شهدای ایران shohadayeiran.com

در مطلب زیر گفتگوی متفاوت با بازیگر نقش جواد جوادی در سریال بچه مهندس ۳ را می‌خوانید.
شهدای ایران: گفتگو با روزبه حصاری، بازیگر نقش جواد جوادی در سریال بچه‌مهندس ۳ را می‌خوانید.بازیگر«جواد جوادی»: سر نخبگانمان منت نگذاریم

شما در فصل سوم به گروه ملحق شدید. آیا فرصت کرده بودید بیننده فصل‌های قبلی این مجموعه باشید تا با یک ذهن آماده وارد دوران جوانی جواد جوادی شوید؟ به هر حال راکورد شخصیت جواد جوادی از کودکی و نوجوانی در بازی باید حفظ می‌شد.
من فصل‌های قبل را دیده بودم. البته فصل یک را کامل دیده بودم و فصل دوم را جسته و گریخته که بعد از طریق اینترنت فصل دوم را کامل دیدم و به عنوان مخاطب هم کار را دوست داشتم، اما وقتی این پیشنهاد مطرح شد سعی کردم در ابتدا تمام آن چیزی که از کاراکتر می‌شناختم را کنار بگذارم. یعنی نظرات کارگردان، نویسنده و عواملی که در دو فصل قبلی با این مجموعه همکاری کرده بودند را درباره خودم می‌پرسیدم. مثلا از بچه‌های پشت صحنه می‌پرسیدم من را می‌بینید باور می‌کنید همان جواد هستم که حالا بزرگ شده؟

آیا موردی پیش آمد که بخواهید دیالوگ و حرکتی را برای جواد در بازی استفاده کنید که در تعامل با کارگردان و نویسنده در آن مورد به اشتراک نظر نرسیده و چالش به وجود آمده باشد؟
بله پیش آمد. برای من تجربه سختی بود. از این بابت سخت بود که به هر حال بخشی از قصه در حال ویرایش بود. به این معنی که ما یک فیلمنامه کامل داشتیم که ممکن بود به تناسب نظرات نویسنده و کارگردان و تیم اجرایی کار، بخش‌هایی از قصه تغییر کند. تئاتر به من آموخته همه بخش‌های نمایشنامه باید مورد بررسی قرار بگیرد تا تکلیف شخصیت روشن و مشخص باشد. این کار برای من سخت بود. اما به‌واسطه اعتمادی که به گروه داشتم، سعی کردم با تغییرات همراهی کنم.

وقتی فصل‌های قبلی سریال را می‌دیدید، اصلا فکر می‌کردید روزی نقش جوانی جواد جوادی را بازی کنید و قرعه‌اش به نام شما بیفتد؟
دوستان فراخوانی را منتشر کرده بودند که من آن فراخوان را دیدم. خاطرم هست کنار مادرم نشسته بودم و فضای مجازی را رصد می‌کردم که عکس را به وی نشان دادم و گفتم این نوجوان شبیه من نیست؟ خودم فکر می‌کردم، چون دوست دارم این نقش را بازی کنم، آن نوجوان را شبیه خودم می‌بینم، اما وقتی مادرم این مساله را تأیید کرد و بعد که چند عکس از آلبوم را کنار هم گذاشتیم دیگر به یقین رسیدم شبیه هستیم؛ بنابراین با یکی از بازیگران سریال که از دوستانم هستند، تماس گرفتم و او پاسخ نداد.
بعد فکر کردم قسمت نبود. اما روز بعد با من تماس گرفت و من نتوانستم خواسته‌ام را بیان کنم. تا این‌که بعد از عید هم دوباره این فراخوان منتشر شد. با یکی از بازیگران فصل دوم این مجموعه سر تمرین یک تئاتر بودیم. به او گفتم به نظرت من گزینه خوبی برای این نقش نیستم و بلافاصله تأیید کرد و شماره محمدجواد سعدی را به من داد تا تماس بگیرم، اما به نظرم رسید حرفه‌ای نیست که من تماس بگیرم.

به هر حال خیلی از بچه‌هایی که با آن دفتر کار کردند من را می‌شناسند و کارم را دیده بودند و فکر کردم اگر مناسب باشم خودشان حتما تماس می‌گیرند. ضمن این‌که، چون جنبه فراخوان عمومی داشت، حس می‌کردم ممکن است یک بازیگر از شهرستان بخواهد این نقش را بازی کند و همان اتفاقی که برای محمود خسرومنش افتاد، ممکن بود برای جواد جوادی هم بیفتد. در نهایت محمدجواد سعدی خودش با من تماس گرفت. گویا سریالی از من روی آنتن بود و آقای غفاری من را به‌واسطه آن کار دیدند و به نظرشان برای نقش جواد مناسب بودم.

شما از آن بازیگرانی هستید که دوست دارید نقش شما را به چالش بکشد، اما شخصیت جواد طوری نبود که شما بازی عجیب و غریبی برای این نقش داشته باشید و شما را به چالش دعوت کند.
با بخشی از نظرات شما موافقم. پوسته کاراکتر جواد روان، نرم، عقلانی و بدون استفاده از هوش هیجانی است، اما آن چیزی که در درون کاراکتر می‌گذرد و به تعبیری جهان‌بینی کاراکتر محسوب می‌شود، به نظرم خیلی خارق‌العاده است. یعنی در زمانه حاضر این‌گونه بودن، شبیه داستان‌های علمی - تخیلی است که شما باور کنید چنین شخصیتی می‌تواند این‌گونه زندگی کند. ممکن است چنین شخصیت‌هایی خیلی کمیاب و نادر باشند؛ اما هستند. شاید اگر خودم ندیده بودم، می‌گفتم وجود ندارد. ولی وجود دارد و، چون اقلیت است، نادیده گرفته می‌شود. شخصیت جواد جوادی منهای این‌که بدون پدر و مادر و در پرورشگاه بزرگ شده، نماینده طیفی است که من مهم‌ترین سال‌های عمرم را کنارشان زندگی کردم. یعنی دوران نوجوانی تا جوانی من در کنار جوانانی سپری شد که از همین طیف بودند.

منظورتان این است که آن افراد هم جزو نخبگان بودند؟
به نظرم واژه نخبه آنقدر دستمالی شده که ما به خودمان نخبه نمی‌گوییم. یعنی هر کسی کار کوچکی را انجام می‌دهد، این واژه را درباره‌اش به‌کار می‌برند؛ بنابراین از این واژه را در مورد بچه‌هایی استفاده می‌کنم که هنوز به‌کار گرفته نشده‌اند و فضایی به آن‌ها داده نشده است.

درباره درونیات جواد نکاتی بیان کردید که با توجه به آنچه ما تا به امروز در سریال دیده‌ایم، هنوز چالش‌های هیجانی از جواد ندیده‌ایم.
من سعی کردم اضطراب‌های جواد را نشان بدهم. امیدوارم موفق شده باشم. آرامش یک پدیده درونی محسوب می‌شود، اما آرام بودن یک رفتار بیرونی است.

ولی در یکی از سکانس‌ها که سعید در بیمارستان بستری بود و جواد به ملاقاتش می‌رود، وقتی از اتاق بیرون می‌آید ما در چهره جواد اضطراب و ناراحتی نمی‌بینیم، اما بعد وقتی به خانه می‌رسد شاهد اشک‌های او و متحول شدنش هستیم. واکنش جواد در این دو صحنه بسیار متضاد هم است. دلیل این تضاد چیست؟
در مقطعی از قصه این اتفاق می‌افتد که جواد هنوز به توفیقی اعتماد ندارد. یعنی تصمیم دارد کاری انجام بدهد، اما مطمئن نیست. چون هنوز مشکلاتی که با هم داشتند، حل نشده است. اگر من بخواهم از منظر جواد و جواد‌ها که نمایندگی‌شان را می‌کنم حرف بزنم، به دکتر توفیقی حق نمی‌دهم با جواد به این شکل صحبت کند.

ما نباید سر نخبه‌هایمان منت بگذاریم که اینجا بماند و کار کند. ما باید برای نخبه‌هایمان امکانی ایجاد کنیم که بماند و کار کند. من از دید جواد جوادی می‌گویم. ممکن است روزبه حصاری طور دیگری فکر کند. من وقتی درون نقش زیست می‌کنم، باید از دریچه نگاه نقش صحبت کنم. جواد در مقابل توفیقی نمی‌شکند، اما در خانه و لب حوضی که نشان محیط امن مادرانه بی‌بی‌گوهر (با بازی درخشان خانم قاسمی) است، می‌شکند. خیلی از اوقات همه ما این رفتار را می‌کنیم و به دامان مادر پناه می‌بریم و یکباره می‌شکنیم. اصلا مفهوم مادر همین است. آن هم برای جواد که همیشه از این مفهوم محروم بوده است.

شخصیت‌های مثبت معمولا در سریال‌ها یک سری ویژگی‌های یکنواختی دارند که جواد هم در این سریال بی‌بهره نیست و با وجود این‌که خطا‌های جزئی دارد، اما خیلی مثبت است. تحلیل خودتان از این حجم مثبت بودن چیست؟
تحلیل شخصیت در حوزه نویسنده است، اما در مواجهه بازیگر با نقش، مهم‌ترین کاری که می‌تواند با نقش بکند این است که او را قضاوت نکرده و عاشق نقشی که بازی می‌کند، باشد. حال می‌خواهد نقش منفی باشد یا مثبت. چون مثبت یا منفی بودن نقش را مخاطب تشخیص می‌دهد.

حتی به عقیده من بازیگری که می‌خواهد این نقش را بازی کند هم در محل تشخیص نیست. امکان ندارد شما آدم جانی را در جهان پیدا کنی که مقابل دوربین بنشیند و بگوید: «سلام من یک جانی هستم.» حتما دلایلی برای جنایتش دارد و به قدری این دلایل درونش نهادینه شده که باور دارد درست‌ترین عملکرد را دارد. از آن‌طرف هم امکان ندارد آدم خوبی بگوید من خوبم. قطعا می‌گوید من آدم سراپا تقصیرم، ولی سعی می‌کنم خوب باشم.

جواد جوادی اصلا اعتقاد ندارد که آدم خوبی است و همواره دچار شک می‌شود. چه کسی گفته آدمی که شش سال از عمرش را منتظر کسی بوده که هیچ خبری از او ندارد، آدم خوبی است. خوب است همین‌جا این نکته را بیان کنم وقتی ما یک نقش را بازی می‌کنیم، فقط ایفاگر آن نقش هستیم. نه آموزگار مردم هستیم و نه مانیفست می‌دهیم.

گویا قرار بود تیتراژ سریال با صدای شما پخش شود، اما نشد.
صحبتی مطرح شده بود مبنی بر این‌که اگر مجالی باشد، تیتراژ سریال به من واگذار شود که قسمت نشد. البته به‌تازگی همان تراک را منتشر کردم که خوشبختانه با استقبال و مهر مردم هم روبه‌رو شده است.

بار‌ها گفته‌اید که منتقد خودتان هستید، حال که به عنوان مخاطب این سریال را دنبال می‌کنید، چقدر از جواد راضی هستید و به خودتان چه نقدی دارید؟
معمولا از تصویر خودم راضی نیستم و کار‌هایی را که بازی می‌کنم فقط یک بار می‌بینم تا پی به نقاط ضعف و قوتم ببرم؛ بنابراین اگر بخواهم صادقانه بگویم هیچ‌وقت از خودم صددرصد راضی نیستم و احساس می‌کنم می‌توانستم بهتر باشم.

با توجه به بی‌مهری‌ای که گفتید، ما در همین سریال شاهد بودیم که نام شما در قسمت‌های نخست سریال در تیتراژ نبود و شما هم واکنش نشان دادید. داستان چه بود؟‌
نمی‌دانم مشکل از کجا و از جانب چه کسی بود. خیلی‌ها از من سوال کردند چرا اسمت در تیتراژ نیست. من هم برای این‌که سوء‌تفاهم به‌وجود آمده را برای عده‌ای حل کنم، با لحن شوخ‌طبعانه در فضای مجازی پست گذاشتم و این موضوع را مطرح کردم و بعد وارد فرآیندی شدیم که چه کسی مقصر است و چه کسی با چه کسی مشکل دارد!

البته در طول تاریخ سینما این اتفاق افتاده که یک بازیگر وقتی قرار است در بخشی از قصه به فیلم ورود پیدا کند، اسمش را در تیتراژ اول نمی‌زنند و خیلی هم اتفاق هیجان‌انگیزی است، اما منوط به این نکته است که در اخبار هم نامی از آن بازیگر برده نشود.

صابر ابر در فیلم «درباره الی» نمونه ایرانی این موضوع است و در نمونه خارجی می‌توان به فیلم «هفت» اشاره کرد که کوین اسپیسی خودش این پیشنهاد را می‌دهد. این پیشنهاد هم وقتی در دفتر مطرح شد، احساس کردم غافلگیری برای مخاطب جالب است، اما به این موضوع فکر نشده بود که این همه خبر از من رفته و همه می‌دانند که من در این سریال نقش جواد را بازی می‌کنم.

بازخورد بچه‌های پشت‌صحنه.
چون عوامل از فصل اول پای کار بودند و بازی آن بازیگران نقش‌های کودکی و نوجوانی جواد را به صورت خام دیده بودند، از آن‌ها فیدبک می‌گرفتم. در کنار این نظرات برای طراحی شخصیت از کارگردان و نویسنده هم راهنمایی می‌گرفتم. به هر حال به عنوان بازیگر شاید فکر می‌کردم یک جایی باید خلاقیتی برای این نقش داشته باشم، اما سعی کردم بدون مشورت این کار را انجام ندهم. یعنی با آقای غفاری و آقای وارسته همه چیز را هماهنگ می‌کردم. کمتر نویسنده‌ای را دیدم که مدام سرصحنه باشد، اما آقای وارسته در زمان فیلمبرداری تقریبا هر روز حضور داشت. زمانی که آقای غفاری سکانس‌های دیگر را می‌گرفت، من و دوستان دیگر نیز با آقای وارسته درباره موارد مختلف گفتگو می‌کردیم.

عشق جواد عقلانی است؟
باید از نگاه یک عاشق به ماجرای جواد نگاه کنید. دل منطق نمی‌شناسد. عشق از دریچه دل وارد می‌شود؛ نه از دریچه عقل. ضمن این‌که جواد جوادی تربیت‌یافته دامان مامان صدیقه و بابا اسماعیل است. از طرفی مرارت‌ها و مصیبت‌هایی در دوران نوجوانی دیده که باعث شده از جواد یک آدم رویین‌تن بسازد.

نگارش فیلمنامه به روز بود؟
ما بخش مهمی از قصه را به صورت مدون و بخشی از قصه را نیز در قالب سیناپس داشتیم و می‌دانستیم قرار است چه اتفاقاتی بیفتد، اما در طول کار نویسندگان می‌نوشتند و متن به دست ما می‌رسید.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار