شهدای ایران shohadayeiran.com

به بهانه نقد درون گفتمانی «عدالت»:
فیلم سینمایی «مصلحت» عنوان اثری است که ظاهرا دغدغه‌مند است و سعی دارد نقد درون گفتمانی بر حاکمیت نظام جمهوری اسلامی باشد؛ اما به واسطه عدم شناخت و دانش کافی و همچنین دقت لازم در طرح دغدغه‌ها و بیان روایت خود به زبان سینما، به فیلمی در مواجهه با انقلاب اسلامی مبدل شده است!
سرویس فرهنگی   شهدای ایران: فیلم سینمایی «مصلحت» عنوان اثری است که ظاهرا دغدغه‌مند است و سعی دارد نقد درون گفتمانی بر حاکمیت نظام جمهوری اسلامی باشد؛ اما به واسطه عدم شناخت و دانش کافی و همچنین دقت لازم در طرح دغدغه‌ها و بیان روایت خود به زبان سینما، به فیلمی در مواجهه با انقلاب اسلامی مبدل شده است. اثری است که شاید اگر نام «حوزه هنری» و «سازمان اوج» را در پس خود نداشت، مخاطب را با ذهنیت تماشای فیلمی سفارش شده از ان سوی مرزها و در راستای ترسیم مظلومیت طیف سلطنت طلب و همچنین مجاهدین خلق (منافقین) در نظام جمهوری اسلامی مواجه می‌ساخت. اثری که با پیش کشیدن مبحث دوگانه کاذب «مصلحت» و «عدالت» ، سعی می‌کند تا «فساد سیستمی» نهادینه شده در ساختارهای حاکمیتی کشور را به تصویر کشیده و چنین ذهنیت تباه کننده‌ای را به مخاطب سینمایی خود ارایه نماید.



مظلوم سازی از سلطنت طلبان و مجاهدین خلق در یک فیلم سینمایی!


حاج آقا مشکاتیان، دادستان تهران است و توانسته با جلوگیری از ویژه خواری و برقراری عدالت عمومی، آقازاده فاسدی با عنوان پسر آیت‌الله خان‌زاده را مجازات نماید. در این میان پسر ایشان در یک درگیری خیابانی پسری که عضو گروهک‌های چپ طرفدار بنی‌صدر است را با اسلحه کمری غیر مجاز خود به قتل می‌رساند. معاون دادستان تهران پس از اطلاع از این موضوع به سراغ آیت الله مشکاتیان می‌رود و ایشان دستور به انجام امور به هر نحو که مصلحت است را می‌دهد. دستوری که سبب می‌شود تا معاون دادستان دست بکار شده و به همراه یکی از پرنفوذترین نیروهای دادستانی که فردی به نام قاسمی است؛ با تغییر ماهیت پرونده، اسباب خلاصی پسر آیت الله مشکاتیان را فراهم می‌سازد.

در میان سیستم حاکم بر دادستانی انقلاب اسلامی، یک بازپرسی به نام حسین جلالی متوجه این اتفاق می‌شود و تصمیم می‌گیرد که آن ها رسوا کند. از این جهت به سراغ خانواده طاغوتی و در حال خروج از کشور جوانک کشته شده می‌رود و اطلاعات دقیق مرگ پسرشان را به صورت ناشناس در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. اطلاعاتی که باعث می‌شود تا خانواده مقتول دوباره پرونده را به جریان بیاندازند. اقدامی که بلافاصله با حضور قاسمی در منزل ایشان و ایحاد ارعاب و تهدید، در نهایت به انصراف و مختومه شدن نهایی پرونده قتل جوانک مجاهد خلق منجر می‌شود.

با این حال حسین جلالی دست بردار نیست و این‌بار به صورتی کاملا شفاف به نزد پدر و مادر طاغوتی جوانک کُشته شده می‌رود و با اعلام قتل پسر ایشان توسط پسر آیت الله مشکاتیان، ایشان را ترغیب به شکایت مجدد می‌سازد. اقدامی که از یک سو با مخالفت خانواده روبرو شده و از سوی دیگر سبب می‌شود تا قاسمی متوجه تلاش‌های جلالی شده و با پرونده‌سازی جدید، او را به جرم عضویت در گروهک فرقان، بازداشت و دستگیر نماید.

پس از دستگیری حسین جلالی توسط قاسمی و البته با هماهنگی معاون دادستان است که مُنشی دفتر آیت الله مشکاتیان دست به کار می‌شود و معلوم می‌گردد که مشکاتیان از ماجرا بی‌اطلاع بوده و منظورش از عمل به مصلحت همان عمل به عدالت می‌باشد. همین اطلاع است که موجب می‌شود تا آیت الله مشکاتیان خانواده مقتول را فراخوانده و با آزاد نمودن جلالی، پرونده را به او بسپارد تا تمامی متهمین را دستگیر و در نهایت حکم به اعدام پسر آیت الله مشکاتیان دهد. حکمی که در پای چوبه دار و با رضایت مادر مقتول اجرا نمی‌شود و فرزند انقلابی آیت الله مشکاتیان توسط زن سلطنت طلب مورد عفو واقع می‌گردد.

با فرض عدم تعمد؛ اگر پدیدآورندگان «مصلحت» کمی دقت می‌کردند و با نگاهی جامع اقدام به چینش شخصیت‌های داستان خود نموده و جایگاه ایشان در اثر را مبتنی بر الگو واره سینمای استراتژیک سامان می‌بخشیدند؛ قطعا نمی‌بایست چریک چپ و مجاهد خلق اثر را آنچنان مظلوم جلوه داده و او را به جرم پاره کردن تصویر شهید بهشتی، مغضوب جماعت حزب اللهی نشان دهد و در عین حال عصبیت بچه‌های انقلابی را عامل کشته شدن بیگناهان در سال ‌های ابتدایی انقلاب ترسیم نماید. پس بعید است که تا ده‌ها سال دیگر ملت ایران بتوانند جنایات چپی‌ها را در عرصه‌های مختلف اجرایی کشور فراموش نمایند. جنایاتی که قطعا ترور هفده هزار انسان ایرانی توسط سازمان چَپ ‌ مسلک مجاهدین خلق (منافقین) تنها بخش کوچکی از آن می‌باشد. همچنین هستند ایرانیانی که هنوز درد تیغ‌های موکت‌بری همین جوانان چپ را در محیط دانشگاه تهران به یاد دارند و هرگز اتاقک‌های کنار زمین چمن دانشگاه تهران، جنایت چپی‌ها را در ماجرای ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ هجری ‌شمسی فراموش نخواهد کرد.

پُرواضح است که «مصلحت» اثری است که برای بیان یک سری حرف امروزی در باب «عدالت» ، لباسی تاریخی دوخته است و اگر چه ممکن است دغدغه‌مندانه و با تصورِ توجه به آرمان‌های انقلاب اسلامی چنین اثری ساخته شده باشد؛ اما قطعا به ضد خود مبدل شده و «مصلحت» مخاطب را با تصور ایجاد سیستمی فشل و پُر از ایراد و اشکال در پس پیروزی انقلاب باورمند می‌سازد. اثری که با دستمایه قرار دادن اتفاقات اول انقلاب، ادعا ژانر تاریخی دارد؛ اما در واقع فیلمی است که بیشتر به ژانر جنایی گرایش پیدا کرده و ملودرام بر ابعاد تاریخی آن غلبه یافته است. اثری که متاسفانه شمایل آن به صورت رئالیسم آرمانخواه تنظیم نشده و اگرچه شعار آرمانخواهی دارد اما فاقد شعور لازم برای بیان آن است و از این جهت شرایط زمانی و مکانی فیلم، از حیث زبان اجتماعی همخوانی پیدا نمی‌کند. تناقض را پدید می‌اورد. تناقضی که در بهترین حالت سبب می‌شود تا مخاطب ضمن پذیرش حضور برخی شخصیت‌های خوب در میان نیروهای انقلاب اسلامی، به وجود «فساد سیستمی» معتقد گردد.

فیلم سینمایی «مصلحت» به خوبی می‌توانست اثری کاملا زندگینامه‌ای و بیوگرافی بسیاری از شخصیت‌های موجه و مبارز انقلاب اسلامی قرار گیرد و به صورت مشخص، عدالت طلبی و عدالت خواهی شخصیت‌های راست قامت و ماندگاری همچون مرحوم آیت الله محمدی گیلانی را به مخاطب سینمایی خود معرفی نماید. شخصیتی که در ظاهر بی شباهت با گریم و تیپ فرهاد قائمیان در «مصلحت» نبوده و سازندگان این اثر سینمایی می‌توانستند با کمی هوشمندی و وفاداری به ماجراهای تاریخی، فیلمی قدرتمند و تبیین کننده ارزش‌های انقلاب اسلامی بسازند و نشان دهند که چگونه وقتی از آیت الله گیلانی به عنوان حاکم شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی مرکز، پرسیده می‌شود که در صورت مواجهه با دو فرزند مجاهد خلق (منافق) شما در خانه تیمی و یا درگیری چه عکس‌العملی نشان دهیم؟ این شخصیت عدالتخواه انقلابی پاسخ می‌دهد: مانند دیگران! پاسخی که در نهایت موجب کشته شدن هر دو فرزند ایشان در درگیری مسلحانه با نیروهای انقلابی می‌شود.

بر این اساس مشکل اصلی فیلم سینمایی «مصلحت» را می ‌توان همین غلبه ملودرام بر ابعاد تاریخی آن دانست. امری که سبب می ‌شود تا «مصلحت» در اوج نادانی به سراغ جماعت «سلطنت‌طلب» برود و با ترسیم مظلومیت ایشان در پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ سعی ویژه ‌ای می ‌نماید تا جنایت علیه «سلطنت طلبان» را به مخاطب سینمایی خود حقنه نموده و چنین وانمودسازد که بخشی از ایرانیان به خاطر ظلم و تعدی انقلابیون مجبور به مهاجرت اجباری از ایران گردیدند. ایرانیانی که اموالشان و ثروتشان توسط جمهور اسلامی مصادره و فرزندانشان کُشته شده ‌اند.

اقدام فیلم سینمایی «مصلحت» در تطهیر وجهه جماعت «سلطنت طلبان» اگر چه امری بی‌بدیل در صنعت سینمای پس از انقلاب محسوب می‌شود؛ اما واقعیت آن است که این اثر سینمایی به همین موضوع اکتفا نکرده و در ادامه سعی می‌کند تا «توبه» و «ندامت» طیف مسلمان انقلابی را از عملکرد خود به نمایش بگذارد. ابراز پشیمانی پُرشوری که البته در انتهای فیلم با لطف و بُزرگواری «زن سلطنت طلب» با عفو و گذشت جوانان انقلابی همراه می‌شود و این همه در حالی است که «مصلحت» را می‌توان به نوعی تکمیل کننده پازل و نقش سینما در مواجهه با حدود الهی و موضوع «قصاص» نیز محسوب نمود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار