شهدای ایران shohadayeiran.com

بازخوانی یک رویداد تاریخی
اعتصاب مطبوعات از 15 آبان‌ماه 1357 با برقراری دولت نظامی شروع شد و پس از دو ماه با روی کار آمدن دولت بختیار در 16 دی‌ماه 1357 به اتمام رسید. اعتصابی که با حوادث پس از آن، مشخص شد به نوعی برای تطهیر مطبوعات درباری و شاهنشاهی بود تا نفوذ آنها در میان انقلابیون و ذهنیت‌سازی برای نسل جدیدی که پس از یک دوران طولانی خفقان و استبداد به فضای سیاسی رسیده بود را سهل‌تر سازد.
صف‌آرایی مطبوعات زنجیره‌ای در برابر نهضت امام خمینی(ره)
به گزارش سرویس اجتماعی شهدای ایران؛ اعتصاب مطبوعات از 15 آبان‌ماه 1357 با برقراری دولت نظامی شروع شد و پس از دو ماه با روی کار آمدن دولت بختیار در 16 دی‌ماه 1357 به اتمام رسید. اعتصابی که با حوادث پس از آن، مشخص شد به نوعی برای تطهیر مطبوعات درباری و شاهنشاهی بود تا نفوذ آنها در میان انقلابیون و ذهنیت‌سازی برای نسل جدیدی که پس از یک دوران طولانی خفقان و استبداد به فضای سیاسی رسیده بود را سهل‌تر سازد. اگرچه پیش از آن نیز در همان ایّام قبل از دولت نظامی و حتی در جریان آن نیز همگام با اوج‌گیری نهضت امام خمینی و قطعی شدن پایان کار رژیم شاه برای کانون‌های سلطه، نشریات متعددی را که سال‌های قبل به طور فله‌ای تعطیل شده بودند، با ژست اپوزیسیون به میدان فرستادند تا فضای مورد نیاز خود را برای ورود به دوران انقلاب آماده سازند.
برخی از این نشریات عبارت بودند از:
هفته‌نامه «سپید و سیاه» به مدیریت علی بهزادی (عضو لژهای مختلف فراماسونری و عضو کلوپ روتاری تهران مرکزی)1، هفته‌نامه «تهران مصور» به مدیریت عبدالله والا (عضو سازمان فراماسونری و باشگاه لاینز و همچنین سرپرست امور مطبوعاتی کلوپ‌های روتاری)2، هفته‌نامه «امید ایران» به مدیریت علی‌اکبر صفی‌پور (نماینده مجلس طاغوت و عضو کانون مطبوعات وابسته به سفارت آمریکا)3، هفته‌نامه «فردوسی» به مدیریت نعمت‌الله جهانبانویی (عضو شبکه صهیونیستی بدامن)4، روزنامه «دنیا» به مدیریت عبدالکریم طباطبایی (از عوامل علی امینی و عضو کانون وابسته به سفارت آمریکا) 5 و...
در کنار این مطبوعات ظاهرفریب، برخی دیگر از نشریات را نیز تغییر شکل داده و با شمایل آزادیخواه وارد میدان کردند. از جمله هفته‌نامه «جوانان رستاخیز» وابسته به حزب فرمایشی رستاخیز که برای انحراف افکار عمومی به هفته‌نامه «جوان» تغییر نام داد و به‌وسیله روزنامه‌نگاران معلوم‌الحالی چون حسین سرفراز، ستار لقایی، ایرج جمشیدی، بهمن رازانی و دیگر نویسندگان رستاخیزی انتشار یافت.6
اساس حرکت این نشریات، اگرچه همنوایی ظاهری با نهضت اوج‌گرفته مردم مسلمان به نظر می‌رسید، اما در اصل برای بیرون کشیدن شخصیت‌های خاک‌گرفته و نیروهای از میدان به در رفته، در پستوهای به اصطلاح مبارزه بود تا در برابر نهضت امام، به نوعی‌ موازی‌سازی برای مقابله با رژیم مضمحل‌شده شاه و موج‌سواری بر روی مبارزات ملت بپردازند.
اما حرکت کاذب مطبوعات فرمایشی یاد شده به همین پروژه «موج‌سواری» محدود نشد و به طرح‌های کلان‌تری همچون «رهبرتراشی» در مقابل رهبری بلامنازع حضرت امام خمینی رسید. البته این پروژه ضد انقلابی در سطح جهانی توسط رسانه‌هایی همچون BBC دنبال می‌شد.
در روزهای پرشور انقلاب و پس از کنار رفتن دولت نظامی ازهاری، یکی از منابع مهم خبری درباره وقایع نهضت، همین روزنامه‌هایی بودند که پس از حدود دو ماه اعتصاب، مجددا منتشر شدند و در کنار آنها، رادیو BBC که در ابعاد دیگری به تحریف وقایع نهضت می‌پرداخت. اگرچه خبرنامه‌هایی به طور مرتب در قطع کوچک و به صورت تایپ‌شده، اخبار و گزارش‌های نهضت را منعکس می‌کردند، ولی این گونه خبرنامه‌ها در مکان‌های ویژه مانند: مدارس، مساجد، دانشگاه‌ها، درون راهپیمایی‌ها و تظاهرات و به طور خاص در بهشت زهرا و بر سر مزار شهدا توزیع می‌گردید. اما روزنامه‌های وابسته و BBC، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گرفت.
طرفه آنکه این روزنامه‌ها به‌خصوص دو روزنامه عصر یعنی کیهان و اطلاعات (که تحت مدیریت عوامل سرسپرده شاه، سال‌ها بلندگوی دیکتاتوری رژیم او به شمار می‌آمدند) تا قبل از شروع اعتصابشان، حتی مهم‌ترین اتفاقات و فجایعی که به وجود می‌آمد (مانند قتل‌عام 17 شهریور در میدان شهدای تهران) را با تیترها و اخبار و گزارش‌های فرمایشی و تحریف‌شده به نفع رژیم شاه منعکس کردند.
به هرحال با انتشار مجدد روزنامه‌های به اصطلاح اعتصابی، آنها به صورت یکی از منابع مهم خبری مردم از وقایع روز درآمدند و بسیاری از افراد برای کسب اطلاع از آخرین اخبار به سوی خرید این روزنامه‌ها کشیده شدند. از همین روی در کنار صف‌های نفت و بنزین در آن روزها، صفی هم برای خرید روزنامه به وجود آمد. بسیاری از علاقه‌مندان در آن ایّام تقریبا از نخستین ساعات بعد از 12 ظهر به طرف کیوسک‌های مطبوعاتی حرکت می‌کردند و جلوی این مراکز توزیع نشریات، صف تشکیل می‌دادند تا ساعات حدود 3 و 4 بعد از ظهر که روزنامه‌ها از چاپخانه و مکان‌های اصلی توزیع می‌رسیدند.
اما موضوع عجیبی در محتوا و مطالب این روزنامه‌ها پدید آمده بود. به این معنی که روزنامه‌های یادشده، در این دو ماه اعتصاب، ناگهان از مجیز گویی رژیم شاه و دربار و کارگزاران استعمار و امپریالیسم، تبدیل شده بودند به هواخواه دوآتشه گروه‌های چپ و مارکسیست و ملی‌گرا و التقاطی و خلاصه هر گروه و گروهک و حزب و دسته‌ای که با نهضت امام خمینی زاویه داشت.
از همین رو به یکباره مقالات و گزارش‌ها و تصاویر اعضاء و کشته‌شدگان گروهک‌های مختلف مارکسیست و التقاطی تمامی صفحات این روزنامه‌ها و مجلات را پر کرد. ملی‌گراهایی که تا دیروز در گوشه عافیت خفته و با اوج گرفتن نهضت از لانه‌هایشان بیرون خزیده بودند، در صفحات این مطبوعات و روزنامه‌ها بدل به مبارزان نستوه و پیشرو انقلاب گردیدند که اساسا گویا تمامی راهپیمایی‌ها و اعتصابات و تظاهرات را آنها هدایت می‌کردند!7
ولی در میان خیل این خبرها و گزارش‌ها، تقریبا هیچ‌گونه خبر یا گزارشی از شهیدان روحانی نهضت نظیر آیت‌الله سعیدی، شهید غفاری یا شهید اندرزگو و مبارزان مسلمانی نظیر نواب صفوی و محمد بخارایی به چشم نمی‌خورد. همچنین مقاله و یا مطلبی درباره گروه‌ها و انقلابیون مسلمان پیرو امام خمینی که در آن زمان نبض مبارزه و نهضت را در دست داشته و در صف مقدم انقلاب با کمترین تبلیغ و شعار، فداکاری و جانبازی می‌کردند، به چشم نمی‌خورد.
این روند رهبرسازی کاذب در واقع از همان زمان که مطبوعات یادشده از به اصطلاح اعتصاب دو ماهه خود بیرون آمدند، تقریبا به طور سیستماتیکی در روزنامه‌های اصلی و پرتیراژ آن ایام یعنی «کیهان»، «اطلاعات» و «آیندگان» به چشم می‌خورد.
در صفحه نخست اولین شماره منتشره روزنامه کیهان (پس از تعطیلی موقت مطبوعات) به تاریخ 16 دی‌ماه 1357، دعوت جبهه ملی ایران را برای اعتصاب عمومی و عزای ملی 17 دی ماه چاپ شده بود و در صفحه‌های میانی آن گزارش نسبتا مفصلی از مبارزات دو ماه گذشته و به‌خصوص راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا به چشم می‌خورد که با عکسی از کریم سنجابی (سرکرده جبهه ملی) و دوستانش در جلوی صفوف راه‌پیمایان همراه گشته بود. به طوری که به خوانندگان این روزنامه القا می‌شد رهبران جبهه ملی سرنخ همه مبارزات را در دست داشته‌اند.
در گزارش یادشده به طور تحریف‌آمیزی برپایی راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورای 1357 و دعوت مردم برای شرکت در آنها به «جبهه ملی ایران» نسبت داده شده بود.8 در حالی که به شهادت اسناد و مدارک موجود، راهپیمایی‌های فوق و دیگر راهپیمایی و اعتصابات روزهای اوج انقلاب در سال 57 با اطلاعیه‌های رسمی جامعه روحانیت مبارز و توسط امثال شهید بهشتی و شهید باهنر و شهید مفتح هدایت گردید که این موضوع حتی در گزارش‌ها و اسناد ساواک هم به ثبت رسیده است.9
متاسفانه روزنامه‌های آن ایّام به طرز عنادآمیزی سعی داشتند نقش و هدایت روحانیت را از صحنه مبارزات مردم و براندازی رژیم پهلوی حذف کرده و به جای آن گزینه دلخواه خود، یعنی ملی‌گراها و گروه‌های چپ و راست آمریکایی را قرار دهند.
سندی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا نشانگر ریشه‌های شکل‌گیری این نوع سیاست در روزنامه‌ها و مطبوعات آن روزهاست. در بخشی از این سند که گزارشی از دیدار سفیر آمریکا با سناتور مصباح‌زاده (صاحب امتیاز موسسه مطبوعاتی کیهان در سال‌های پیش از انقلاب) است و برای وزارت امور خارجه آمریکا ارسال شده، چنین آمده است:
«...سناتور مصباح‌زاده به هنگام بحث درباره ضعف سیاسی جبهه ملی گفت، در صورتی که از او خواسته شود، کیهان می‌تواند در عرض چند هفته از رهبران جبهه ملی، قهرمان ملی بسازد...»10
سفیر آمریکا در ادامه این گزارش می‌افزاید: «...به مدد روزنامه کیهان اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی بتواند با زیرکی، رهبری مخالفان را از دست خمینی بیرون آورد...»11 قابل ذکر است که پس از پایان اعتصاب مطبوعات در دی‌ماه 57، ناگهان و در کمال شگفتی، مصباح‌زاده، یکی از اعضای شاخه مخفی حزب توده به نام رحمان هاتفی را به سردبیری روزنامه کیهان منصوب کرد و از آن به بعد بود که روزنامه کیهان به تبلیغ و پروپاگاندا برای جبهه ملی، حزب توده و نیروهای چپ آمریکایی پرداخت تا مسیر مبارزه ملت به رهبری امام را در محاق ببرد.
احسان طبری در کتاب «کژراهه» که به خاطرات او اختصاص دارد، انتصاب رحمان هاتفی به سردبیری کیهان را عملی مشکوک و هدفدار و نوعی باج‌دهی سازمان سیا به شوروی سابق به شمار آورده است. اینچنین بود که از فردای پیروزی انقلاب اسلامی هم همین دسته از مطبوعات وابسته، بر طبل مخالفت با انقلاب و نظام اسلامی کوبیدند و جریانی از شبه روشنفکری این سرزمین را با خود همراه ساختند که همواره در بزنگاه‌های تاریخی ایران، منفعل بوده و یا به نفع نیروهای بیگانه وارد میدان شده و همچنین در اوج نهضت امام خمینی، محافظه‌کارانه عمل کرد و اصرار داشت که در مقابل سیل انقلاب بایستد و پس از پیروزی انقلاب، ریاکارانه تغییر جهت داد و به عنوان نیرویی رادیکال، دست به بحران‌سازی، تلاش برای تجزیه کشور تحت عنوان خودمختاری، القای بحران رهبری و نفی و تردیدافکنی درباره هویت خیزش اسلامی مردم زد.
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
خبرهای مرتبط
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار