شهدای ایران shohadayeiran.com

سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران: شیخ صدوق (رحمه الله) به سند خود از عبدالعظیم حسنی (علیه السّلام) و او از امام جواد و آنحضرت از پدزانش (علیهم السّلام) نقل می کند که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود، من و فاطمه (علیها السّلام) محضر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) رسیدیم، دیدیم آنحضرت به شدت گریه می کند.

عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت ای رسول خدا، چه مطلبی شما را به گریه آورده است؟

فرمود: ای علی شبی که مرا به آسمان بردند، عده ای از زنان امتم را دیدم که در عذاب سختی به سر می برند، من بخاطر سختی عذاب آنها به گریه افتادم، سپس فرمود:

زنی را دیدم که به موهای سرش آویزان است و مغز سرش می جوشد.

و زنی را دیدم که به زبانش آویزان است و آب سوزان و جوشان در حلق او ریخته می شود.

و زنی را دیدم که به دو پستانش آویخته شده. و باز زنی را دیدم که گوشت بدنش را می خورد، و آتش از پایین بدنش شعله ور است.

و زنی را دیدم که پاهایش را محکم به دستانش بسته اند، و مارها و عقرب ها بر او مسلط اند.

و زنی را دیدم که کر و کور و لال، در تابوتی از آتش است و مغز سرش از بینی او بیرون می آید و بدنش پاره پاره، از جُذام (خوره) و بَرَص (پیسی) است.

و زنی را دیدم که با پاهایش در تنوری از آتش آویزان است.

و زنی را دیدم که گوشت جلو و عقب بدن خود را به وسیله قیچی آتشین می کَنَد.

و زنی را دیدم که صورت و دستهایش می سوزد و او از معده و روده خود می خورَد.

و زنی را دیدم که سرش مانند سر خوک و بدنش مانند الاغ بود و هزار هزار نوع عذاب بر او بود.

و زنی را دیدم که به صورت سگ بود و آتش از مخرج او وارد و از دهانش بیرون می آمد و فرشتگان هم با گرزهای آتشین بر سر و بدن او می زدند.

«فَقالَتْ فاطِمَةُ (علیها السّلام): حَبیبی وَ قُرَّةُ عَیْنی اَخْبِرنی ما کانَ عَمَلُهُنَّ و سیرَ تُهُنَّ حَتّی وَضَعَ اللهُ عَلَیْهِنَّ هذَا الْعَذابَ؟»:

«فاطمه (علیها السّلام) عرض کرد: ای حبیب من و ای نور چشمم، به من خبر ده که عمل و روش آنها چه بوده که خداوند این عذاب ها را بر آنها قرار داده؟»

فرمود: دخترم، آن زنی که به موی سرش آویزان بود، کسی بوده که موی سرش را از مردان نا محرم نمی پوشانده.

و آن زنی که به زبانش آویزان بود، کسی بوده که همسرش را اذیت و آزار می رسانده.

و امّا آن زنی که به دو پستانش آویزان بود، زنی بوده که نمی گذاشته شوهرش به بستر او بیاید.

ولی آن زنی که به پاهایش آویزان بود، زنی بوده که بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون می رفته.

و امّا آن زنی که گوشت بدنش را می خورد، او زنی بوده که خودش را برای مردم زینت می کرده.

و امّا آن زنی که دستهایش به پاهایش محکم بسته شده بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند، او وضویش با پلیدی بود و لباسش کثیف و آلوده بود و از جنابت و حیض غسل نمی کرده و خود را از آلودگی پاک نمی ساخته، و نیز نماز را سبک می شمرده و به آن اهمیت نمی داده.

و آن زنی که کر و کور و لال بود، زنی بوده که از زنا بچه می زاییده ولی او را به گردن همسرش می انداخته.

و امّا آن زنی که گوشت بدنش را با مقراض و قیچی می چید، زنی بوده که خودش را به مردان عرضه می کرده.

و امّا آن زنی که صورت و بدنش به آتش، شعله ور بود و روده و معده خود را می خورد، او زنی بوده که واسطه عمل حرام بین زنان و مردان بوده.

و امّا آن زنی که سرش، سر خوک و بدنش، بدن الاغ بود، او زن سخن چین و دروغگویی بوده است.

و امّا آن زنی که مانند سگ بود و آتش از مخرجش وارد و از دهانش خارج می شد او زنی آوازه خوان و حسود بوده است.

سپس آنحضرت فرمود:

«وَیْلٌ لِامْرَأَةٍ اَغْضَبَتْ زَوْجَها و طوبی لِامْرَأَةٍ رَضِیَ عَنْها زَوْجها»:

«وای بر زنی که شوهرش را به خشم آورد، و خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد.»1
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار