شهدای ایران shohadayeiran.com

کشف راز در کشور قرنطینه؛
نسخه امیرخانی برای علاج این بیماری هم در دکان سیاست‌بازان و اقتصاددان‌ها نیست، بلکه تجویزش برای ۸۰میلیون ایرانی این است که...
شهدای ایران: وسط نزاع کرونا با دنیا و روزهایی که دم‌به‌دم بهمان گوشزد می‌کنند برای عافیت خود و دیگری از دیگری فاصله بگیرید و در روزهای اعتکاف صورت‌ از دست‌هامان؛ رضا امیرخانی از کتاب جدیدش رونمایی کرد و شاید این بهترین خبر فرهنگی در این روزهای احتیاط از بیماری باشد؛ به‌خصوص که امیرخانی در کتاب جدیدش از سفر به کشوری گفته که سال‌هاست مردمانش در قرنطینه و پرهیز از دنیای بیرون زندگی می‌کنند و عجب آدم خوش‌سفری است این رضا امیرخانی. خود سفر به کره شمالی جذابیت‌های خاص خودش را دارد؛ حالا فرضش را کنید در کنج قرنطینه، نویسنده‌ای کنار دست‌تان نشسته و برایتان از داستان سفرش تعریف می‌کند و «بنا ندارد شبیه یک گردشگر، شرح مستوفا بدهد از بازدیدهایش. تکرار آنچه در شبکه جهانی در دسترس است کار او نیست و با یک جست‌وجو می‌شود بهش رسید. او چیزی را می‌گوید که اولا مربوط به نگاه خودش بوده و در ثانی به کار مخاطبش بیاید.» لابه‌لای این سفرنامه، خاطراتی هم هست از سفرهای دیگرش که هنوز جایی نگفته و ننوشته و البته که در شرح و بسط‌شان امساک کرده تا شاید وقتی دیگر و در کتابی دیگر بنویسدشان.



عادت سفرنامه‌نویسی امیرخانی است که علاوه‌بر شرح مکان سفر، مخاطبش را از آنچه درون خودش می‌گذرد هم باخبر کند و برای همین خواننده «نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ» نه‌تنها با سفری بیرونی که توصیف مناظر، موزه‌ها و احوالات مردم کره شمالی است همراه می‌شود، بلکه صفحه به صفحه در حال کشف سفر درونی نویسنده هم هست. طبیعی است که امیرخانی در این سفر درونی، پایش به آنچه که هست گیر باشد و دغدغه‌هایش هم متصل به احوالات داخل ایران. مثلا در جایی از کتاب، وقتی به این اشاره می‌کند که تحریم و دیکتاتوری در کره شمالی دو روی یک سکه‌اند که کشور تحریم‌شده را به دام‌چاله تک‌صدایی انداخته، ناگزیر است به آنچه که در ایران اتفاق می‌افتد هم اشاراتی داشته باشد.

امیرخانی حین نوشتن، مخاطبش را ذهن‌خوانی نمی‌کند، ولی بی‌خبر از مشابهت‌سازی ایران و کره شمالی که در این چند سال شکل گرفته، نیست و بی‌معطلی سراغ همان مقایسه‌ای می‌رود که احتمالا خواننده ایرانی از کشور خودش با کره شمالی دارد. مثلا در همان فقره علاج تک‌صدایی در جایی از کتاب آورده: «هر مراوده و رابطه‌ای کمک می‌کند به شکاندن تک‌صدایی. هر رابطه‌ای پادزهری است برای تحریم. حالا با دیدن کره شمالی می‌فهمم که از هر فرصتی برای ارتباط عمیق بین‌المللی باید استفاده کرد. ارتباط عمیق الزاما اقتصادی نیست و مهم‌تر اینکه همواره در رابطه شمال و جنوب شکل نمی‌گیرد.»

نسخه امیرخانی برای علاج این بیماری هم در دکان سیاست‌بازان و اقتصاددان‌ها نیست، بلکه تجویزش برای ۸۰میلیون ایرانی این است: «که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانه خود دعوت کند و این ظرف پنج سال برای ۸۰میلیون ایرانی، یعنی رابطه با ۲۴۰میلیون غیرایرانی.» از این فقره تجویزها کم ندارد کتاب «نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ»؛ مثل همان بخش‌هایی که از تفاوت آزادی و احساس آزادی بین عرب‌های مصر و عربستان می‌گوید و گریزی می‌زند به سرود خواندن دانش‌آموزان کره‌ای در میدان پیونگ یانگ که خودشان را شادترین مردم دنیا می‌دانستند. البته این‌طور هم نیست که هر آنچه برای امیرخانی در این سفر شکل گرفته مثل همین گزاره ایران هرگز کره شمالی نخواهد شد! حاصل کشف و شهود این سفرش باشد و هیچ پیش‌فرضی نداشته باشد. گویا در جاهایی از سفرنامه‌اش در حال تکمیل کردن بخش دوم جدول ویژگی‌های ایران و کره است؛ مثلا وقتی از تفاوت استراتژی ایران و کره شمالی در دستیابی به سلاح کشتار جمعی حرف می‌زند، گریزی می‌زند به فتوای رهبر انقلاب مبنی‌بر منع استفاده از سلاح کشتار جمعی و حتی به جلسه‌ای اشاره می‌کند که از ایشان در مورد این فتوا سوال کرده است. امیرخانی این شباهت در قدرت تسلیحاتی را فقط برساخته رسانه می‌داند و معتقد است قدرت نظامی ایران بسیار به قدرت نرم نزدیک است، حال آنکه کره شمالی واقعا به صورت سخت صاحب قدرت نظامی است. به قول خودش «آنچه شباهتش می‌پنداریم، حسب اتفاق در زمره مهم‌ترین تفاوت‌های ماست... .»

علی‌ای‌حال در روزهایی که سالن‌های سینما و تئاتر بسته شده و قاه‌قاه‌های خندوانه‌ای تلویزیون هم به تجویز اطبا کم شده، پیشنهاد می‌کنم جایی دنج پیدا کنید و «نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ» بخوانید و حظ وافر ببرید از کلنجار رفتن یک ایرانی برای کشف سرزمین ناشناخته‌ها.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار