شهدای ایران shohadayeiran.com

حامد اشتری در «قربانی طهران» مساله «تشخیص حق» را بیان می‌کند و نویسنده به ما می­‌گوید: تشخیص حق جستجوگری می­‌خواهد.
طلبه‌ای که می‌خواهد یکی از علما را در تهران به قتل برساند
به گزارش شهدای ایران، «قربانی طهران» نوشته «حامد اشتری» داستان طلبه‌‌ای قمی در زمان مشروطه است. طلبه‌­ای که به تحریک عده‌­ای خود را برای کشتن یکی از علما در طهران آماده می‌­کند. از قضا به گوش او می‌رسانند که این عالم با مشروطه مخالف است.

هاشم، عزم سفر می­‌کند و خود را از قم به طهران و پای درس آن عالم می‌­رساند. همزمان با دیدن شیخ و زیر نظر گرفتنش، تمرین تیراندازی با طپانچه می­‌کند.

داستان در ضرباهنگی تند، دو روایت موازی را بیان می‌­کند. روایت اول هاشم کیست که از زاویه دانای کل روایت شده و این در حالی است که خط دیگر داستان را من راوی می‌­گوید. منِ راوی که در حقیقت «سردار اسعد علی­قلی بختیاری» است.

در روایت «هاشم کهکی» قصه بر محور «شخصیت» است. هاشم آسیب دیده ظلم و جور است. از همان ایرانی‌­هایی که قاطبه مردم کشورمان را در ادوار مختلف تاریخ ایران تشکیل داده‌اند. رعیت­‌زاده است یا به اصطلاح امروزی­‌ها شهرستانی‌ است. هاشم کودکی و نوجوانی سراسر در رنجی داشته است. پدرش بنای سردار اسعد بختیاری بود و یک شب به فرمان سردار به قتل می­‌رسد.

هاشم تمام نوجوانی و جوانی‌­اش را کار کرده است. حتی حمال پیرمردی بوده که هر روز روی دوشش کار خرابی می‌کرده است. درون هاشم همچون دستان زبر بنایی کرده‌­اش پر از زخم است. زخم­‌هایی که فقط با نفس حق یک اهل تقوا التیام می‌­یابد.

هاشم ساده و زودباور است. راحت اعتماد می‌کند. راحت عاشق می‌­شود و ما را به یاد احادیثی می‌­اندازد که می‌­گویند: «اهل بهشت، بسیار ساده و شبیه به کودکانند.»

کافی است دو فصل از وجنات و سکنات هاشم بخوانیم تا رفتار بعدی‌­ او برای ما قابل پیش بینی شود. ما در مسیر قصه بیش از هر چیز هاشم را دوست خواهیم داشت و به دنبال او پا به پا می‌رویم.

اما درباره روایت دانای کل قصه، سردار اسعد بیش از هر چیز داستان، داستانِ «موقعیت» است. تعقیب و گریزها، نامه­‌های خفیه و پنهانی، تهدید و دعوت‌­ها و پاریس پرماجرا ما را به دنبال خود می‌­کشاند. در این روایت مخاطب بیش از هرچیز به دنبال حل معماهایی است که نویسنده به عمد در ذهن مخاطب ایجاد می­‌کند تا به وقتش رمزگشایی کند. ضمن این­که سردار اسعد آن­چنان که هاشم برای ما ملموس و مصور می‌­شود، تصویرسازی نشده و تنها او را در آن مقطع زمانی و در آن موقعیت می‌­بینیم. ما فقط می‌­فهمیم که او در این برهه از زمان سرگرم تلذذ است. یا این­که شیر قهوه را با شکر فراوان می‌­نوشد.

ضرباهنگ داستان، تند و آخرالزمانی است. درست حال و هوای مردم این روزگار را تشخیص داده و زود سر اصل مطلب می‌رود. دوری از اطاله­‌گویی و اطناب و حشو و بیان روایت به شیوه ما قل و دل از ویژگی‌­های این رمان است.

نویسنده خود را از بازی‌­های زبانی و فرمی رها کرده و سعی بر خودنمایی در قلم‌فرسایی خود ندارد. مخاطب می‌­داند که این اثر چند لایه پرداخت شده و سرشار از رمز و نشانه است. این را از همان نام­گذاری فصول می‌­شود فهمید تا خواب‌­ها و دیگر استعاره‌­ها. ناسوت، دعوت، نفحه، یقظه، نارنج، احراق، اژدها بر ره، برگ ریزان، موت صغیر، خون، سجن و در نهایت «اسرار هویدا» و «عود» هر کدام نام فصلی از فصل­های این رمان است که برحسب محتوا اشاره به کهن الگویی در این­ باره دارند.

هاشم برای کندن نارنجی که تجویز طبیب معشوق است، دستش را بی‌­آنکه بفهمد زخمی می­‌کند و خون از آن جاری می‌­شود. داستانی که بی‌اختیار ما را به یاد ماجرای یوسف و مجلس ترنج زلیخا می‌­اندازد.

«موت صغیر» یکی از مفاهیمی است که در عرفان اسلامی و در اطلاق به واژه­ «عشق» آمده است. این مفهوم در خوابی که هاشم درباره مرگ خودش می‌­بیند، استفاده شده است. «حبیبه» پای جسدش می­‌آید و می‌­گوید او نمرده بلکه دچار موت صغیر شده است. در فصل «احراق» هاشم فانوسی به درخت آویزان  می‌کند. درخت آتش می­‌گیرد و هاشم برای خاموش کردنش هفت بار لب چاه تا درخت می­‌دود و ما را به یاد هاجر در سعی صفا و مروه می‌­اندازد.

 رسول الله فرمود: «ِانَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ أَلا فَتَعَرّضُوا لَها» همانا در طول عمر شما، نسیم‌های الهی وزیدن می‌گیرد.». «نفحه» که به معنای باد خوش است و در اصطلاح توجه و عنایت حق به بنده است مصادف می‌­شود با اولین اثراتی که حرف­‌های شیخ در قلب هاشم برجای می­‌گذارد. «یقظه» که اولین مرحله در عرفان به معنای بیداریست، شکی است که از دیگ پلوی سفارت انگلیس به جان هاشم می­‌افتد.

زیباترین این پرداخت‌­ها مربوط می‌­شود به مساله­ «نذر نور» که اشاره دارد به آیه «الله نور سماوات و الارض» و شاهکار این اثر خلق این استعاره­ بی ­بدیل است. توجه نویسنده به کهن الگوها اثر را از سطح یک کار خوش­خوان پرفروش فراتر می‌­برد و ظن خواننده را به ماندگار شدن آن در عرصه ادبیات بیشتر می‌­کند.

شخصیت‌­های این رمان جان دارند. یعنی هم زبان و بیان و لحن مخصوص خودشان را دارند و هم تصویر و سر و صورت و چشم و ابرو. این مساله محدود به یکی دو شخصیت محوری نمی­‌شود از فضل ­الله نوری گرفته تا عالم‌­زاده­ مسگرها و چشمان پشت نقابش هرکسی گفتگویی دارد و رنگ و رویی.

آشنایی نویسنده با فولکلورها و تلاش او برای پرداختن به تاریخ اجتماعی-فرهنگی علاوه بر تاریخ سیاسی قابل ستایش است. مردم شناسی نویسنده و برخورد او با شخصیت‌­ها در ابعاد مختلف زندگی‌­شان غیر قابل انکار است. به بیانی باید گفت که او نه فقط تاریخ تحولات مشروطه را خوانده بلکه فرهنگ مردم، آداب و رسوم و گفتگویشان را نیز در آن زمان مورد مطالعه قرار داده است. در حین خواندن رمان تصور خانه‌­های خاکی رنگ و حیاط دار به خلاف آسمان خراش‌­های امروز طهران کار دشواری نیست. ما لباس­‌های مردم و کوچه­‌های تنگ و باریکی که خانه­‌ها و مساجد را به بازار متصل می‌­کند هم می‌­بینیم. فرهنگ غذایی مردم پیش چشمانمان است، از کله­‌پزی‌­های داش مشدی­‌های طهران قدیم تا مجمع هلیمی که کنارش شکر و دارچین نمک هم دارد.

ما در این داستان به دنبال آن نیستیم که هاشم کهکی فلان شیخ شهید را خواهد کشت یا نه. مساله این که او در این راه خلوص نیت دارد یا خیر هم نیست. گرچه ظنین می­‌شویم که او به عقده گشایی سختی­‌هایی که کشیده، پدری که از دست داده برای ذبح شیخ چنین مصر است و تمرین تیراندازی می‌­کند. مساله «تشخیص حق» قربانی طهران نوشته حامد اشتری را می‌­سازد. نویسنده به ما می­‌گوید تشخیص حق جستجوگری می­‌خواهد. ما نه باید آن مردم ساده لوح پای دیگ پلوی سفارت انگلیس باشیم و نه «هاشم کهکی» که هزار تومان آن خیر را برای کشتن «شیخ» حلال و طیب و مرضی خدا پنداشته است. باید شک کنیم و جستجو کنیم. باید گوش شنوا داشته باشیم و حرف­‌های شیخ را بشنویم و جسارت گریستن و اعتراف کردن داشته باشیم تا لایق دانستن اسرار شیخ بشویم.

این رمان، یک اثر بدیع است. نویسنده لحن و امضا و روایت خودش را در اثر برجای گذاشته است. تقلیدی نیست و نوآوری خودش را دارد. دردمند و دغدغه­‌مند است و مخاطب را دعوت به جستجوگری می­‌کند. از مخاطب به تمثیلی می‌­خواهد که سطحی‌نگر نباشد و فقط پوسته هر چیز را نبیند. چرا که هر خیر و شری عمقی دارد و درونی که مصدر اصلی همان درون است. «قربانی طهران» یک رمان مینی‌مال ۱۸۰ صفحه­‌ای اثری خوش­خوان و خوش‌­پرداخت از نشر معارف است.

این رمان به جز مخاطبان خاص خود می­‌تواند رضایت آنان که در ویترین­‌ها به دنبال داستانی صحیح و فرمی درست هستند را نیز به دست بیاورد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار