شهدای ایران shohadayeiran.com

یکی از ابعاد مهم اندیشه و شخصیت امام خمینی(ره) دیدگاه‌ها و اعتقادات ایشان درباره عرفان است. محققان بازتاب این دیدگاه‌ها را در تمام زندگی امام(ره) ردیابی کرده‌اند.
به گزارش شهدای ایران؛ یکی از ابعاد مهم اندیشه و شخصیت امام خمینی(ره) دیدگاه‌ها و اعتقادات ایشان درباره عرفان است. محققان بازتاب این دیدگاه‌ها را در تمام زندگی امام(ره) ردیابی کرده‌اند. طبق تحلیل اندیشمندان و صاحبنظران، امام خمینی(ره) خود صاحب مراتب عرفانی بوده‌اند. دکتر لوید ریجن، استاد فرهنگ، ادبیات و تاریخ ایران در دانشگلاه گلاسکو که پژوهش‌های عمیقی درباره این بعد از شخصیت امام خمینی(ره) داشته، معتقد است که امام(ره) در طول دهه 1930 (1310 هجری شمسی) مطالعات و تحقیقات گسترده‌ای درباره ملاصدرا و ابن عربی داشته‌اند و ضمن این مطالعات و پژوهش‌ها اندیشه این متفکران و بزرگان عرفان و تصوف را با افکار و اعتقادات شیعی هماهنگ نموده و خود مکتبی پایه‌گذاری کرده‌اند که با اعتقادات ایرانی – اسلامی تناسب دارد.  ریجن با این حال تأکید می‌کند که امام(ره) مراتب عرفانی خود را کمتر بروز می‌داد و تا زمانی که غزلیات وی که بشدت تحت تأثیر دیوان حافظ بود، منتشر شد، کمتر کسی به این جنبه از شخصیت امام(ره) به طور کامل وقوف داشت. از سوی دیگر امام خمینی(ره) خود هرگز این مسأله را که در عرفان، تجربه عملی داشته‌اند متذکر نشده‌اند. آنچه می‌خوانید مقاله‌ای از دکتر لوید‌ ریجن است که ابعاد عرفانی شخصیت امام خمینی(ره) را تحلیل کرده است. گفتنی است که مطلب حاضر، ترجمه چکیده‌ای از این مقاله مبسوط است که در کتابی توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به سال 2102 منتشر شده است.

کنار هم گذاردن دو ویژگی شخصیتی امام خمینی(ره) به عنوان کسی که هم فقیه بوده است و هم عارف، شاید قدری نامتجانس به نظر برسد، زیرا معمولاً در تاریخ اندیشه ایران بین فقیه و عارف، تفاوت و بلکه تضاد وجود داشته است. این تضاد فقط شامل نظام فکری شیعه نمی‌شود، بلکه در تفکر اهل سنت نیز می‌توان چنین تضادی را مشاهده کرد. به طور کلی در بین فقها نگرشی منفی نسبت به مناسک صوفیانه مثل سماع و نسبت به اعتقادات عرفانی همچون وحدت وجود دیده می‌شود. تنها در دوره صفویه است که عرفا توانایی راهیابی به حلقه قدرت حاکمه را می‌یابند. در همین دوره است که تصوف و مذهب شیعه در مکتب اصفهان توسط دانشمندانی همچون میرداماد، ملاصدرا و شیخ بهاءالدین عاملی توسعه می‌یابد. با این حال به جز این دوره، متصوفان و عرفا همواره با قهر حکومتی روبه رو بودند. اما به رغم این مخالفت‌ها دیدگاه‌های عرفانی بین برخی بزرگان ادبیات و دانشمندان ایران همچون ملاهادی سبزواری باقی ماند اما تقابل رویکردهای فقهی با رویکردهای عرفانی همچنان وجود داشت. به همین خاطر بود که آمیختگی فقه و عرفان در اندیشه‌های امام خمینی (ره) با توجه به نگرش کلی برخی فقها تا سال‌ها از دیده‌ها پنهان ماند.

نخستین نوشته‌های منثور امام (ره) درباره عرفان

امام خمینی (ره) در نخستین سال‌های حضور خود در حوزه علمیه موفق شد در محضر شماری از استادان علوم دینی، تحصیل علم کند، استادانی که بر عرفان احاطه داشتند و  وی را که تشنه آموختن این علوم بودند، سیراب می‌کردند. حامد الگار، (محقق انگلیسی که کتابی تحت عنوان زندگینامه امام خمینی(ره) نوشته است) می‌‌نویسد زمانی که یکی از این استادان عرفان درگذشت، امام خمینی (ره) متوجه شد که برخی از فقها با دیدی مثبت به این استاد نمی‌نگریستند. با این حال از علاقه امام(ره) به عرفان چیزی کم  نشد و به مطالعات خود در این زمینه ادامه دادند و موفق شدند سال 1929 نخستین کتاب خود را در این زمینه منتشر کنند. این کتاب شرحی بر تفسیر دعای سحر بود که امام(ره) در خلال آن قابلیت همسازی شریعت با عرفان را اثبات می‌کنند. شرح امام خمینی (ره) بر تفسیر دعای سحر ضمناً حاکی از تأثیرپذیری افکار امام(ره) از ابن‌عربی است.

اثر بعدی امام خمینی(ره) «مصباح‌الهدایه» بود که بیشتر از «شرحی بر تفسیر دعای سحر» ریشه‌های عرفانی اندیشه امام و اعتقاد ایشان به توانایی انسان در وصول به مقام انسان کامل را نشان می‌دهد. زبان امام(ره) در این کتاب از جنس همان زبانی است که توسط ملاصدرا و ابن‌عربی به کار گرفته می‌شد و از اسلوب آنان برخوردار است.

امام(ره) در این کتاب بطور مبسوط به دیدگاه‌های این متفکر درباره نظریه وحدت وجود می‌پردازند.با این حال امام (ره) برخلاف برخی از فرقه‌های صوفیه و عرفا که به گوشه‌گیری و پرهیز از مسائل عینی اعتقاد داشتند، از وضعیت سیاسی پیرامون خود غافل نبودند.

ایشان این اعتقاد را از استاد عرفان خود «میرزا محمدعلی شاه‌آبادی» آموخته بودند کسی که به گوشه‌گیری اعتقاد نداشت و از معدود علمای دینی بود که علیه حکومت رضاشاه و سیاست‌های او قیام کرد. نگاهی به کتاب

«مصباح‌الهدایه» نشان می‌دهد، امام خمینی‌(ره) معتقد بودند که انسان کامل، انسانی است که ضمن آنکه هدفش تعالی و رسیدن به خداست اما از جهان پیرامون خود نیز در این سفر معنوی غافل نیست.

شرح اسفار اربعه در کتاب مصباح‌الهدایه شاید قدری پیچیده باشد، اما اهمیت بسیاری دارد. سفر اول، سفر خلق به حق است. در این سفر نفس، عقل و روح انسان از غفلت خارج می‌شوند و سفر به حق را آغاز می‌کنند تا به مرحله فنا برسند.

سفر دوم، سفر بالحق فی‌الحق (سفر با خدا در خدا)، سفر سوم، سفر من‌الحق الی‌الخلق بالحق (سفر از خدا به سوی بندگان به همراهی خداوند) و سفر چهارم، سفر فی‌الخلق بالحق است که در آن عارف سالک در میان خلق و همراه با خداوند است. اعتقاد امام خمینی (ره) بر همین اساس بود و بر همین مبنا دین و شریعت و عرفان را جدا از وقایع پیرامون خود نمی‌دیدند. به گمان بسیاری از تحلیلگران، مرتبه عرفانی امام(ره) مرحله چهارم بوده است یعنی مرتبه انسان کامل، مرتبه‌ای که اختلاف نظرهای شدیدی در بین عرفا و فقها در خصوص ارزش آن وجود دارد. با این همه میان برخی از صاحبنظران اختلاف است که آیا امام خمینی(ره) علاوه بر عرفان نظری، در عرصه عرفان عملی هم صاحب مکتب خاص بوده‌اند یا نه.

عرفان در اشعار امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) در طول حیات خود تأثیر عمیقی از ادبیات ایران و بویژه ادبیات عرفانی پذیرفته بودند، هر چند که محبوبیت ادبیات ایران فراتر از این کشور و قاره آسیا است و از جمله در طول دهه 1990 میلادی پرفروش‌ترین کتاب شعر در امریکا «دیوان شمس» بود. به هر صورت میل و علاقه امام (ره) به ادبیات ایران از همان ایام جوانی و زمانی که در قم تحصیل می‌کردند (دهه 1920) کاملاً آشکار بود. او خود نیز طبع شعر داشت و ابیاتی می‌سرودند که اندک اندک پخته‌تر شدند. برخی از اشعاری که در قالب غزلیات امام(ره) در کتاب دیوان ایشان منتشر شده، ضمن آن که نشان از نگرانی‌های سیاسی وی دارد، حاکی از تمایلات عرفانی و منزلت و مرتبه ایشان در این خصوص است. واقعیت آن است که امام (ره) تبحر ویژه‌ای در نگارش کتاب‌های علمی خود به زبان عربی داشتند و آن‌ها را با اشعار استادان عرفانی ایران می‌آمیخت، اما در عین حال علاقه زیادی نیز به ادبیات فارسی ایران و بویژه شعر داشتند.

با این حال کارهای منثور امام(ره) هر چند تا حد زیادی تحت تسلط ادبی و نبوغ عرفانی وی بود، بعدها و در طول زمان این بخش از آثارشان جای خود را به آثاری با مضامین فقهی و سیاسی دادند. این روند نگارش امام(ره) در متون نثر وی در طول دهه‌های 1960 تا 1980 و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه یافت. تقریباً نه فقط ایرانیان که همه دنیا چند ماه پس از فوت امام راحل و چاپ دیوان غزلیات وی با عنوان «باده عشق» در شوک ناشی از این جنبه از شخصیت امام فروماندند. کتاب «باده عشق» تنها شامل 23 غزل از مجموع غزلیات امام(ره) بود. به طور عام سبک غزل در ادبیات ایران توسط شاعران عارف و صوفی به کار گرفته شد تا بر احساسات و عشق عمیق خود به خداوند تأکید بیشتری داشته باشند. البته شاعران غیرصوفی نیز از این قالب استفاده می‌کردند تا عشق به محبوب زمینی خود و تمایلات مادی‌تر را پوشش دهند. بزرگترین غزلسرای ایران بی‌گمان شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، شاعر محبوب ایرانیان است که غزلیات وی در طول سده‌های پس از وی همواره محل تفسیرهای گوناگون از سوی کسانی بوده که ستایش او از می و معشوق را گاهی با همدلی و گاهی هم با مخالفت همراه می‌کردند.

شأن و شایستگی غزلیات امام خمینی(ره) فراتر از آن است که در این مقاله بگنجد. هدف این مقاله تنها نگاهی به جلوه‌های عرفان در شخصیت و آثار و اشعار امام خمینی(ره) و تأثیر آن بر دیدگاه‌های ایشان است. اما در این میان نامه‌ای وجود دارد که اشاره به آن لازم است و خالی از لطف نیست. این نامه نیز از طرف امام(ره) خطاب به عروس ایشان (فاطمه طباطبایی) نوشته شده است. اتفاقاً گویا همین بانوی ارجمند اصرار داشته که امام(ره) اشعار خود را حفظ و جمع‌آوری کند. امام(ره) در این نامه که چند ماه قبل از فوت خود نوشته شده توصیه به عرفان عملی می‌کنند. وی در این نامه از دوران جوانی خود و بهره‌ای که از کتب عرفا می‌گرفته، می‌گوید: «اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت، نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص‌الحکم حکمتی دست داد. چه رسد به غیر آن‌ها که خود داستان غم‌انگیز دارد.»

همین مضمون را می‌توان در یکی از اشعار امام(ره) مشاهده کرد:

اسفار و شفای ابن سینا نگشود
با آن همه جر و بحث‌ها مشکل ما
و در غزلی دیگر نیز همین مضمون وجود دارد:
ما را رها کنید در این رنج بی‌حساب
با قلب پاره پاره و با سینه‌ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی برون آب
حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب
از درس و بحث و مدرسه‌ام حاصلی نشد
کی می‌توان رسید به دریا از این سراب
هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب

مشابه اشعار بالا را در مجموعه اشعار امام(ره) بسیار می‌توان پیدا کرد. این غزلیات عمدتاً حاکی از حسرت و حرمان ناشی از فراق دوست است که امام(ره) در طول حیات خود احساس می‌کرده‌اند و گویا معتقد بوده‌اند که تنها با مرگ است که دیدار میسر می‌شود:

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد
قصه‌ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد
جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم
سال‌ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

چنین اشعاری مشابه اشعار پراحساس و هیجان حافظ است آنجا که می‌گوید:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس‌کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فراگوش من آورد به آواز حزین
گفت: ای عاشق دیرینه من خوابت هست؟

هیچ مدرک مستندی که نشان از آن داشته باشد که امام خمینی(ره) در عرفان عملی به سلسله‌ای خاص منتسب بوده‌اند، وجود ندارد اما آیا غیر از این است که این اشعار از دل شوریده‌ای برآمده که حاکی از تجربیاتی عملی و غنی بوده است، اما سراینده به دلایلی تمایلی به آشکار کردن آن‌ها نداشته ‌است؟

برخی هم گفته‌اند که امام‌خمینی‌(ره) در آخرین ماه‌های حیات خود در ساحت عرفان به چنان شور و کمالی رسیده بودند که اشتیاق‌شان به دیدار خالق، دلیلی برای پنهان کردن مراتب عرفان عملی نمی‌گذاشتند. غزلیات امام‌خمینی(ره) همچنین متضمن یکی از مضامین اصلی اشعار حافظ است که هرگز طالب آن نبودند که با اعتبار دیگر افراد و گروه‌ها نام خود را مطرح کنند و تحت ادعاهای آن‌ها که مدعی حقیقت بودند قرار گیرند. حافظ صوفی، فیلسوف و شیخ را انسان‌هایی می‌داند که حرص بهشت دارند و آن‌ها را تقبیح می‌کنند اما در مقابل ستایش خود را نصیب کسانی می‌سازند که اگرچه آلوده به معصیت‌اند اما صداقت‌شان در رفتار، آن‌ها را به بهشت می‌رساند. اینها کسانی نیستند جز درویش و رند و قلندر. این مضمون را در اشعار امام‌(ره) نیز می‌توان مشاهده کرد. ایشان نیز در اشعار خود این سؤال را طرح می‌کنند که آیا هر کسی توانایی هدایت مردم را دارد؟

با صوفی و با عارف و درویش به‌جنگیم
پرخاشگر فلسفه و علم  کلامیم
از مدرسه مهجور و زمخلوق کناریم
مطرود خرد پیشه و منفور عوامیم

غزلیات امام‌خمینی‌(ره) بازتابی است از اشتیاق وی به دیداری صمیمانه و عارفانه با خداوند. این اشتیاق را می‌توان در تمام نوشته‌های او بعد از دهه1930 دریافت و مشاهده کرد. در آثار عرفانی امام‌(ره) استحکامی قابل توجه وجود دارد اما بر هیچ‌کس فاش نیست که آیا خود وی تمامی مراحل اسفار اربعه را طی کرده بودند یا خیر. در عرفان نظری امام(ره) هیچ‌شکی وجود ندارد اما در نوشته‌های ایشان می‌توان نشانه‌هایی از این عقیده را یافت که تنها پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) قادر به طی اسفار اربعه به طور کامل هستند.

منبع: ایران
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار