم هایی که نشان می دادند.

شهید بهشتی می گفت که خط امام این است و اعتدال امام این است که قانون اساسی وجود داشته باشد نه اینکه قانون اساسی به سبک غربی و لائیک باشد بلکه باید جوهره اسلامی داشته باشد.

بخش لائیک می گفتند که اسلام را تبدیل به دنیا و قانون نکنید چرا که مردم بدبین می شوند و اسلام بدنام می شود و .... و این استدلالشان بود اما ته دلشان اصلا اسلام را قبول نداشتند. جریان آن طرف هم نمی توانستند بین قانون و شریعت تفکیک کنند، فکر می کردند هرنوع قانون نویسی تعریض به شریعت است . فکر می کردند هر نوع تقنینی ، تشریع است، تشریع همان سنت است و نباید شریعت جدید آورد در صورتیکه  قانون اساسی برنامه اجرایی است نه شریعت. این ها خلاف شرع نیست. شرع گفته شریعت را تغییر ندهید و بدعت نکنید نه این که  تفکری در برنامه هایتان نکنید و تفکر بدعت است . هر چه در نص صریح اسلامی نیست مگر بدعت است؟ بلکه بدعت  هرچیزی است  خلاف نص اسلامی باشد.

هواپیما اگر خوب بود، در قرآن و احادیث می آمد!

وی افزود شبیه این تفکر اغلب در بین وهابیون و نو حنبلی ها و اخباریون  شیعه است. مثلا می گویند که تا می توانید احتیاط کنید سوار هواپیما نشوید چرا که اگر خوب بود در احادیث پیامبر یا قرآن به آن اشاره ای می شد.

هرچه که عینا در کتاب و سنت نیامده که بدعت نیست. مثلا وقتی شریعت می گوید اجرای عدالت اصل اجرای عدالت است ابزاز اجرای این امر با گذشت زمان تغییر پیدا می کند.  اگر کسی آمد گفت انتخابات را به شکلی تعریف می کنم  که با انتخابات بتوانم حلال را حرام و حرام را حلال کنم، شریعت را تغییر داد، این بدعت است. ولی اجرای عدالت اجتماعی بدعت نیست . البته باید دنبال ابزار عقلانی تر ، اسلامی تر و اخلاقی تر بود که این معنای تمدن سازی است.  ابزاری که منافاتی با احکام اسلامی ندارد و می توان در جهت پیشبرد ارزش ها بکار گرفت ایرادی ندارد.

این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: پس حکومت اسلامی، حکومت اخلاقی و مردمی است؛ اصلا تربیت اجتماعی نمی تواند مردمی نباشد، لذا اسلام می فرماید دو شرط دارد: شرط لازم برای حقانیت شما این است که طبق اسلام و افرادی که واجد صلاحیت باشند، حکومت کنند؛ آدم فاسد، دروغگو، خائن، فساد مالی، فساد اخلاقی، فساد اعتقادی، فساد سیاسی، مزدور، آدم ضعیف النفس، بی شخصیت و آدم های ترسو اینها حق ندارند حاکم شوند بر جان و مال و آبروی مردم. ولی اگر صفات خوب را داشته باشد عالم با تقوا لازم است اما کافی نیست باید مردم را راضی کند، باید مردم را توجیه کند، باید مردم قبول داشته باشند که  بر آنها حکومت می کند و پاسخگوی شان باشید و تحت نظارت هم باشد. این اصل اسلامی است؛ اصل لیبرال دموکرات غربی نیست، لیبرال دموکرات غربی می گوید اصول و شرع را انجام ندهید.

وی افزود: یک عده هم فقط رابطه با خدا را می دیدند و می گفتند: حق و باطل رابطه انسان با خداست و خدا تکلیف را معلوم کرده است و پرسیدن از مردم یعنی چه؟ مردمی که خیلی هایشان جاهل هستند و تقوا ندارند و در زندگی های شخصی شان مانده اند، خودش را نمی توانند اداره کنند، آنوقت این ها نظر بدهند که چه کسی جامعه را اداره کند؟ اصلا مگر قدرت تشخیص دارند! این قدر کلاه سرشان می رود، چجوری می شود مردمی که تحت تربیت اند مربیان خودشان را بتوانند تشخیص دهند! مثل اینکه بگویید آدم های بی سواد یا شاگرد اول ابتدایی تشخیص دهند که چه کسی انیشتین باشد و یا نباشد!اینها می گفتند شما رابطه خود و خدا را ببینید اگر درست است و طبق ضوابط اسلامی است دیگر مردم را فراموش کنید انتخاب و رأی گیری نمی خواهد.

حتی حق نمی تواند بر مردم به زور حکومت کند

رحیم پور با انتقاد از این طرز تفکر گفت: اینها توجه به یک مطلبی نداشتند و آن این است که حتی حق نمی تواند بر مردم به زور حکومت کند زیرا اصلا هدف حکومت اسلامی تربیت و نجات مردم است و اجرای قانون خشک بدون تربیت مردم تأثیری ندارد. اجرای قانون موضوعیت ندارد. هدف قانون، هدایت خلق است و تربیت مردم است لذا چگونه است که امام حسن حکومت را واگذار می کند ولی معاویه را به مشروعیت نمی شمرند و می گویند تو حکومت اسلامی نیستی و امام حسین بدون امید به پیروزی می جنگد! برای اینکه در هر دو تا مقطع اصالت با  حفظ پرچم اسلام و هدایت خلق بود. اگر زمان امام حسن ع سر قدرت پافشاری می کردند و بعد در جنگ قدرت کشته می شدند آن حقیقت به خطر می افتاد و می گفتند: بنی امیه و بنی هاشم سر قدرت جنگیدند و بنی امیه پیروز شد و می شد یکی از شکست خوردگان تاریخ.

اینهمه حکومت ها شکست خوردند در آنجا امام حسن میگفتند: حکومت بما هی حکومت برای ما اصالتی ندارد، حالا که مردم پای من نمی ایستند و هزینه نمی پردازند، من می خواهم نشان دهم که دنبال اسلام و عدالت هستم نه دنبال حکومت.

در زمان سید الشهدا با اینکه مطمئن بودند پیروز نمی شوند، شعار اسلام و حکومت را دادند اما خود امام حسین ع که می دانست حکومت دستش نمی آید ولی می جنگد، زیرا اصالت با حکومت نیست، اصالت با قوانین اسلامی است. آنجا با قرارداد اصالت ها و اعتبارشان حفظ می شد اینجا با شهادت.

این نظریه پرداز انقلاب اسلامی در تعیین حکومت دو قید را مطرح میکند، و می گوید:  حرف عده ای این است که قانون اساسی و انتخابات مهم نیست، فقط مسیر درست و شرعی باشد کافی است. عده ای می گفتند: شرع چیست! قانون اصلا ربطی به آن ندارد، مسئله عرفی و لائیک است، مذهب در حد اخلاق شخصی و خانوادگی. اما خط وسط و اعتدال واقعی این بود که امام آمد و دستور داد به دولت موقت. این را من به شما بگویم هیچ انقلابی به این سرعت نه قانون اساسی نوشته است و نه بعدش آن را به رأی ملت گذاشته است. همین آمریکا هیچ وقت قانونش را به رأی مستقیم مردم نگذاشته است، فقط انقلاب اسلامی این کار را کرده است، هم اول و هم بعد از اینکه اصلاحاتی در قانون شد، دو بار! علاوه بر این که نماینده های ملت آمدند و نوشتند، باز خود قانون را دوباره امام گفتند به رأی مستقیم مردم هم بگذارید. در دنیا هیچ کشوری این گونه نبوده است.

بازرگان به امام گفت:قانون اساسی را به رای نگذار

نکته جالبی هم است و آن اینکه مهندس بازرگان و گرو ه هایی که خودشان را لیبرال و مردم گرا می دانستند، به امام می گفتند: انتخابات نمی خواهد همه ی دنیا می دانند که مردم شما را قبول دارند، شما یک گروه را تعیین کنید تا قانون اساسی را بنویسند و شما خودتان تائید کنید و اصلا لازم نیست نماینده های ملت بیایند.

ازغدی افزود: خیلی جالب است آنها که مدعی دموکراسی بودند، ولی امام پای این قضیه ایستاد و استدلال امام هم این بود که اگر ما این کار را نکنیم، نسل عوض می شود و بیست، سی سال بعد می گویند: اصلا کسی رأی نداده است و اصلا انتخاباتی نبوده است، انقلابیون آمدند و به زور اسلحه کارشان را کرده اند. و در جواب این هم که می گویند: قانون اساسی برای آن نسل است و برای این نسل نیست به آن ها بگوئید که در هیچ کشوری در دنیا، 99% آن یک درصد هم برای آن است که من نمی دانم با احتمالا می گویم، هیچ کدام از کشور های لیبرال دموکرات، حتی یک بار هم قانون اساسی شان را به رأی نگذاشته اند، چه برسد به اینکه بگویند نسل عوض شده و هر چند وقت آن را به رأی بگذارند!

وی ادامه صحبت خود را با نامه امام به دولت بازرگان پی گرفت  که امام نامه نوشتند به دولت بازرگان تقریبا سه، چهار ماه از انقلاب نگذشته، که لازم است دولت مبارز ایران هرچه زودتر خودشان سرنوشت آینده مملکت را به دست آورند و ثمره انقلاب را در همه روابط و نظامات اجتماعی به دست بگیرند، و حقوق از دست رفته خود را بازیابند و عدالت اسلامی را مردم خودشان در همه شئون جامعه باز پیگیر باشند، لذا طرح قانون اساسی را با سرعت تکمیل و به تصویب شورای انقلاب برسانید و بعد در خدمت افکار و آرای عمومی قرار دهید در حالیکه جریانات لیبرال و مردم گرا چه مذهبی و چه غیر مذهبی قبول نداشتند.رحیم پور گفت: نکته بعدی، آقای بهشتی گفتند: من خودم نظرم نبود که بروم در شورای قانون اساسی منتها شورای حزب، جامعه مدرسین قم همه گفتند بروید، چون مدیریت مجلس آسیب می‌بیند، اگر شما نباشید.

مجلس خبرگان قانون اساسی را بهشتی اداره می کرد

یعنی فردی بود که اگر باشد و نباشد مجلس دو مدل مدیریت می شود، در بین تمام آن افراد مدعیان و بزرگان همه جریانات بودند، اما آقای بهشتی به عنوان نائب رئیس رأی آورد. البته رئیس مجلس آقای منتظری بود، اما بعد از چند جلسه جای خودش را به آقای بهشتی داد و بعد گفتند که نظر امام به تسریع است که دولتی مطمئن سر کار بیاید و برای طولانی مدت برنامه ریزی کند. دولت موقت مشکلش موقتی بودن است تا قانون اساسی نداشته باشیم، عملا انقلاب تبدیل به نظام نشده است و تثبیت نشده و ایشان می گفت: ما بعضی از نظرات و شعارهای خودمان را آوردیم در قانون اساسی و خیلی از بندهایش را در مورد مردم سالاری و ولایت فقیه را خود من نوشتم." در واقع می خواهد بگوید، اینها یکی است؛ دو تا نیست، از این به بعد برای مبنای حرکت و وحدت، قانون اساسی با موازین شرعی، لازم است و شیوه اجرایی قوانین اسلامی را طرح میکند تا هم از خطر دیکتاتوری و هم هرج و مرج در امان باشیم و به مردم اعتماد کنیم، مردمی که رهبر و شعار ها را درست تشخیص داده اند و از سال 42 تا به امروز همان خط را می روند، امروز مردم میلیون ها میلیون پشت سر رهبری هستند.

* قانون اساسی  یک بیانیه اصل بندی شده و تنظیم شده انقلاب است، مردم انقلابی در راهپیمایی ها شعار می دادند؛ «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و این نظام پاسخ به همان فریاد ها است، یعنی ما همان شعار ها را تبدیل کردیم به مواد قانون اساسی؛ شعارها را در قالب نسبتا اصیل اسلامی ریختیم ولی نه کامل بخاطر اقتضاهای زمانه برای آنکه شعار ها تحقق پیدا کند.

او یک نمونه دیگر مطرح میکند و این است که بنیان فقهی کافی است یا قواعد حقوقی، عقلایی که البته مغایر با شرع نباشد هم لازم است؟ اینجا هم دو جریان افراط و تفریط بودند عده ای می گفتند: فقه احکام شرعی است و دخالتی در نظام سازی نباید داشته باشد. اسم کشور را گذاشتید جمهوری اسلامی. زیرا بعضی ها می گفتند فقط بگذارید جمهوری! مردم که مسلمان هستند، اسلام را در قانون نیاورید، یعنی لائیک باشد عده ای می گفتند: "بگوئید جمهوری دموکراتیک اسلامی که دموکراتیک غربی تقویت شود." امام گفتند: این یعنی جمهوری اسلامی اسلامی! چون وقتی می گوئید، جمهوری اسلامی، احترام و اعتقاد به نظر مردم در آن است، قید را برای چه می آورید! مگر اینکه میخواهید غلظتی بیاورید تا از اسلام فاصله اش دهید.

لذا امام گفت: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. شهید بهشتی در قانون اساسی می گوید: فقه اجتهادی جزء و مبنای قانون اساسی است، فقه فقط مسائل عبادی و شخصی نیست، اما این معنایش این نیست که قانون نویسی و حقوق عرفی عقلایی خلاف شرع است لذا اینکه شش حقوقدان باشند و شش فقیه که مراقب باشند مصوبات مجلس هم خلاف حقوق شرع نباشد و هم اینکه خلاف قرارداد های جزئی قانون اساسی نباشد، لازم است. و جلوی افراط و تفریط ایستاد و مسیر اعتدال را پیشبرد. موضوع دیگر در باب افراط و تفریط درباره قانون گرایی و مصلحت اندیشی است که شرع، قانون و مصلحت، تکلیفشان چیست؟

شهید بهشتی می گوید که هر سه واقعیت هستند و سه قوه هر تصمیمی که می گیرند و یا مجلس هر قانونی که تصویب میکند، اول از همه این که ملت رأی داده اند و باید اسلامی باشد، پس خلاف اسلام نمی توانید رأی بدهید. فقهای شورای نگهبان طبق اجتهاد خودشان باید رعایت کنند و دوم اینکه خلاف قانون اساسی هم نباید باشد این را هم حقوقدانان شورای نگهبان مراقبت کنند تا حالا قانون شرعی شده و قانونی هم شده و مورد سوم گاهی چیزی شرعی است و قانونی هم است، اما امکان برای اجرایش نیست و شرایط بحرانی پیش می آید یعنی یک چیزی به نام مصلحت جامعه مطرح می شود مصلحت نظام یعنی مصلحت جامعه نه اینکه مصلحت مسئولین بلکه مصلحت امت. اینجا اول گفتند مجلس این کار را بکند اما وقتی دیدند مشکل حل نمی شود، مجمع تشخیص مصلحت را گذاشتیم."

این استاد دانشگاه در ادامه به تعریف ولایت مطلقه پرداخت و افزود:  اگر اختلاف ایجاد شد که قانون و جود دارد اما در حال حاضر امکان اجرای آن وجود ندارد . در این جا موقتا بخاطر مصلحت جامعه  مجری قانون ، بجای  قانون حرف می زند تا بحران حل شود. این یعنی فوق قانونی ک خودش قانونی است. استبداد و قانون شکنی نیست. این همان ولایت مطلقه ، مصلحت نظام و جامعه است. که در همه نظام های دنیا به نام اختیارات دوره بحران و مدیریت بحران مطرح  می شود.

رحیم پور ازغدی با اشاره به این تفکر  لیبرال ها که اعتقاد داشتند  نظام به بهشت و جهنم کاری ندارد و دین مسیله شخصی است. افزود: نظر اقای بهشتی این است که یک بخشی از دین مانند اخلاق شخصی نظر شخصی است .  اما بخشی از دین قوانین است . حقوق اجتماعی و حق دیگران حق الناس است . اگر شخصی در حریم خصوصی بخواهد خود را جهنمی کند و دولت ،نه این که وظیفه نداشته باشد، حق ندارد دخالت کند. اما کسی در حریم عمومی قانون شکنی می کند و اخلاق اجتماعی را زیر پا می گذارد . دولت وظیفه دارد دخالت کند.  این جا مسئله بهشت و جهنم این شخص مطرح نیست مسأله حقوق اجتماعی و حق الناس مطرح می شود.

وی افزود:  سوال این نیست که بهشت و جهنم مردم زورکی است یا نه سوال این است که حکومت در برابر اخلاق اجتماعی و حق الناس و حقوق عمومی و قوانین اجتماعی مسئولیت دارد یا ندارد ؟ آن سوال را لیبرال ها مطرح می کردند چون اعتقاد داشتند حکومت باید بی طرف باشد   و طرفدار دین نباشد. اعتقاد داشتند حکومت یا بی طرف است یا دیکتاتور است.  جواب این است که حکوت نه بی طرف است نه دیکتاتور. دولت قانونی است. زمانی که قانون است قانونی عمل کند. زمان تربیت تربیت را بعهده بگیرد. جایی که حریم خصوصی است دخالت نکند. چه کی گفته است ک حکومت باید به زور مردم را به بهشت ببرد؟

این استاد دانشگاه در ادامه به بررسی ویژگی های نظام سیاسی اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی پرداخت و افزود:  اولین ویژگی  این است که نظام ما یک نظام مکتبی است یعنی در برابر مکتب متعهد است . نسبت به احکام، اخلاق و عبادت بی طرف نیست . البته پذیرشش در حوزه شخصی اجباری  نیست . هرکس این مکتب را پسندید و به آن دل بست بیاید.هرکس  نپسندید در حریم خصوصی اش نیاید ."اعتقاد شخص اختیاری است . اما نظام مکتبی است . دولت، اسلامی باید باشد. "این پاسخ شهید بهشتی در مجلس خبرگان به افرادی بود که اعتقاد داشتند دولت نباید نسبت به مسایل اسلامی احساس مسؤلیت کند.  

وی افزود: شهید بهشتی  اساس اصول عملی و عقیدتی اسلام را قران و سنت می داند و در این باره می گوید: در راس نظام اصول عقیدتی عملی اسلام براساس کتاب و سنت است. همه چیز باید از این قله سرازیر شود. نه دلتمردان ما،  خود پیامبر(ص)  هم حق ندارد هر کاری دلش بخواهد در حکومت انجام دهد. آن چه در راس است همه ، حتی پیامبر  حتی امام مرجع تقلید شخص رهبر  همه باید مراقب باشند. و سر مویی از آن تخلف نکنند .

قرآن کریم راجع به خود پیامبر می فرماید: اگر محمد(ص) هرچیزی که دلش می خواست می گفت و هرکاری دلش  می خواست انجام می داد و چیزی را به ما نسبت می داد . ما با قدرت از او انتقام می گرفتیم. رگ دستش را قطع می کردیم. تفکر بهشتی این است که وقتی پیامبرش نمی تواند تخلف کند رییس جمهور و وزیر و وکیل جای خود دارد، حتی رهبر و مرجع تقلید هم حق ندارد از خود حرفی بزند.

این استاد دانشگاه افزود: دولت نسبت به بهشتی و جهنمی شدن افراد  واخلاق اجتماعی در بعضی موارد  مسئولیت دارد . ولی این که کجا و چگونه اعمال نفوذ کند مهم است.

رحیم پور ازغدی در ادامه به بررسی نظام جدید اجتماعی ایران در تفکرات شهید بهشتی پرداخت و افزود :ما نه نظام لائیک را قبول دارم و نه دیکتاتوری به نام مکتب ولی نظام و دولت نسبت به اخلاق و عدالت بی طرف نیست.

بهشتی صریح می گفت: ما ایدئولوژیک هستیم

شهید بهشتی می گوید: نظام جدید اجتماعی ایران نظامی اسلامی است. لائیک نیست. با کسی هم تعارف نداریم آری این نظام ایدئولوژیک است. مردم به این ایدئولوژی رای داده اند. خدا این ایدئولوزی را بر ما نازل کرده است. بله ما ایدئولوژیک هستیم .

صریح می گوید ما با کسی تعارف نداریم . ما لیبرال نیسیم ما ایدئولوژیک هستیم . اما طرفدار دیکتاتوری مذهبی هم نیستیم. چون دکتاتوری ضد ایدئولوژی است. ایدئولوژی یعنی ما مکتب و مرام داریم . اصول و ضابطه داریم . دیکتاتوری یعنی ما ضابطه نداریم هر کاری دلمون بخواهد با اسم مذهب اتجام می دهیم .

ما از دیکتاتوری آخوند دفاع نمی کنیم

بهشتی نظام جمهوری اسلامی را تابع اصول می داند و می گوید:  ما نه از دیکتاتوری آخوند و روحانیت دفاع می کنیم نه از دیکتاتوری شخص فقیه نه از دیکتاتوری صنف روحانیت نه از دیکتاتوری اکثریت و اقلیت دفاع می کنیم. ما با هر نوع دیکتاتوری مخالفیم چون ایدئولوژی یعنی نفی دیکتاتوری. ایدئولوزی یعنی مکتب یعنی ما اصول داریم . همه کارهامون باید تابع اصول باشد . لیبرال هم نیستیم  چون لیبرالیسم  دیکتاتوری نفسانیت است . دیکتاتوری فردی و اکثریت دیکتاتوری افراد است.  فردگرا می گوید هرچه ک فرد دلش می خواهد . جمع گرا می گوید هر چه جمع بخواهد.

نظام جدید نظامی اسلامی است نظامی که مردم انتخاب و گزینش کردند نظامی است در راستای خدمت به مردم. نظامی به لحاظ فرم جمهوری یعنی تمام مسئولین با رای مردم انتخاب می شوند . یک مرحله ای یا دو مرحله ای . قانون گذاران و دولتمردان با رای مردم انتخاب می شوند. رهبر و رییس قوه مجریه انتخاب مردم است. همه ما باید به دست مردم انتخاب می شوند . جمهوری در راستای ارزش های لیبرال ، مارکسیتی و فاشیستی مسیحی و لائبک نیست . در چهار چوب ارزش های اسلامی است.

نظام جمهوری اسلامی انسان دوست است نه انسان پرست

شهید بهشتی نظام جمهوری اسلامی را ایدئولوزیک می خواند و توضیح می دهد: نظام اجتماعی آینده ما نظامی ایدئولوژیک است نه نظامی فاقد ایدئولوژی. متعهد در برابر اسلام است . از اصول و احکام و ارزش های اسلامی و اخلاق یک قدم آن طرف تر نخواهد رفت . این اصل ثابت نظام است. اما مسئولین نظام چطور انتخاب می شوند.؟  از این جهت نظامی مردمی و اومانیستی است. نه ملی و ناسیونالیستی. منظور اومانیسم اسلامی است . به این معنا که انسان دوست است نه انسان پرست اومانیسم غرب انسان پرستی و نفس پرتی است.  در ذیل خداپرستی . همه این مفاهیم در نامی که برای این نظام انتخاب کردیم نهفته است .

شهید بهشتی در رابطه با تعبیر جمهوری اسلامی می گوید: بعضی ها فکر نکنند جمهوری اسلامی به اما م تحمیل شده است . یا ما تحت تاثیر جریانات غرب زده این حرف را زده ایم. کلمه جمهوری اسلامی ابتکار خود من بود . بعضی ها فکر می کنند این ایده لیبرال هاست اما اینطور نیست. ما به امام گفتیم ماهیت حکومت اسلامی است. شیوه  حاکمیت جمهوری است . و این روشی است در خدمت اسلام هیچ منافتی هم با اسلام ندارد .

رحیم پور ازغدی در ادامه بیعت و انتخابات را در اصل کارکرد یک شکل دانست و افزود:  قبلا تک تک بیعت می کردند الان گروهی رای می دهند . بیعت قبیله ای هم می توانست در خدمت باطل قرار بگیرد و هم در خدمت حق . بیعت قبیله ای هم با امام حسین و هم با یزید شده است .   

انتخابات هم همینطور است از صندوق رای هم جمهوری اسلامی بیرون می آید هم ضد اسلام  پس بیعت و انتخابات در اصل کارکرد یکی است  می تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد.  بهشتی: این نظام جمهوری است یعنی خلقی، توده ای، جمهوری مردی ناسی و اسلامی است. یعنی ایدئولوژی، مکتب و اصول داریم . در برابر یک ایدئولوزی انتخاب شده و نه تحمیل شده متعهد هستیم . این نظام اسلامی است اما با انتخاب مردم روی کارآمده است.

شهد بهشتی نام جمهوری اسلامی را ابتکار خود و می داند و می گوید: شعار جمهوری اسلامی ابتکار من وهم فکران ما بود . ما در حزب جمهوری اسلامی فکر کردیم و به این نتیجه دیدیم در برابر جریان های لامذهب و لاییک و غرب زده و جریان هایی که انقلاب را قبول ندارند ولی فقط مذهبی هستند متحجرند و زود انقلاب را بر باد می دهند ما این خط را باید برویم و امام این تفکر را قبول کرد.

مسئولین چندین بار می خواستند نظام را سرنگون کنند؛ اما مردم اجازه ندادند

رحیم پور ازغدی مردم را حامی اصلی نظام جمهوری اسلامی بشمار آورد و ادامه داد: اگر جمهوری اسلامی و انتخابات ها نبود تا الان بیش از ده بار سرنگون می شدیم . مردم انقلاب و حکومت را نگه داشتند. مسئولیت که چندین بار خواستند نظام سرنگون شود. الان هرچی مصیبت و فتنه ایجاد می شود زیر سر مسئولین نظام جمهوری اسلامی است. از اول انقلاب هرجا درگیری بوده است مسئولین پشت آن بود. اول انقلاب توطئه بنی صدر که رییس جمهور بوده است. مساله ازرگان که نخست وزیر بود. و جریان اقای منتظری که قائم مقام رهبری بود  . مسئولین خود نظام دنبال سرنگونی هستند.  مردم اجازه نمی دهند. 22 بهمن تجدید میثاق می کنند و اعلام می کنند ما هستیم. مردم همواره نظام را سر پا نگه می دارند نمی گذارند به سمت تحجر ، غرب زدگی و آشتی با آمریکا برود . اگر جمهوری اسلامی نبود و نظام انتخاباتی نبود و  مردم پشت نظام نبودند تا الان سرنگون شده بود. با وجود این همه هجمه توطئه ها ازخارج و نامردی ها از داخل نظام فقط مردم نظام را نگه داشتند.

رحیم پور ازغدی به دو اصل مهم قانون اساسی، حاکمیت مطلق بر انسان و ولایت فقیه اشاره کرد که شهید بهشتی در مورد این دو اصل می گوید: دو اصل را خودم در قانون نوشتم.  به همراه آقای باهنر آوردم و بحدی دفاع کردیم که رای آورد .

  اینکه حاکمیت مطلق بر انسان و جهان از آن خداست و او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم کرده است.بعضی ها اعتقاد دارند این یعنی دموکراسی بله  این یعنی دموکراسی با توجیه دینی  برخی تصور می کردند این اصل، مستقیم  با ولایت فقیه مخالف است . در حالی که ما گفتیم  که این یک حق خداداد است که  کنارش یک شرط خداداد دارد. حاکمیت مطلق با خداست . خدا فرمود : شما را بر سرنوشت خود حاکم کردم .اگر این اصل صدرصد اسلامی مطرح نمی شد هر کسی سرکار می آمد دیکتاتوری عمل می کرد و می گفت خدا با من حرف زده و به من دستور حکوت داده است .

رحیم پور ازغدی در پایان به نحوه حکومت در عصر غیبت اشاره کرد و افزود : در عصر غیبت شیعه معتقد نیست که کسی مستقیم با خدا ، پیامبر و امام زمان ارتباط دارد. حکومت در زمان پیامبر و امام تعیینی بود اما تحمیلی نبود . لذا اکثر ائمه ما حکومت نکردند. چون نمی توانستند و اگر می توانستند نمی خواستند تحمیل کنند. ولی تعینی بود . یعنی از طرف خدا تعیین شده بود.

وی در ادامه به بازخوانی نظر شهید بهشتی در این باره پرداخت. شهید بهشتی معتقد است:

حکوت در عصر غیبت نه تحمیلی است نه تعیینی  یعنی شخص خاصی بعنوان حاکم اسلامی از طرف خدا و پیامبر تعیین نشده است. تحمیلی هم نیست چون باید ملت بخواهند تا حکومت اسلامی شکل بگیرد.

هیچ حکومتی بدون دخالت و رضایت مردم محقق نخواهد شد

ازغدی افزود: وقتی زمان معصوم تحمیلی نیست زمان غیر معصوم هم تحمیلی نیست. این به معنای لیبرال دموکراسی بودن نیست . معنیش این نیست که هرکسی را ملت خواست سرکار آمد خواه واجد شرایط باشد یا نباشد حکومتش مشروع است . نخیر حکومت باطل است. رضایت مردم کافی نیست. رضایت خدا برای مشروعیت کافی است اما برای اعمال حاکمیت و بالفعل شدن حق حاکمیت کافی نیست. این مبنای بهشتی بوده که امام هم قبول داشته است. و مبنای قانون اساسی شده است.

وی خاطر نشان کرد : حق تعیین سرنوشت با مردم است و لی ویژگی های حاکم هم مشخص شده است. وقتی فرد واجد الشرایط را تشخیص دادید وظیفه شما بیعت و اطاعت است. در عین حال نظارت هم لازم است.بعضی ها فکر کردند اصل ولایت فقیه با اصل حق حاکمیت سرنوشت منافات دارد، اشتباه کردند . این اصل در طول ولایت  فقیه است. چون اعمال ولایت بوسیله مردم اتفاق می افتد این جا جمهوریت معنا پیدا می کند .

شهید بهشتی در رابطه با این مسئله که آیا نظام ما مورد پذیرش مردم است یا نه می گوید: هیچ حکومتی بدون دخالت و رضایت مردم محقق نخواهد شد حتی اگر مشروع باشد. حتی اگر بر حق باشد. و این منافاتی با اصل پنجم ولایت فقیه ندارد. آن جا ما مقید کردیم  که مقام ولایت و امامت متعلق به فقیه جامع الشرایط است. یعنی ملت غیر فقیه را نمی توانند بر خود حاکم کنند اما این که کدام فقیه حاکم باشد اهمیت دارد . واین  انتخاب مردم است از طریق خبرگان فقیه شناس  اتنخاب می کنند. در آن جا بر حق مردم در تعیین رهبر صحه گذاشتیم اصل پنجم ولایت فقیه هم فارغ از نقش مردم نبود. بحث شورا ها مطرح شد .و تا ان دنبالش نباشد تمامت و شانیت ندارد.

بهشتی در این باره می گوید:  کسی نمی تواند تحت عنوان فقیه عادل، باتقوا و عادل به زمان ، شجاع مدیر و مدبر خود را به مردم تحمیل کند . مردم هستند که باید صفات شرعی و قانونی را تشخیص بدهند . اما از طرف دیگر مردم  هم نمی توانند بجز فقیه شجاع،عادل و آگاه به زمان، مدیر ومدبر را به  رهبری انتخاب کنند

زمان تغییر قانون اساسی نظر امام را پرسیدند که قانون گفته  رهبری مرجع تقلید باشد. یعنی قبل رهبری رساله داشته باشد. امام فرمودند: که من از اول هم با این شرط موافق نبودم . خبرگان رای دادند. من هم موافقت کردم .من مرجعیت بالفعل قبل رهبری را لازم نمی دانم . اجتهاد همراه مدیریت کافی است. ولایت ولی فقیه منتخب مردم را امام مطرح کرد. الان هم یک عده اعتقاد دارند تنها انتخاب مردم باشد. یک عده هم می گویند فقط فقیه باشد و مردم در انتخاب آن نقشی نداشته باشند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار