شهدای ایران shohadayeiran.com

سعدی از همان تجربه‌های معمولی که همه ماها داشتیم و داریم حرف زده، اما یک جور دیگر. با یک نگاه ویژه. با یک بیان هنرمندانه.
شهدای ایران: روز اول اردیبهشت به نام «استاد سخن سعدی» است. برخلاف امروز که هرکسی به دیگری می‌رسد، یک «استاد» به اول اسم او می‌بندد، در گذشته کلمات ارج و قربی داشتند و به هرکسی استاد نمی‌گفتند. مثلاً در کل تاریخ ادبیات فارسی، چندتا استاد بیشتر نداریم، یکی رودکی است که «استاد شاعران» است، یکی فردوسی که «استاد توس» لقب دارد و یکی هم سعدی. حتی به کسانی مثل حافظ و نظامی و مولانا هم استاد نمی‌گفتند و لقب استادی در سخن، خاص و مختص به شیخ سعدی است. بی‌حکمت هم نیست.

کافی است خودتان یک کلیات یا گزیده‌اش را دست بگیرید و همین‌طوری سر کتاب را باز کنید و شروع کنید به خواندن. فقط باید حواس‌تان باشد که شرط لذت بردن از شعر، توجه به کلیت آن است. یعنی این‌که اگر سر یکی دوتا لغت گیر کردید، نباید فکر کنید که دیگر تمام شد و نمی‌شود ارتباط گرفت. نباید فکر کنید که باید پاشد و رفت کتاب لغت به دست برگشت. نباید فکر کنید که معنی یک لغت، مهم‌تر از تصویر کلی است. شعر، یک هنر است و مثل هر هنر دیگری، هدف اصلی‌اش ایجاد حال خوش، یا دقیق‌ترش را بخواهیم بگوییم، حال متفاوت است.

چرا باید سعدی خواند؟

همان‌طور که ما وقتی یک فیلم زبان اصلی می‌بینیم، نمایش فیلم را برای آن یکی دو کلمه‌ای که معنایش را نمی‌فهمیم متوقف نمی‌کنیم، اینجا هم باید اجازه بدهید قرار گرفتن در حال و هوای کلی اثر، ندانستن معنی آن چند لغت را جبران کند. به جایش باید دل بدهیم به جریان شعر و موسیقی شگفت‌انگیزی که سعدی در حرف زدن دارد و کلمات را طوری به استخدام درمی‌آورد که انگار خمیربازی باشند.

شاید هیچ شاعر و سخنور دیگری این‌همه از زبان فارسی استفاده‌های گوناگون نکرده باشد که سعدی. او عاشقانه دارد، پند و نصیحت دارد، قصیده و مدح گفته، مرثیه سروده، موعظه کرده، حتی بین خودمان باشد در هزلیات و جوک‌های سه‌نقطه‌دار هم تفننی کرده. برای همین اولین فایده سعدی خواندن همین است که با شیوه درست سخن گفتن را بهتر و بیشتر یاد می‌گیریم و نکات و امکانات و ریزه‌کاری‌های ویژه زبان فارسی را که فکر می‌کنیم بلد هستیم، می‌فهمیم. این کار به‌خصوص برای امروز ما که شاید بیشتر از هر عصر دیگری نویسنده داریم و به برکت فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، همه نویسنده شده‌اند، ضرورتش بیشتر از وقت دیگری است.

 اما این آموزش، تنها دلیل سعدی‌خواندن نیست و نباید باشد. سعدی هنرمند است و درست که هنر، خودش یک مهارت است، اما موضوعِ هنر، آن مهارت نیست. ما در وقت تماشای یک عکس زیبا، اول فکر نمی‌کنیم که طرف این عکس را با دیافراگم چند گرفته است؟ بلکه اول منظره را می‌بینیم و به این فکر می‌کنیم که عکاس از همان منظره‌ای که ما زاویه دیگرش را دیده بودیم، چه چیز جالبی را بیرون کشیده است.

موضوع اصلی هنر، نگاه متفاوت به جهان است. یک مثال دیگر. همه ما تجربه رفاقت را داریم و می‌دانیم که داشتن دوست خوب، چقدر به‌دردبخور و لذتبخش است. سعدی همین را این‌طوری تعریف کرده: «درِ چشم بامدادان به بهشت برگشودن/ نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی». کار را به مرحله مقایسه با عالم بالا کشانده و لطف حرف را تمام کرده.

در موارد و موضوعات دیگر هم همین‌طور است. سعدی از همان تجربه‌های معمولی که همه ماها داشتیم و داریم حرف زده، اما یک جور دیگر. با یک نگاه ویژه. با یک بیان هنرمندانه. چیزی که خواندن و شنیدنش، به مایی که همان موضوعات عشق و جدایی و شادی و غم و اندوه و اشتیاق را تجربه کرده‌ایم، لذت می‌دهد. مهم‌ترین دلیل سعدی خواندن همین است. این‌که لذت ببریم. گفت «قیامت می‌کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن».

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار