شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۰۶۸۹
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۶
آقا محسن رفت پیش آیت‌الله خامنه‌ای، خواهش کرد: «این عملیات بین من، شما و امام و آقای هاشمی بماند و به شخص دیگر نگوییم.»
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، 30 سال از انجام «عملیات خیبر» در جنوب غربی ایران می گذرد. «عملیات خیبر« را که در 3 اسفند 1362 توسط یگان‌های عملیاتی سپاه پاسداران انجام شد، باید در زمره‌ی عملیات‌های مهم با دستاوردها و تجارب نوین در ابعاد گوناگون فرماندهی و مدیریت نظامی، عملیات آفندی، غافل‌گیری، طراحی مانور، تاکتیک‌های نوین، انعطاف‌پذیری در رزم و ... برشمرد. به همین مناسبت، گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، پرونده ای ویژه برای این عملیات را منتشر می نماید.

آن چه خواهید خواند، بخش سوم از گفتگویی است که پس از گذشت 11 سال از «عملیات خیبر»، در روز 10 آذر 1373  توسط سردار «حسین اردستانی» با سردار «غلامعلی رشید» (جانشین فعلی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح) انجام شده  در «نگین ایران» منتشر شده ااست. غلامعلی رشید:

حسین اردستانی:

از آن‌جا که استراتژی دارای سطوح مختلف است، یکی استراتژی در سطح هدف در داخل یک نظام سیاسی، یکی در سطح عمل برای رسیدن به آن هدف و یا استراتژی عملیاتی. آیا می‌توانیم بگوییم، استراتژی عملیاتی ما با خیبر تغییر کرده است؟

سردار غلامعلی رشید:

تاکتیک‌های ما تغییر کرده و الا آن استراتژی که ما به عنوان یک هدف در جنوب به دنبالش بودیم تغییر نکرد. یعنی وقتی شما در خیبر بحث‌ها را دنبال می‌کنید ما نهایتاً به دنبال این هستیم که به بصره برویم. خوب در رمضان هم هدف بصره بوده، در کربلا5 هم هدف بصره بود، در کربلای4 هم هدف بصره است.

حسین اردستانی:

در فاو چی؟

سردار غلامعلی رشید:

عملیات فاو به تنهایی که چیزی را حل نمی‌کرد. باید از دستاوردهای بعدش استفاده می‌کردیم. بله عملیات فاو برای یک سال، برای یک عملیات، یک هدف مستقل بود اما بعد [از این فاو] می‌خواستی چه کنی؟ از این فاو باید استفاده می‌کردیم. حالا غیر از بحث فاو، شما از عملیات رمضان تا کربلای5 هر چه تلاش کردید برای بصره بوده، خوب این را نمی‌شود گفت که استراتژی ما تغییر کرده است.

 

حسین اردستانی:

تغییر نکرده، ولی آقای رشید! به نظر من دو هدف در استراتژی ما بوده، یکی بصره، یکی پیروزی. چون به هر حال ما که نمی‌خواستیم با فتح نظامی مسأله جنگ را حل کنیم.

 

سردار غلامعلی رشید:

بالاخره این پیروزی را که نمی‌شود در هوا به دست آورد.

 

حسین اردستانی:

عیبی ندارد! اگر این تعریف را کردیم، فاو در این تعریف جا می‌گیرد. یعنی پیروزی و عملیاتِ پیروزِ سرنوشت‌ساز و عملیاتی که دسترسی به بصره را تسهیل کند و یا منجر به تصرف بصره شود. البته من روی این کار تخصصی نکردم و این را تحقیقی نمی‌گویم. فقط می‌خواهم شما بگویید، آیا استراتژی عملیاتی ما با استراتژی جنگی ما دو تا است؟ ما استراتژی جنگ‌مان در جنوب،بصره است، در شمال، کرکوک است و در جبهه‌ی مرکزی به عنوان یک هدف ذهنی و کلان و بسیار دست نیافتنی تصرف بغداد است. ولی استراتژی عملیاتی که برای رسیدن به آن هدف‌ها اتخاذ می‌کنیم، چگونه است؟

 

سردار غلامعلی رشید:

البته به صورت تئوری بین این‌ها فرق قائل می‌شوند، ولی در عمل آن‌طوری که ما بپذیریم و کاملاً این بحث را درک کنیم، بین این دو خیلی تفاوت نیست. فقط از این جهت می‌شود گفت، استراتژی نظامی با استراتژی عملیاتی فرق دارد، منابعی که در استراتژی نظامی هست، مربوط به کل مملکت است ولی منابع در استراتژی عملیاتی بیشتر متکی بر ابعاد نظامی قضیه است. یعنی منابع را اگر از سپاه استفاده کردی، می‌شود کل توان سپاه. اگر ارتش بود، می‌شود کل ارتش. اگر هر دو آمدند، منابع ارتش و سپاه می‌شود. در این نکته که ما مثلاً در عملیات خیبر بر خلاف عملیات رمضان آمدیم، بیش از نود درصد متکی بر امکانات سپاه جنگیدیم، می‌شود گفت این یک تغییر در منابع است اما یک تغییر در روش‌ها هم داریم که ما بالاخره در این‌جا آمدیم از روش‌های خاص جنگی استفاده کردیم که مثل روش‌های معمولی و متعارف در عملیات رمضان و عملیات بیت‌المقدس نبوده این هم یک تغییر است، اما هدف تغییر نکرده هدف همچنان بصره است. منتها آمدیم از این بالاتر استفاده کنیم، یعنی تغییر در منابع و تغییر در روش وجود دارد اما تغییر در هدف نیست ولی چون یک پدیده جدید است و یک تحولی در جنگ ایجاد کرده می‌شود گفت یک تغییر عمده است ولی نمی‌شود قضاوت کرد که به لحاظ استراتژی، جنگ تغییر کرده. البته توجه داشته باشید استراتژی عملیاتی ما در سال 1366 تغییر کرد چون به شمال‌غرب رفتیم و این یک تغییر عمده است. یعنی هدفت را اصلاً جای دیگر قرار دادی و نیز روش‌های کار و منابعی که مورد استفاده قرار دادیم. همه چیز تغییر کرد. ولی در  عملیات خیبر نه.

در بحث استراتژی ما روی سه نکته تأکید می‌کردیم. می‌گفتیم: استراتژی که تغییر می‌کند باید این سه وضعیت هم تغییر کند: هدف، روش‌های تاکتیکی و منابع. معتقد بودیم هر جا این‌ها تغییر کرده در آن‌جا استراتژی ما هم تغییر کرده است. در این مقاطع جنگ، می‌شود گفت والفجر مقدماتی و والفجر یک در هدف‌های ما یک تغییر بوده است. یعنی ما آن‌جا دیگر دنبال بصره که نبودیم، حداکثر دنبال عماره بودیم. پس می‌شود گفت هدف تغییر کرده است. فاو را باز به عنوان یک تغییر استراتژی پذیرفتیم چون بالاخره هدفش یک جای دیگر بوده، یا مثلاً حالا عملیات‌های سال 1366 در شمال‌غرب.

حالا در بعضی از عملیات‌ها ما [سپاه] با ارتش کار کردیم بعضی‌ها را تنها و بعضی جاها هم مثلاً ارتش خودش تنها بود. شما در خیبر، تغییر در روش‌ها را به طور کامل می‌بینید. تغییر در منابع را هم می‌بینید. حالا ممکن است بگویند، نه! ارتشی‌ها هم با شما همکاری کردند. ولی باید توجه داشت که بنای فرماندهی این بود که عملیات سپاه یک عملیات مستقل باشد.

 

حسین اردستانی:

اصول حفاظتی در چنین عملیات وسیعی چگونه بود؟

 

سردار غلامعلی رشید:

در مورد انتخاب منطقه‌ی عملیات بنا را بر این گذاشتیم که به هیچ‌کس نگوییم که ما کجا می‌خواهیم بجنگیم، آقا محسن خیلی روی این تأکید داشت. شرطی هم که ایشان گذاشت و رفت پیش آیت‌ا... خامنه‌ای، خواهش کرد گفت: «این عملیات بین من، شما و امام(ره) و آقای هاشمی بماند و به کس دیگر نگوییم.» فرمانده سپاه در خواست کرد که به ارتش هم گفته نشود. ولی آیت‌ا... خامنه‌ای تصریح کرد که صیادشیرازی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش حتماً بداند. یعنی فقط ایشان بداند. خوب [منطقی به نظر می‌رسید چون] نمی‌شود به آن‌ها نگوییم ولی از آن‌ها کمک بخواهیم. اصلاً جور در نمی‌آمد. البته فقط بحث کمک از توان هوانیروز بوده است. به همین جهت گفته شد که در آخرین لحظه با آن‌ها در میان می‌گذاریم و از آن‌ها کمک می‌گیریم.

 

حسین اردستانی:

آقای رشید، آیا می‌توانیم تأثیر عملیات خیبر را از لحاظ استراتژی، به طور جنبی، این بدانیم که موضوع تداوم جنگ را تقویت کرد؟

 

سردار غلامعلی رشید:

بله، تقویت کرد. ضمن آن‌که یک نکته‌ی جالب دیگر تحت عنوان تأثیرات روحی ـ روانی در خیبر هست، که می‌شود به آن اشاره کرد و این ارزش را دارد. ببینید بالاخره ما خود را جای دشمن بگذاریم. دشمن عزم و اراده ما را خیلی عجیب می‌بیند. می‌گوید: ببین! این‌ها چه اعجوبه‌هایی هستند، حالا که احساس کردند در زمین خشک و خالی نمی‌شود جنگید، آمده‌اند این‌جا [هور] بجنگند. من یادم است یکی از بچه‌های قرارگاه نصرت یا شاید یکی از منابع آن‌ها می‌گفت: در العزیر به آرایشگاهی رفتم تا سرم را اصلاح کنم. در آن جا یک مجله را دیدم که فرمانده سپاه سوم یا چهارم عراق صحبت کرده و گفته بود: «ایرانی‌ها در این عملیات [خیبر] شجاعت عجیبی از خودشان نشان دادند، ولی به فکر پشتیبانی نبودند. شجاعانه جنگیدند، ولی فکر پشتیبانی را نکرده بودند.»

 

حسین اردستانی:

اتفاقاً در بحث بازتاب سیاسی- نظامی عملیات خیبر، من یک جمله از ماهر عبدالرشید آورده‌ام که می‌گوید: «ما همه ایرانی‌ها را پس زدیم، ولی آن‌ها به محض این‌که نیرو جمع کنند، دوباره حمله می‌کنند.» در واکنش عراق به این نکته اشاره کردم که مهم‌ترین بازتاب عملیات نزد رژیم عراق و فرماندهانش این باور بود که با این ابتکار و نبوغ چه باید بکنیم. چیزی که پایان ندارد و هر لحظه ما را با مسأله جدیدی مواجه می‌کند.

 

سردار غلامعلی رشید:

بله، حالا به لحاظ روانی هم، دشمن می‌بُرید. ما هم وقتی در پاتک‌های [پی‌درپی] عراقی‌ها یک اصراری می‌دیدیم، می‌بریدیم و می‌گفتیم این‌جا عجب نفسی دارند! رها نمی‌کنند! یعنی واقعاً می‌بریدیم.

 

حسین اردستانی:

همه از پاتک‌های عراق نگران بودیم.

 

سردار غلامعلی رشید:

واقعاً نگران بودیم. احمد کاظمی در عملیات فاو این رادیو عراق را گوش می‌داد. من بارها به او می‌گفتم: «گوش نده!» می‌گفت: «آقای رشید، این‌ها چه می‌خواهند بکنند؟» می‌گفتم: «چه طور؟» گفت: «پیوسته می‌گویند که این‌جا را عنقریب می‌سوزانیم.» مثلاً این سوخو 25 را می‌خواستند به کار بگیرند، پدر سوخته‌ها چنان مانور می‌دادند، می‌گفتند یک سلاحی آورده‌ایم که شما را بیچاره می‌کند.

در پاتک‌ها و تبلیغات‌شان مدام می‌گفتند: «از این‌جا جمع‌تان می‌کنیم، شماها گیر افتادید. این مثلث مرگ است.» خوب به عکسش این‌ها وقتی اراده ما را که می‌دیدند، مأیوس می‌شدند. یعنی جانوری به نام صدام بالای سرشان بوده که فرمانده‌ها را نگه‌داشته بود و الا هر کسِ دیگری بود، رها می‌کرد و می‌رفت.

غیر از مسائل بالا، از جمله ویژگی‌هایِ شاخصِ دیگرِ عملیات، حوزه‌ی مهندسی سپاه به ویژه در ساخت پل خیبر بود که واقعاً یک تحول بزرگ بود و مهندسی سپاه و مهندسی جنگ تجارب زیادی کسب کرد‌ند که می‌توانستند پل آبی - خاکی طولانی را ساخته و نصب کنند. باید به واحد مهندسی رفت و دید که چه قدر این‌ها فکرشان باز شده و چه ابتکاراتی به کار گرفتند. همچنین در بحث قایق‌ها، خوب ایجاد یگان دریایی در کل لشکرها، که اصلاً یک یگان جدیدی به نام یگان دریایی به وجود آوردند و این آمادگی در لشکرها به وجود آمد که کل نیروهای پیاده خود را سوار قایق کنند. همان‌طور که سوار کمپرسی می‌کردند. همانطور که اگر نفربر به آن‌ها می‌دادی، سوار نفربر می‌کردند و می‌جنگیدند که قطعاً در ارتش‌های دیگر، این یگان‌ها باید یگان‌های ویژه‌ای باشند. یعنی می‌گویند یگان آبی – خاکی و باید بروند مخصوص این کار، یگان درست کنند. ولی این بندگان خدا از آن کوه‌های والفجر4 مثل ارتفاعات لری و کانی مانگا و غیره می‌آیند و یک ماه بعد سوار قایق می‌شوند و این‌جا می‌جنگند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار