شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران:شهید "محمدصادق طوبایی" یکی از جوانان حاضر در جبهه‌های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس و هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. او با زندگی زاهدانه و صادقانه خود توانست در زمره یارانی قرار گیرد که حضرت روح الله در آغاز قیامش علیه رژیم طاغوتی پهلوی، آنان را کودکان در گهواره خطاب کرد که سال‌ها بعد در دفاع از کیان اسلام و انقلاب به پا برمی‌خیزند.

  گفت‌وگوی با حجج اسلام محمدحسن و احمد طوبایی، پدر و برادر شهید محمدصادق طوبایی است.        

چند سال با برادر خود فاصله سنی دارید؟

حجت‌الاسلام احمد طوبایی (برادر شهید): بنده یک سال از برادرم کوچکتر هستم.

در یک مدرسه درس می خواندید؟

برادر شهید: بله. هر دو در هنرستان شهید اندرزگو درس می خواندیم.

از رفتار و برخوردهای آقا محمدصادق با خودتان بفرمایید.  

برادر شهید: شهید محمدصادق طوبایی فردی متخلق و متواضع بود. ما رابطه نزدیکی با هم داشتیم به همین خاطر نیز اتاق هایمان در کنار یکدیگر بود. ما دو اتاق مجزا داشتیم. به دلیل نزدیک بودن اتاقمان، گاهی اوقات متوجه نماز شب خواندن هایش می شدم. ایشان هیچ گاه دعای توسل و ختم قرآنش ترک نمی شد و همواره نمازهایش را اول وقت می خواند.

محمد صادق با وجود اینکه جوان بود و مانند هر جوان دیگری دارای غرایض دوران جوانی، اما یاد خدا را فراموش نمی کرد و دارای احوالات خاصی بود. با همه افراد برخورد خوبی داشت و با هرکس در شأن خودش رفتار می کرد. در خانواده هم با بنده، پدر، مادر و خواهر خود رفتار و تعامل متفاوتی داشت.

به نظر بنده امثال محمدصادق به عرفانی رسیدند که بسیاری از کسانی که سال ها درس عرفان خوانده اند، به هیچ وجه آن عرفان را متوجه نمی شوند و درک نخواهند کرد.

محمدصادق یک سال قبل از شهادتش و در حضور بنده و مادرمان خبر از شهادتش می دهد. من با تعجب و با حالتی ترحم آور به او گفتم که مگر می شود هرکسی به این راحتی خبر از شهادتش دهد و فکر نمی کنم درست باشد. اما در کمال تعجب، ایشان در همان موعدی که گفته بود به شهادت رسید.

محمدصادق همچنین به لحاظ علمی هم ممتاز بود و در دوران تحصیل خود، رتبه اول مدرسه را کسب کرد. او که در رشته راه و ساختمان در هنرستان مشغول تحصیل بود، با وجود سن کمی که داشت توانست نقشه یکی از طبقات منزل پدری خود را طراحی کند و آن طبقه نیز بعد از شهادتش و بر اساس همان نقشه ساخته شد. من خیلی نمی دیدم که ایشان مطالعه کند اما همواره در سر کلاس به خوبی به درس ها گوش می داد و در همانجا اطلاعات کافی را به دست می آورد و در ایام امتحانات با نمرات بالایی، درس ها را به خوبی می گذراند.

هیچ وقت مشاجره و یا اصطلاحاً دعوایی بین شما اتفاق افتاد؟

برادر شهید: بنده هیچ موردی در خاطرم ندارم هرچند زمان هایی پیش می‌آمد که ناراحت شود اما هیچ‌گاه برخورد تند و عصبانیتی از او ندیدم. محمدحسن همواره حرمت نگه می داشت و در کمال ادب با همگان برخورد می کرد، لذا حتی یک مورد نیز ما و دوستانش، سراغ نداریم که حرف ناشایست و بدی از دهان ایشان خارج شده باشد. البته تربیت خانوادگی محمدحسن هم چیزی جز این نبود و پدر و مادر ما نیز هیچ‌گاه از کلمات زشت و ناصواب در برخورد با یکدیگر و اعضای خانواده استفاده نکردند.

محمدصادق در میان دوستانش هم از محبوبیت خاصی برخوردار بود. البته این موضوع بدین معنا نبود که با دیگران تفاوت خاصی داشته باشد و اصطلاحاً تافته جدا بافته باشد، بلکه با همگان برخورد خوب و شایسته ای داشت. همچنین به جهت اینکه جُثه و فیزیک مناسبی داشت فوتبالیست خوبی هم بود و گاهی نیز از درب منزل تا مدرسه با دوچرخه ای که داشتیم با یکدیگر مسابقه می دادیم. 

(در ادامه، متن گفت‌وگوی خبرگزاری دفاع مقدس با حجت‌الاسلام محمدحسن طوبایی، پدر شهید محمدصادق طوبایی، آمده است.)

 آقا محمدصادق فرزند چندم شما هستند؟

حجت‌الاسلام محمدحسن طوبایی (پدر شهید): فرزند اول

ایشان در چه سال و کجا متولد شدند؟

پدر شهید: 1344.01.17 در نجف اشرف به دنیا آمد.

از خصوصیات اخلاقی آقا محمدصادق برای ما بفرمایید.

پدر شهید: ایشان فردی وارسته و متقی و در خط اصیل رهبری بود. به گفته مسئولین هنرستان شهید اندرزگو، در دوران تحصیل خود جزء نخبگان و تلاشگران بی منت بود. اما به محض شنیدن پیام امام خمینی(ره) مبنی بر پر کردن جبهه‌ها، درس و تحصیل را رها کرده و به خیل رزمندگان گردان شهادت در سپاه محمد رسول الله(ص) پیوست.

همسنگران محمدصادق برای ما تعریف می کردند که ایشان فردی مخلص و عارف بود و همواه در جبهه ها، از جمله افراد تأثیرگذار به شمار می رفت. کتاب های درسی خود را به جبهه برده بود و برای سایر رزمندگان تدریس می کرد و همواره به رزمندگان تأکید می نمود که درس خود را فراموش نکنند و در هر زمان از کسب علم غافل نشوند. همچنین محمدصادق به کتاب های "شهید دستغیب" علاقه فراوانی داشت و همواره آنها را مطالعه می کرد.    

آقای احمدلو مدیرکل جمعیت ایثارگران و شهدای شهرداری تهران که از همسنگران محمدصادق بود، در مراسمی که به بهانه بزرگداشت شهدای روحانی برگزار شد خاطره ای از محمدصادق نقل کرد که باعث دگرگونی فضای جلسه شد. آقای احمدلو گفت "دوستان محمدصادق در جبهه آنقدر به او اعتماد و اطمینان داشتند که به نامش قسم می خوردند و اگر در جبهه به مشکلی برمی خوردند از محمدصادق می خواستند که دعای توسل بخواند. یک بار که به غرب کشور و منطقه سومار اعزام شده بودیم، در مسیر بازگشت و در گردنه اسدآباد در میان برف شدید گیر افتادیم. راننده اتوبوس گفت که آنقدر برف شدید است که دیگر من جلوی خود را نمی بینم. اگر بایستم ممکن است بهمن بیاید و ما در زیر برف بمانیم و اگر هم حرکت کنم ممکن است در مسیر و در پیچ ها از دره سقوط کنیم، یا به سمت دشمن رفته و یا منحرف و از مسیر خود خارج شویم. تنها راهی که به ذهنمان رسید این بود که به محمدصادق بگوییم دعای توسل بخواند. زمانی که ایشان دعای توسل را می خواند یک حالت عرفانی میان بچه ها و همرزمان ایجاد می شد. این بار هم بسیاری از بچه ها از حال رفتند و زمانی که به هوش آمدند، دیدند که گردنه ها پشت سر گذاشته شده و خطرها رفع شده است و راننده به راحتی به مسیر خود ادامه می دهد.» 

محمدصادق حالات روحانی خاصی داشت.

دفاع مقدس: بر اساس اعتقادات ما، هر کدام از عزیزان ما که به شهادت می رسند به طور قاطع در زندگی خود کارهایی کرده اند که نتیجه کارهایشان منجر به پاداشی عظما چون شهادت می شود. از نظر شما آقا محمدصادق چه کرد که لیاقت شهادت یافت؟

پدر شهید: محمدصادق به قرآن علاقه زیادی داشت و قرآن زیاد می خواند. احترام زیادی برای افراد مختلف و به ویژه بنده و مادرش قائل بود و باادب صحبت می کرد. بنده به عنوان پدر ایشان، هیچ بی ادبی در طول دوران زندگیش ندیدم و در تمام امور، کمک حال بنده بود. محمدصادق همواره در کارهای خانه به مادرش کمک و خانه را مرتب و منظم می کرد. مادر محمدصادق بعد از شهادتش خاطره ای را نقل کرد و گفت "یک سال، نزدیک محرم، محمدصادق به من گفت که لباس مشکی به من بدهید، می خواهم برای محرم بپوشم. ما لباس مشکی از سال های گذشته در خانه داشتیم لذا همان را به او دادم. کهنه بود و حتی پارگی هایی هم داشت. بعد از اینکه لباس را به او دادم، دیدم که آن را برداشت و شروع به دوختن پارگی های لباس کرد و سپس آن را اتو و مرتب نمود و در نهایت، آن را پوشید."

هیچ حرفی نزد که چرا این لباس کهنه و اینطور است و باید لباسی دیگر برایم تهیه کنید.

هیچ گاه حاضر به اسراف نبود. کفشی را مدتها می پوشید و بسیار کهنه شده بود. به همین دلیل به او گفتم که برایت کفشی را خریداری کنم چون شما می خواهی به دانشگاه بروی و این کفش ها مناسب نیست؛ اما قبول نکرد و گفت که همین کفش ها برایم خوب است.             

همواره در انجام واجباتش تأکید داشت و هیچ واجبی بر گردنش نبود. نمازهایش را اول وقت به جا می‌آورد و همیشه به بنده و مادرش احترام می گذاشت و خواسته‌های ما را انجام می‌داد. به هیچ وجه اهل ریا نبود. محمدصادق همچنین در حوزه علمیه چیذر هم مشغول تحصیل بود اما هیچ‌گاه ما متوجه این قضیه نشدیم و بعد از شهادتش و زمانی که عکس او را دیدیم متوجه تحصیل او در حوزه شدیم و بسیار تعجب کردیم. ندیدم عصبانی شود و اگر هم عصبانی می شد، بدون آنکه بروز دهد و کسی متوجه آن شود حال خود را طبیعی نشان می داد.

همه این موارد و مسایل دیگر بود که در کنار یکدیگر قرار گرفت و وضعیت ایشان را به نحوی پیش برد که به شهادتش منجر شد.  

دفاع مقدس: در مورد شهادت شهید طوبایی بفرمایید.

پدر شهید: پزشک زرتشتی که در هنگام شهادت محمدصادق در بالای سر ایشان حاضر شده بود می گفت: "زمانی که محمدصادق، دستش مجروح می شود، آن را با چفیه می بندد و به دلیل جراحات سنگین، برخی از رزمندگان درصدد برگرداندن ایشان به پشت جبهه ها بودند که محمدصادق به آنها می گوید مرا از این فیض محروم نکنید و مرا برنگردانید." سپس به سمت دشمن حرکت می کند و در کانالی که برای مخفی شدن به آنجا رفته بود، با بمبی که در نزدیکی آن منفجر می شود سرش از وسط دو نیم شد به شهادت رسید. پیکر محمدصادق به دلیل آتش سنگین دشمن، ۱۰روز در همان کانال و در گرمای سوزان فکه ماند و بعد از این مدت بود که پیکرش را بازگرداندند. محمدصادق همچنین لباس هایی که قرار بود برای عملیات بر تن کند را شب قبل از عملیات شسته و معطر کرده و به بچه ها گفته بود که امشب شب عروسی من است. البته با حال و هوایی که محمدصادق در آن شب داشت، دوستانش هم متوجه شهادت او شده بودند و شهادتش را حتمی می دانستند.   

همان شبی که به شهادت رسید بود، مادرش در عالم رویا و در خواب دیده بود که محمدصادق به همراه دو نفر دیگر جلوی درب خانه آمده اند و در حال زدن درب خانه بودند. فردای آن روز خبر شهادتش را دادند. اما بعدها که به همراه همسرم در حال بازبینی عکس های محمدصادق بودیم، ناگهان همسرم، چشمش به دو عکسی خورد که به همراه محمدصادق در خواب دیده بود. فرمانده و معاون گردان او در جبهه بودند. هر دوی آنها نیز به شهادت رسیدند.

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضی خاکپور
|
Germany
|
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۴
0
0
تشکیل سازمان اسناد دفاع مقدس در آینده نزدیک

جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خبر داد


جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از تشکیل سازمان‌هایی با عنوان اسناد دفاع مقدس و پشکسوتان دفاع مقدس در آینده نزدیک خبر داد.
خبرگزاری فارس: تشکیل سازمان اسناد دفاع مقدس در آینده نزدیک



به گزارش خبرگزاری فارس از قم، امیر سرتیپ محمدحسن نامی پیش از ظهر امروز در دیدار با آیت‌الله محمد سعیدی تولیت آستان مقدس فاطمه معصومه(س) و امام جمعه قم با بیان اینکه ادارات کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در استان‌ها بسته به شرایط و ظرفیت‌ها به صورت منطقه‌ای یا ملی دیده می‌شوند، گفت: در این میان نگاه به قم به دلیل وجود بزرگ‌ترین حوزه علمیه جهان اسلام و نیز نقشی که لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) در دوران دفاع مقدس داشت به صورت ملی است.

وی افزود: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سازمان‌های مختلفی از جمله مشارکت روحانیت در دفاع مقدس، مشارکت زنان در جنگ و سازمان سینمایی و هنری را راه‌اندازی کرده است.

جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از تشکیل سازمان‌هایی با عنوان اسناد دفاع مقدس و پیشکسوتان دفاع مقدس در آینده نزدیک خبر داد و خاطرنشان کرد: این سازمان‌ها هم دارای اهداف و برنامه‌های مشخصی همانند دیگر سازمان‌ها خواهند بود.

وی ادامه داد: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس تاکنون فعالیت‌های خوبی از جمله گنجاندن 2 واحد درس آشنایی با دفاع مقدس در واحدهای دانشگاهی را سامان‌دهی کرده است.
- : http://www.farsnews.com
92/10/28 - 15:37

=================...

یکی هم پیدا شود سازمان حقوق رزمندگان دفاع مقدس درست کند .

یکی هم پیدا شود سازمان حقوق جانبازان زیر 25 % درست کند .

اصلا این جانبازان زیر 25 % چه معنایی دارد . اگر جانبازند پس کو حقوقشان و اگر جانباز نیستند پس این جراحت های جنگ و این مدارک برای کجاست . ؟!

مگر می شود سازمان دفاع مقدس درست کرد و رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس را راه نداد .

رزمندگان و جانبازان زیر 25 % را انکار می کنید .

تاریخ مکتوب و عصر رایانه را که نمی شود انکار کرد .

در همه تاریخ مکتوب است که دفاع مقدس یعنی رزمندگان جبهه و جنگ و لا غیر .

آقایان : دوره آخر زمان که نیست . چرا مستمری حقوق و معیشت به رزمندگان و جانبازان زیر 25 % نمی دهید .

به خود آیید که دنیا فانیست و این ظلم بی پایان را روا ندارید .

سلام بر شهید
سلام بر خانواده شهید
سلام بر جانباز
سلام بر رزمنده .
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار