شهدای ایران shohadayeiran.com

اگر امام حسین علیه‌السلام می‌خواست رازهای قیام او پنهان بماند، هرگز زن‌ها و کودکان را همراه خود نمی‌برد. اما قرار بود پیام کربلا جهانی شود، در ذهن تاریخ ثبت‌شده و برای همیشه باقی بماند. این اتفاق جز با اسارت رفتن خانواده‌های مظلوم ممکن نبود.
بررسی اسرار اسارت حضرت زینب(س)
به گزارش شهدای ایران؛ ماجرای اسارت زنان و کودکان کربلا بخشی جدانشدنی از این واقعه عظیم است که فاجعه کربلا و قیام عاشورا بدون آن معنا نمی‌شود. حضرت زینب سلام‌الله علیها در خردسالی پدربزرگ خود، پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله را از دست داد. مدتی بعد شاهد شهادت مادر گرامی خود بود و سپس شهادت پدر و بعد از آن ظلم‌ها و شهادت برادر بزرگ، امام حسن مجتبی علیه السلام را دید و تحمل کرد. گویی همه این وقایع سیر تربیتی داشته تا آن بانوی گرامی را برای وقایع کربلا آمده کند تا در مدت حدود هشت ساعت در روز عاشورا، شاهد شهادت برادر عزیز و امام بزرگوار خود، امام حسین علیه السلام باشد و فرزندان، عزیزان و یاران برادر خود را در دشت کربلا شهید و غرق خون ببیند. حتی فجایع پیش روی حضرت زینب سلام‌الله علیها به همین مرحله ختم نشد و اسارت، برگ جدیدی از مصائب در نظر گرفته شده برای ایشان بود تا این فصل از زندگی خود را نیز در نهایت صبر، بردباری، شجاعت و غیرت به اتمام برساند تا الگوی مناسب و کاملی برای زنان بعد از خود باشد.

در گفت‌وگویی که با آیت‌الله حسن ممدوحی، استاد حوزه و پژوهشگر دینی انجام داده ایم به بررسی وقایع پس از قیام عاشورا و ماجرای اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام پرداخته ایم تا ضرورت‌ها و اسرار این فصل از تاریخ زندگی حضرت زینب سلام‌الله علیها مشخص شود. آن طور که این کارشناس اسلامی توضیح می‌دهد، حضرت زینب سلام‌الله علیها هرچند که به اسارت رفت و همه عزیزان خود را از دست داد، اما چنان با عزت و غرور دینی از حق دفاع کرد که یزید هم ترسید. عبارت «ما رأیت الا جمیلا» آن‌قدر کوبنده بود که کاخ یزید را لرزاند. این اسارتی نیست که اسیر را در موضع ضعف قرار بدهد. در حالی که سخنرانی کوبنده و آگاه‌کننده حضرت زینب سلام‌الله علیها، نشان داد که یزیدیان چه جنایت بزرگی مرتکب شده‌اند و ضعف آن‌ها را برای همه آشکار کرد. آن هم ضعفی که اگر اسارت برای این خانواده رقم نمی‌خورد، شاید هرگز معلوم نمی‌شد.

رموز اسارت خانواده امام حسین علیه‌السلام

وقتی سیر کلی زندگی حضرت زینب سلام‌الله علیها را در نظر می‌گیریم، به نظر می‌رسد که از بدو تولد، یک سیر تربیتی و رشد شخصیتی برای ایشان در نظر گرفته شده تا برای فاجعه کربلا و اسارت بعد از آن آماده باشند. چرا این اتفاق‌ها برای آن حضرت روی داد؟ آیا حتماً باید ماجرای اسارت برای آن حضرت و سایر بازماندگان کربلا اتفاق می‌افتاد؟

اگر نکاه کلی به واقعه کربلا داشته باشیم و عمق و اصل جریانات را درک کنیم، متوجه می‌شویم که اصولاً باید یک زن عهده‌دار پیام‌رسانی کربلا می‌شد. در عین حال باید اسارت اتفاق می‌افتاد تا نهایت شقاوت یزیدیان معلوم شود. در نظر بگیرید اگر در جنگ تحمیلی که هشت سال در کشور ما روی داد، اگر اسارت گروهی از رزمندگان نبود و آن‌ها نمی‌آمدند و تعریف نمی‌کردند که صدام ملعون و رژیم بعث عراق چه ظلم‌هایی در حق آن‌ها کردند، نهایت پلیدی دشمن برای کسی معلوم نمی‌شد. حتی مردم آزاده خوی عراق بعد از جریانات اسارت متوجه ظلم‌هایی از صدام شدند که شاید تا آن زمان نمی‌دانستند.

اسارت عزتمندانه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاید در نظر عده‌ای به نظر برسد که اسارت، نوعی کوچک شدن با خود همراه دارد. در حالی که در ماجرای کوچه بنی‌هاشم می‌خوانیم که حضرت زهرا سلام‌الله علیها غیرتمندانه از امام زمان خود دفاع کرده و به شهادت رسید. در حالی که شاید اسارت این اندازه عزتمندانه به نظر نرسد.

این برداشت به نوع نگاه به ماجرای اسارت بستگی دارد. رزمنده‌ای که به اسارت می‌رود، گاهی ذلیلانه از موضع خود برمی‌گردد. اما گاهی می‌بینیم اسیری عزتمندانه بر موضع خود پای بر جا مانده است. حضرت زینب سلام‌الله علیها هر چند که به اسارت رفت و همه عزیزان خود را از دست داد، اما چنان با عزت و غرور دینی از حق دفاع کرد که یزید هم ترسید.

عبارت «ما رأیت الا جمیلا» آن‌قدر کوبنده بود که کاخ یزید را لرزاند. این اسارتی نیست که اسیر را در موضع ضعف قرار بدهد. در حالی که سخنرانی کوبنده و آگاه‌کننده حضرت زینب سلام‌الله علیها، نشان داد که یزیدیان چه جنایت بزرگی مرتکب شده‌اند و ضعف آن‌ها را برای همه آشکار کرد. آن هم ضعفی که اگر اسارت برای این خانواده رقم نمی‌خورد، شاید هرگز معلوم نمی‌شد.

کربلا در کربلا می‌ماند

با این توضیحات گویا ماجرای اسارت خانواده امام حسین علیه السلام حتمی بوده است.

بله. اسارت باید اتفاق می‌افتاد و این بعدی از فاجعه کربلا بود. اگر امام حسین علیه السلام می‌خواست رازهای قیام او پنهان بماند، هرگز زن‌ها و کودکان را همراه خود نمی‌برد. اما قرار بود پیام کربلا جهانی شود، در ذهن تاریخ ثبت شده و برای همیشه باقی بماند. این اتفاق جز با اسارت رفتن خانواده‌های مظلوم ممکن نبود.

اتفاقاً همین اسارت است که عزت امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام‌الله علیها را بالا برده و به واقعه کربلا غنا بخشیده است. چون حتی انسان‌های بی‌دین و بی‌اعتقاد بر طبق فطرت خود اجازه تعرض به زن و بچه را نمی‌دهند. اما اسیر کردن عده‌ای مظلوم و بردن آن‌ها با پای برهنه در بیابان‌ها چهره پلید یزید و عبیدالله بن زیاد را معرفی می‌کند. این ظلم عظیم است اما حضرت زینب سلام‌الله علیها می‌دانست هر قدر این ظلم عظیم‌تر باشد، پیام آن ماندگارتر و ابعاد جلوه گری زیبایی حق و زشتی باطل نمایان‌تر خواهد شد.

ترویج و تبلیغ اسلام در ماجرای اسارت


در ماجرایی می‌خوانیم که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله سفری از مدینه به سمت طایف داشتند که این سفر، یکی سفرهای بسیار سخت و طاقت‌فرسای آن حضرت محسوب می‌شود. به قدری که در طول این سفر مردم نادان به آن حضرت حمله کردند، دندان ایشان را با سنگ شکستند و تعرض‌ها و ظلم‌های زیادی به پیامبر خدا کردند. به اندازه‌ای ظلم‌ها زیاد بود که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله ناگزیر شدند به باغ یک مردم یهودی دارد شده و به آنجا پناه ببرند.

غلام آن مردم یهودی که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله پذیرایی کرد، مدتی با ایشان هم‌سخن شد. به اندازه‌ای تحت تأثیر کلام حق و روی خوش آن حضرت قرار گرفت که مسلمان شد. اگر تاریخ و وقایع این ماجرا را درست تحلیل کنیم به این نتیجه می‌رسیم که گویا ارزش داشت که آن حضرت این اندازه متحمل زحمت شوند تا یک نفر اسلام را بشناسد به قدری که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «من احیاها کمن احیا الناس جمیعا» اگر یک نفر را با حقیقت اسلام آشنا و دلش را زنده کنید گویی همه انسان‌ها در تاریخ را زنده کرده‌اید.

این ماجرا را با رویداد اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا مقایسه کنید تا متوجه شوید تحت تأثیر این اسارت، چقدر انسان‌ها در آن زمان و در طول تاریخ با حقیقت اسلام آشنا شدند و به اسلام پیوستند. حتی در کاخ یزید عده‌ای اسلام را شناختند، آن هم با دیدن حقانیت امام حسین علیه السلام.

به غیر از حر بن یزید ریاحی و چند نفر دیگر که در همان میدان کربلا به امام حسین علیه السلام پیوستند، حدود 15 نفر از لشکر ابن زیاد در همان صبح عاشورا به سمت امام آمدند. شاید در استدلال این افراد این نکته هم بوده باشد که این‌ها با زن و بچه آمده‌اند، پس نمی‌شود به آن‌ها حمله کرد. اصلاً با غیرت و مردانگی سازگار نیست که به زن و بچه حمله شود.

در بعد دیگری باید دقت شود که واقعه کربلا وقتی در ذهن‌ها باقی می‌ماند که علاوه بر شعور، دارای شور هم باشد. اسارت بخشی از این شور را فراهم می‌کند. پس حتماً باید ماجرای اسارت خانواده امام حسین علیه السلام اتفاق می‌افتاد.

شور و شعور در قیام عاشورا

چرا حتماً باید اسارت اتفاق می‌افتاد؟ مگر ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام و 72 یار مؤمن و بر حق آن حضرت شور ماجرای کربلا را تأمین نمی‌کند؟

درست است که شهادت هم در کنار شعور، شور هم با خود دارد. اما اسارت زنان و کودکان حادثه‌ای است که نقش را برجسته‌تر کرده است. اگر همه کربلا در اقامه دلیل و برهان جمع می‌شد، باید همه مردم شعور درک واقعه را داشتند. اما می‌دانیم که همه شعور درک در این سطح را ندارند و در عین حال شوری نیاز است تا وقایع بهتر و مؤثرتر در ذهن‌ها باقی بمانند. هرچند شهادت هم دارای شور است اما کربلا آن‌قدر عظیم است که باید وقایع بزرگی در کنار هم قرار بگیرند تا اوج حقانیت اسلام را نمایش دهند.

استدلال‌ها و سخنرانی‌های امام حسین علیه السلام در کربلا را بخوانید و ببینید تا چه اندازه در اوج معرفت و شناخت خدا قرار دارد. این اوج معرفتی باید قالبی متناسب و در ظرف شور داشته باشد. مظلومیت‌هایی باید اتفاق می‌افتاد تا در کنار این معارف، قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام را جهانی کند.

به عنوان مثال وقتی خبر شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام را برای امام حسین علیه السلام آوردند، اگر او فرزندی نداشت امام تنها می‌فرمود که «إنا لله و إنا إلیه راجعون.» اما ماجرای شهادت حضرت مسلم به این مرحله ختم نشد. امام فرزندان او را صدا کرد، آن‌ها را روی پای خود نشاند، نوازش کرده و مورد لطف قرار دادند. وقتی ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام پیش می‌آید این سؤال مطرح می‌شود که چه کسی فرزندان امام دلداری را دلداری داد؟ این وقایع مطالب و موضوعاتی است که اوج مظلومیت حق را نمایش می‌دهد. اگر این رویدادها نبود درک اوج قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام سخت می‌شد و کربلا به این اندازه بعد از هزار و چهارصد سال در دنیا طنین‌انداز نبود.

جهان‌شمولی واقعه کربلا

با این توضیحات هر کسی می‌تواند نمونه‌ای مشابه خود را در کربلا پیدا کند؟ حتی حضور زنان هم به این دلیل است که زنان هم الگوی کربلایی داشته باشند؟

همین طور است. مخصوصاً وقتی قرار است کربلا در همه جغرافیای زمین و همه تاریخ زمان ماندگار شود مفهوم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا عینیت داده شود، باید از هر قشری و هر جنسیت و سن و سالی نمونه‌ای در کربلا باشد. امروز در کربلا مشاهده می‌کنیم که علاوه بر مردان مؤمن و شجاع، حتی زنی حضور دارد که تا اوج معرفت و خداشناسی ارتقا پیدا کرده و همه زنان الگوی کامل و مشخصی برای خود دارند. در حالی که اگر حضرت زینب سلام‌الله علیها در کربلا حضور نداشتند و یا آن رشادت‌ها و شجاعت‌ها در ماجرای اسارت رقم نمی‌خورد، زنان الگویی در این زمینه نداشتند. آن حضرت مانند مادر گرامی خود نمونه کاملی از دفاع زنان از امام زمان خود هستند تا همه بدانند حتی زنان هم در دفاع از حق نقش مهمی بر عهده‌دارند. هرچند جهاد بر زنان واجب نیست، اما آن‌ها هم باید به نوبه خود از دین خدا و امام زمان خود دفاع کنند.

ضرورت الگوگیری از حضرت زینب سلام‌الله علیها

حضرت زینب سلام‌الله علیها چطور الگویی برای زنان امروز است؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چه ابعاد شخصیتی آن حضرت می‌تواند الگوی زنان امروز باشد؟

یکی از اصلی‌ترین وجهه‌های شخصیتی حضرت زینب سلام‌الله علیها صبر همراه با متانت و شجاعت آن حضرت است. ما در ماه محرم به مدت محدودی گوشه‌ای از وقایع عاشورا را می‌شنویم یا می‌خوانیم و به همان اندازه بی‌تاب می‌شویم. اما آن بانوی گرامی همه رویدادها و فجایع را در طول یک روز با چشم خود مشاهده کرد و در آخر هم خیمه‌ها را آتش زدند و زن‌ها و بچه‌ها را به اسارت بردند. با این وجود نه‌تنها صبور ب.د، بلکه حتی سخنرانی کوبنده و شجاعانه‌ای کرد. غیرت حضرت زینب سلام الله علیها مثال‌زدنی است. صبر همراه با مدیریت خانواده و 84 زن و کودکی که اسیر شده‌اند سخت است، اما آن حضرت به خوبی و به بهترین وجه آن را انجام دادند.

حضور اجتماعی حضرت زینب سلام‌الله علیها هم نمونه دیگری از الگو شدن آن حضرت برای زنان است. این حضور، حضور قدرتمندانه، همراه با حفظ حیا و حجاب، صبورانه و با رشادت است. به طوری که همه مردمی که مخاطب آن حضرت بودند می‌گفتند گویا حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام سخن می‌گوید. این غیرت و این شجاعت را از پدر گرامی خود داشت و مانند مادر خود از امام زمان خود دفاع کرد.

حتی وقتی دشمنان متعرض جان امام سجاد علیه السلام در آن بستر بیماری شدند، حضرت زینب سلام‌الله علیها خود را سپر امام زمان خود کرد و اجازه نداد به آن حضرت آسیبی برسانند. این اندازه شجاعت و صبر برای بانویی که عهده‌دار آن جمعیت زنان و کودکان داغ‌دیده است، الگوی خوبی است تا زنان در سختی‌ها و مشکلات مقاوم بوده و صبر و غیرت زینبی داشته باشند. هرچند این‌ها تنها نمونه‌ها و گوشه‌هایی از زندگی آن بانوی گرامی است و اگر بخواهیم ابعاد شخصیتی ایشان را بررسی کنیم، باید مدت‌ها درباره ایشان تحقیق و پژوهش شود.

منبع:تسنیم
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار