شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۱۱۸۸
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۴
آقای روحانی شاید از معدود شخصیت‌هایی است که می‌تواند تمام این حوزه‌ها را نمایندگی کند. شما می‌توانید هم در او بخشی از جریان اصلاح‌طلبی را ببینید و هم بخشی از جریان سیاسی آقای‌هاشمی را.
شهدای ایران: محمدجواد حق‌شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به روزنامه شهروند می‌گوید: اصلاح‌طلبان توانستند پس از انتخابات انتظارات رای‌دهندگان از دولت جدید را مدیریت کنند موضوعی که مانع از افزایش فشار به رئیس‌جمهوری می‌شد. حق‌شناس همچنین از نقش انکارناپذیر «خردگرایان اصولگرا» در پیروزی حسن روحانی نیز سخن می‌گوید و تاکید می‌کند ماندن علی‌اکبر ولایتی در انتخابات برای روحانی همانقدر ارزش داشت که کنار رفتن محمدرضا عارف.  

با گذشت ۱۰ ماه از پیروزی حسن روحانی به نظر شما نیروهای اصلاح‌طلب چقدر این حق را دارند که خود را در پیروزی او موثر بدانند؟

مسیری که اصلاح‌طلبان پس از ‌سال ۸۸ طی کردند مسیری کاملاً هوشمندانه و مبتنی بر درکی واقعی و درست از جامعه ایران، فضای منطقه و نیز مناسبات شناخته‌شده قدرت در عرصه جهانی بود. در این ماجرا به نظر من، وضع به گونه‌ای رقم خورد که ریشه از درکی عمیق و هوشی سرشار در جریان اصلاح‌طلبی داشت که پس از‌سال ۷۶ به موقعیتی بی‌نظیر در کشور رسیده بودند و بعد به خاطر برخی از اشتباهات و برداشت نادرست از فضای کشور و توان نیروهای مقابل دچار دست‌انداز شدند.

بر همین اساس می‌توان گفت نتیجه انتخابات ‌سال ۸۴ و حوادث پس از انتخابات‌ سال ۸۸ ناشی از همان اشتباهات و برداشت نادرست اولیه بود.

اما به نظر می‌رسد پس از حوادث ‌سال ۸۸ جریان اصلاح‌طلب توانست تحلیل مناسبی از وقایع سیاسی کشور داشته باشد و بتواند حریف را به‌درستی ارزیابی کند. این جریان توانست متناسب با نیاز کشور در مسیری قدم بگذارد که نتیجه آن انتخابات‌ سال ۹۲ و پیروزی حسن روحانی بود. برداشت من این است که ۲۴ خرداد ۹۲ نتیجه ایجاد موازنه میان خواست‌های اجتماعی و پتانسیل‌های موجود در جامعه سیاسی و همچنین تلاش جریان اصلاح‌طلب و نیروهای خردگرای اصولگرا از یک سو و درک درست حاکمیت سیاسی از فضای کشور از سوی دیگر بود.

در نتیجه باید گفت وضع بوجود آمده به‌شدت مورد حمایت جریان اصلاح‌طلب در کشور است و همان‌طور که یاد داریم تمام شخصیت‌های اصلاح‌طلب نیز از آمدن آقای روحانی حمایت کردند. این شخصیت‌ها همچنین نقش پررنگی در بسیج مردم به سود پیروزی حسن روحانی ایفا کردند. در همین زمینه می‌توان به کناره‌گیری و انصراف آقای عارف اشاره کرد که نشان داد برخلاف ‌سال ۸۴ اصلاح‌طلبان این‌بار اشتباه نمی‌کنند و با اشتباه خود فرصت را برای پیروزی طرف مقابل مهیا نخواهند کرد.

با چنین توصیفاتی در شرایط فعلی اصلاح‌طلبان درحالی‌که چندان هم در دولت دارای نقش‌های اجرایی نیستند چه رسالتی را برای خود متصور هستند؟

مدیریت سطح توقعات در جامعه ازجمله اقداماتی است که اصلاح‌طلبان پس از پیروزی آقای روحانی آن را برعهده گرفته‌اند به این ترتیب که اجازه ندادند توقعات جامعه به‌طور فزاینده افزایش پیدا کرده و رئیس‌جمهوری و دولت را تحت فشار بگذارد.

پس از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری برخی از شخصیت‌های اصولگرا چنین وانمود کردند که گویی حسن روحانی که تا دیروز در برابرش از نامزدهای خود حمایت می‌کردند یک اصولگرا است و در این راستا به سابقه روحانی در جامعه روحانیت مبارز و موضع‌گیری‌هایش در سال‌های گذشته نیز بسیار اشاره می‌کردند. فکر می‌کنید حسن روحانی ‌سال ۹۲ چه تفاوت‌هایی با حسن روحانی دارد که اصولگرایان سعی در برجسته ساختنش داشتند؟

آقای روحانی هنگامی که به ریاست‌جمهوری رسید جریان اصولگرا متوجه شد با شکست بزرگی روبه‌رو شده و این واقعیت را باید بپذیرد که با ۶ نامزد متفاوت در برابر نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان شکست خورده است. اصلاً فرض کنیم آقای روحانی هم اصولگرا باشد. باید پرسید اصلاح‌طلبان با چه مکانیسمی توانستند سیدمحمد خاتمی و ‌هاشمی‌رفسنجانی را در کنار هم بنشانند و محمدرضا عارف را متقاعد کنند که از چرخه انتخابات به سود آقای روحانی کنار بکشد.

اصولگرایان از امکاناتی چون تنظیم فضای رقابتی از سوی نهاد نظارتی به سود خود بهره می‌بردند همین‌طور فضای رسانه‌ای تقریباً انحصاری صداوسیما و نیز تریبون‌های شناخته‌شده مذهبی که به سود نامزدهای آنان تبلیغ می‌کرد. در عین حال باید توجه داشت همه اینها به اضافه ده‌ها روزنامه و نشریه و خبرگزاری سایت برای نامزدهای آنان تبلیغ می‌کرد اما درنهایت هیچ‌کدام به کار آنها نیامد و جریان شناخته شده مورد حمایت آنان درنهایت نتوانست بیش از ۴‌میلیون رای کسب کند.

جریانی که ۸‌سال اداره جامعه را در دست داشت نشان داد اعتماد دوباره جامعه را نمی‌تواند بدست بیاورد و با تمام نهادها و ارگان‌هایی که در اختیار داشت نتوانست حتی نیمی از آرای آقای روحانی را کسب کند. در چنین شرایطی این جریان جز مصادره به مطلوب نامزد پیروز انتخابات نمی‌توانست کاری انجام بدهد. اما باید پرسید همین افرادی که زمانی در رسانه‌هایشان از تعلق آقای روحانی به جریان خود سخن می‌گفتند چرا امروز این همه به دولت هجمه می‌کنند؟ و اگر خود را پیروز انتخابات می‌دانند چرا این‌قدر در مجلس با دولت و وزرای کابینه مقابله می‌کنند؟ بنابراین می‌بینیم این ادعا با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد.

برخی از تحلیلگران، دولت روحانی را برآیندی از دولت ‌هاشمی‌رفسنجانی و تفکرات سیدمحمد خاتمی می‌دانند. به عقیده شما، چه میزان از آنچه که امروز در دولت مشاهده می‌کنیم حاصل تفکر سیاسی شخص حسن روحانی به‌عنوان یک سیاستمدار میانه‌رو است؟

 ردصلاحیت آقای‌هاشمی یک شوک جدی به جامعه رای دهنده در انتخابات وارد کرد و شاید اگر آن اتفاق نمی‌افتاد چنین استقبالی از صندوق‌های رای را نمی‌توانستیم ببینیم همچنین درخواست آقای خاتمی برای کناره‌گیری دکتر عارف عامل موثر دیگری برای پیروزی حسن روحانی بود و همان‌طور که می‌دانیم چنانچه آقای خاتمی از آقای عارف برای کناره‌گیری درخواست نکرده بود بعید بود که این نامزد اصلاح‌طلب از دور رقابت‌های انتخاباتی کناره‌گیری کند. این نقش‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت.

همینطور می‌خواهم به نقش آقای ناطق‌نوری اشاره کنم و نیز نقش انکارناپذیر آقای ولایتی. ولایتی با این‌که می‌دانست در انتخابات رای ندارد در رقابت‌های انتخاباتی باقی ماند و می‌توان گفت حتی ماندن او در رقابت‌ها را می‌توان با کناره‌گیری عارف از رقابت‌ها مقایسه کرد که هر دو نقش پررنگی در پیروزی آقای روحانی داشتند. بنابراین پیروزی ‌سال ۹۲ را باید به حساب برآیند نیروهای سیاسی کل جامعه دانست یعنی جریان اصلاح‌طلب با تاثیر مستقیم آقای خاتمی و کناره‌گیری آقای عارف، جریان میانه‌رو با تحرکات سیاسی آقای‌ هاشمی و جریان سیاسی خردمند اصولگرا با نمادهایی همچون ناطق نوری و علی‌اکبر ولایتی در این پیروزی تاثیر داشتند.

از سوی دیگر نباید از نقش حاکمیت سیاسی به سادگی عبور کنیم یعنی پیامی که رهبری انقلاب در نوروز ‌سال گذشته دادند که تاکید کردند مطالبه من یک انتخابات حداکثری است. رهبر معظم انقلاب در سه ماهه نخست ‌سال گذشته بر سه موضوع تاکید کردند که این سه موضوع نقش بسیار مهمی حتی در پیروزی آقای روحانی داشت. یکی این‌که ایشان فرمودند کسی از رای من خبر ندارد، دیگر این‌که تمام ایرانیان حتی کسانی را که جمهوری اسلامی را قبول ندارند خطاب داده و گفتند به‌عنوان یک ایرانی در انتخابات شرکت کنید و مهم‌ترین فراز سخنان ایشان روز انتخابات است که ایشان اعلام کردند رای مردم حق‌الناس است و باید به صورت امانت با آن برخورد شود.

اما سوال من درباره نقش خود حسن روحانی در دولت یازدهم است. در چه مواردی می‌توان نقش پررنگ او را در آرایش سیاسی دولت مشاهده کرد؟

آقای روحانی شاید از معدود شخصیت‌هایی است که می‌تواند تمام این حوزه‌ها را نمایندگی کند. شما می‌توانید هم در او بخشی از جریان اصلاح‌طلبی را ببینید و هم بخشی از جریان سیاسی آقای‌هاشمی را. همین‌طور می‌توان در او جامعه روحانیت مبارز و ناطق نوری را دید. آقای روحانی شخصیتی است که می‌تواند حتی بخشی از جریان حاکمیت سیاسی را نیز مشاهده کند. او سال‌ها نماینده رهبری در شورایعالی امنیت ملی بوده و سال‌ها در کنار نظامیان در جبهه‌ها بوده است. روحانی همچنین سال‌ها به‌عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی حضور داشته است.

بنابراین من فکر می‌کنم اگر بخواهیم یک نفر را پیدا کنیم که تمام این ویژگی‌ها را نمایندگی کند شاید هیچ‌کس بهتر از حسن روحانی برای چنین سمتی یافت نشود.

اخیراً شاهد هستیم شخصیتی مانند علی لاریجانی به‌عنوان یکی از نمادهای اصولگرایی نزدیکی مواضع زیادی با دولت آقای روحانی پیدا کرده و در موارد زیادی در مجلس مقابل طیف منتقد دولت ایستادگی کرده است. آیا می‌توان به این نتیجه رسید که این حمایت‌ها درنهایت باعث بوجود آمدن یک جریان جدید سیاسی در جمهوری اسلامی خواهد شد؟

حمایت‌ها از آقای روحانی را می‌توان در دو حوزه تحلیل کرد؛ یکی موضوع پرونده هسته‌ای ایران که تمام جریانات سیاسی کشور به جز جریان جبهه پایداری در این ماجرا از دولت و آقای روحانی حمایت می‌کنند.

اولین حمایت شاخص از این سیاست را مردم انجام دادند. آقای روحانی پیش از انتخابات صراحتاً گفت: همان‌طور که سانتریفیوژها باید بچرخند چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد. بنابراین تکلیف مردم با این پرونده روشن شد. حضور روحانی در شانگهای و سپس نیویورک نخستین حرکت دیپلماتیک روحانی بود که در این میان رهبری هم با پیام نرمش قهرمانانه بسیاری از موانع را از پیش پای رئیس‌جمهوری جدید برداشتند. بنابراین زمانی که مردم و رهبری تکلیف خود را با مواضع دولت جدید مشخص می‌کنند جریان‌های سیاسی کشور نیز در امتداد همین موضع‌گیری‌ها از دولت حمایت کردند. فراموش نکنیم آقای ولایتی در جریان مناظره‌های انتخاباتی کاملاً عملکرد جلیلی در مذاکرات را زیر سوال برد.

ولایتی ۱۶‌سال وزیر امور خارجه بوده و ۱۶‌سال اخیر هم مشاور عالی رهبری در امور بین‌الملل بوده است. چنین شخصیتی با این جایگاه عملکرد جلیلی را در مذاکرات زیر سوال برد و امروز هم از دیپلماسی هسته‌ای ظریف و روحانی حمایت می‌کند. ضمن این‌که باید بدانیم تنها او و آقای لاریجانی نیستند که از این رویکرد حمایت می‌کنند بلکه تمام نامزدهای انتخاباتی به جز آقای جلیلی از مذاکرات هسته‌ای قویاً حمایت کردند. بنابراین در رابطه با مذاکرات هسته‌ای امروز می‌بینیم به جز جبهه پایداری مابقی جریان‌های سیاسی شناخته شده کشور موضع حمایتی دارند.  
اما در رابطه با سیاست‌های روحانی در حوزه داخلی باید گفت دو رویکرد متفاوت وجود دارد. در حوزه فرهنگ جریان اصولگرا به‌‎نظر می‌رسد منتقد دولت است و در حوزه سیاست داخلی جریان اصلاح‌طلب انتظار دارد که رئیس‌جمهوری صریح‌تر و شفاف‌تر به قول‌های خود عمل کند. در زمینه اقتصاد نیز با این‌که عملکرد دولت باعث شده رشد منفی اقتصادی برعکس شود تا حدودی مورد انتقاد جریان اصولگرا در مجلس قرار دارد هرچند باید گفت شاهد یک روند ثابت در این زمینه نیستیم و به نظر من باید منتظر ماند تا دولت برنامه‌های خود را عملیاتی کند.

به گفته شما قسمت عمده حمایت‌های اصولگرایان از دولت به دلیل درگیری در جبهه دیپلماسی هسته‌ای است، حالا چنانچه مذاکرات درنهایت شکست بخورد فکر نمی‌کنید این حمایت‌ها به یکباره بدل به موجی از انتقادات علیه دولت شود؟

مذاکراتی که اینک میان ایران و ۱+۵ در جریان است یکی از مهم‌ترین وقایعی است که تاکنون در عرصه دیپلماسی با آن روبه‌رو بوده‌ایم. این مذاکرات به نوعی یادآور مذاکرات ملی شدن صنعت نفت است. در آن زمان ایران تنها با انگلستان روبه‌رو بود اما اینک تمام قدرت‌های بزرگ جهان در مقابل ما نشسته‌اند و برخلاف آنچه که در اذهان عمومی فکر می‌کنند لااقل چین و روسیه به نفع ما موضع می‌گیرند باید گفت عملاً در ۸‌سال گذشته روند به سمتی رفت که تمام قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران اتفاق آراء را داشت و هیچ قطعنامه‌ای نبود مگر آن‌که چین و روسیه هم با آن موافق بوده‌اند.

در چنین شرایطی به نظر من تمام نخبگان سیاسی و فکری باید بدانند ما فرصت زیادی نداریم و همین تیمی که به مدیریت آقای ظریف در مذاکرات شرکت می‌کند از آخرین فرصت‌هایی است که ایران در اختیار دارد و البته این فرصت تنها برای ایران هم نیست بلکه فرصتی است برای صلح جهانی و تفکری که می‌خواهد اداره جهان به شیوه‌ای صلح آمیزتر و کم هزینه‌تر انجام بشود.
دو طرف قضیه پرونده هسته‌ای باید به خاطر داشته باشند وجود یک مدیریت معتدل و میانه‌رو در ایران به سود همه و حتی طرف غربی و آمریکا است.

متاسفانه در دوگانه‌ای که در سی‌سال گذشته ترسیم شده است تصور می‌رفت تقابل ایران و آمریکا به سود ایران تمام خواهد شد و در طرف مقابل نیز همین تصور توسط لابی‌های صهیونیستی به این صورت دامن زده شده است که تقابل میان ایران و آمریکا به سود آمریکا و جهان غرب به پایان خواهد رسید. امروز همه به این نتیجه رسیده‌اند که چنانچه پرونده هسته‌ای ختم به خیر شود همان استراتژی بُرد – بُرد برای منطقه، جمهوری اسلامی و آمریکا رقم خواهد خورد. تنها ضرر دهنده چنین توافقی صهیونیست‌ها و اعراب وهابی است. چنانچه این موضوع محقق نشود بیشترین خوشحالی برای عربستان، اسراییل و روس‌ها و چینی‌ها به ارمغان خواهد آمد. ضمن این‌که در داخل کشور نیز گروه‌های تندرو از این فرصت برای رسیدن به قدرت سود خواهند بود.

به عنوان آخرین سوال به اعتقاد شما، مهم‌ترین دلیل گرایش مردم در ۲۴ خرداد ۹۲ به حسن روحانی به‌رغم تبلیغات منفی چندساله اصولگرایان علیه تیم مذاکره‌کننده وی چه بود؟

مهمترین دلیل آن منطقی بود که خرد جمعی ایرانیان در طول ۱۶‌سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و خاتمی به آن رسید و فهمید که ادامه این روند به سود ایران و ایرانی نیست. از سوی دیگر، سعه‌صدری که حاکمیت از خود نشان داد  و باعث شد  فضا را به عده‌ای که به جز منافع باندی خود نمی‌اندیشیدند نسپارد. مردم و حاکمیت به روحانی به‌عنوان فرصتی که در اختیار آنها است نگاه کردند و انصافاً از فرصت به‌وجود آمده به نحو احسن استفاده کردند.
منبع: تابناک


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار