شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۸۳۱۲۱
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۰
حمید داودآبادی معتقد است حاج احمد متوسلیان در روز اسارتش در لبنان به شهادت رسیده و مسئولان کشور از بیان صریح این مسئله شانه خالی می‌کنند.

انگار در پرونده احمد متوسلیان دروغ واجب است!به گزارش شهدای ایران؛ کتاب «سی‌وهفت سال» (نگاهی به طولانی‌ترین گروگان‌گیری قرن اخیر)، نوشته حمید داودآبادی به‌تازگی توسط نشر شهید کاظمی راهی بازار نشر شد.

37 سال از یکشنبه تلخی که در پست بازرسی برباره در شمال بیروت، آن حادثه تلخ اتفاق افتاد، می‌گذرد. این کتاب نگاهی است به تمام اخبار ضد و نقیضی که در این سال‌ها بیان شده و سعی دارد حتی المقدور حقیقت را روشن کند.

این کتاب، اثری جنجالی است و همان‌طور که نویسنده در پایان مطالبش اشاره کرده، برای بسته‌ شدن پرونده 25 سال تحقیق و پژوهشش درباره ربایش چهار دیپلمات ایرانی در سال 61 در لبنان منتشر شده است.

داودآبادی که پیش‌تر، طی سال‌های گذشته بارها در فضای مجازی و مطبوعات (حتی با انتشار کتاب «کمین جولای 82») درباره این مسئله صحبت کرده، این‌ بار با این کتاب تصمیم گرفته حرف‌های اول و آخر را بزند و پرونده را برای خودش ببندد. او می‌گوید هرآنچه را دراین‌باره می‌خواسته یافته و از این به بعد دیگر نه درباره‌اش چیزی خواهد گفت نه در فضای مجازی خواهد نوشت.

حرف کلی کتاب «سی و هفت سال»، این است که مسئولان مملکتی می‌دانند برای 4 دیپلمات ایرانی چه اتفاقی افتاده و چه سرنوشتی داشته‌اند اما معلوم نیست طبق کدام مصلحت، خبر واقعی را به خانواده‌های منتظر آن‌ها و مردم کشور نمی‌دهند. داودآبادی در گفتگویی که چند سال پیش با یکی از سایتهای خبری داشته و به‌‌عنوان یکی از یادداشت‌های پایانی کتاب، بازنشر داده شده، می‌گوید: «من مستندات زیادی دارم که تکلیف حاج‌احمد را معلوم می‌کند اما جایگاه حقوقی ندارم که بخواهم آن را بیان کنم. من به‌‌عنوان یک محقق اگر سندها و بیان افراد مختلف را رسانه‌ای کنم، فردا همان افراد زیر حرف‌هایشان می‌زنند و من نمی‌توانم پاسخگو باشم. من از شخصیت‌های بزرگ و مطرحی فایل صوتی دارم که از وضعیت حاج‌احمد خبر دارند اما می‌گویند "از قول ما هیچ‌چیز ننویس". اگر هم چیزی بنویسم، ممکن است زیرش بزنند، به همین‌خاطر من بلاتکلیفم. اگر کمیته پیگیری پیش 2 نفر ایرانی و 2 نفر لبنانی که اسامی‌شان را هم می‌دانند، بروند، مشکل کل پرونده حل می‌شود».

بنابراین حرف کتاب پیشِ‌رو، این است که؛ سرنوشت 4 دیپلمات ایرانی، مبهم و ناگفته نیست اما جویندگان باید سراغ چند فرد مطلع پرونده بروند؛ در حالی که پرونده بسته شده و هرسال به‌دلایل نامعلومی توسط مسئولان کشور این خبر منتشر می‌شود که "به‌زودی اخبار خوبی از 4 دیپلمات مفقودمان منتشر می‌کنیم".

از همین رو گفت‌وگویی با این نویسنده و رزمنده دفاع مقدس کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

*آقای داودآبادی، چطور اطلاعات را جمع‌آوری کردید و جرقه نوشتن این کتاب از کجا شروع شد؟
از سال 72 به‌طور رسمی وارد عرصه مطبوعات شدم و کار خبرنگاری را آغاز کردم. یکی از اشخاصی که همیشه برای خودم جالب و مهم بود حاج احمد متوسلیان بود و این دغدغه را داشتم که سرنوشتشان چه شد تا اینکه سال 74 به لبنان سفر کرده در آنجا با پرس‌وجو تصمیم گرفتم روی این موضوع کار کنم. جرقه این کار زمانی خورد که در سال 1362 برای اولین بار به‌عنوان بسیجی به لبنان سفر کرده بودم. آنجا صحبت از این بود که احمد متوسلیان در آن جا اسیر شده‌ است. در آن زمان کسی در مورد این مسائل صحبتی نمی‌کرد چرا که یک حالت ممنوعیت وجود داشت. بنده چون در مطبوعات فعالیت می‌کردم، شگردی داشتم و با افراد صحبت می‌کردم و اخبار و اطلاعات را می‌گرفتم. گفت‌وگوهایم را با اسامی مستعار در نشریات منتشر می‌کردم. این قضیه پررنگ‌تر شد تا از سال 74 که دقیق به‌دنبال این موضوع رفتم. هرچه کار جلوتر می‌رفت، متوجه ضد و نقیض‌های بیشتری می‌شدم. به این نتیجه رسیدم که شخص یا جایی پشت این قضیه است که نمی‌خواهد تکلیف این پرونده معلوم شود. حدود 20 کمیته پیگیری در مجلس و در دولت‌های مختلف به اسم سازمان‌های مردم‌نهاد تشکیل شده بود. این‌ها باور داشتند و با این نگاه کار می‌کردند که این 4 نفر زنده هستند.
 

*نتیجه تشکیل این کمیته‌ها و سازمانهای مردم‌نهاد چه بود؟
من یک بار با این کمیته‌ها در دولت آقای احمدی‌نژاد کار کردم، به آنها گفتم "تکلیف شما چیست؟ می‌خواهید اینها را زنده پیدا کنید؟ آیا می‌خواهید که سرنوشت اینها معلوم شود؟ بعد از 30 سال نمی‌توانید آنها را زنده کنید!"، گفتند "ما آمده‌ایم این کار را تمام کنیم"، گفتم "اگر دست من باشد سه‌ماهه پرونده را می‌بندم."، یکی دو راه به آنها معرفی کردم و گفتم به سه ماه کار بیشتر نیاز ندارد.

متأسفانه از سال 86 تاکنون هنوز هیچ خبری نشده است. قبل از عید نوروز هم مجددً خدمت یکی از مسئولین مملکتی بودیم، همین صحبت‌ها شد و گفتند "باید تیم کارشناسی پیگیری کند."، گفتم "37 سال گذشته است، یعنی چه تیمی تشکیل شود؟ عیبی ندارد اگر می‌خواهید تشکیل بشود من به‌عنوان یک بسیجی نه حقوقی می‌خواهم و نه کمکی می‌خواهم فقط فرصت می‌خواهم که تکلیف این‌ها را مشخص کنم".

خیلی از مسئولین مملکتی به من گفتند اینها شهید شده‌اند، ولی در جامعه مطرح می‌کنند که  "اخبار خوبی داریم که اینها زنده هستند". یک شخصی دو سال پیش مصاحبه کرد که "اخبار خوبی داریم و تا چند ماه پیش در فلان زندان اسرائیل بودند و زنده هستند". قبل از عید در دی ماه با هم صحبت کردیم، گفت "اینها صددرصد شهید هستند". گفتم "پس چرا آن صحبت را کردید که زنده‌اند؟"، گفت: "این خبر را گرفتیم تا برجسته و رسانه‌ای کنیم شاید اسرائیلی‌ها تحریک شوند و یک اطلاعاتی بیرون بدهند که هیچ خبری نشد".

 فردی خدمت مادر حاج احمد متوسلیان رفته و می‌گوید "ان‌شاءالله حاج احمد می‌آید و اخبار خوبی داریم". در ادامه آن دیدار قرآنی را به مادرشان هدیه می‌دهد و می‌نویسد "تقدیم به مادر سردار شهید حاج احمد متوسلیان"!

*دلیل این اخبار ضدونقیض چیست؟
من هم متوجه آن نشدم، انگار در این پرونده دروغ واجب است نه اینکه که حلال باشد بلکه واجب است. اگر نظر شما این است درست بیان کنید. من تا به امروز هیچ دلیل، هیچ سند، منبع و فردی را ندیدم که موثق و مستند درباره زنده بودن این عزیزان مدرکی بیاورد.

می‌گویند یک فلسطینی به دفتر خبرگزاری در لندن رفته و گفته است که "این‌ها زنده هستند."، این فلسطینی اسم ندارد؟ آیا دفتر خبرگزاری ایران با این فرد مصاحبه نکرده است، عکس نگرفته است؟ از نظر رسانه‌ای بیان این نوعاخبار عجیب است!

من بر اساس مقالات و مطالبی که در این زمینه داشته‌ام این مطالب را منتشر کردم. پس از آن هجمه‌های زیادی به من شد و حتی یکی از دوستان خبر آورد که در محل خاصی جلسه گذاشتند که داودآبادی دنبال منافع مادی خود است و دکان باز کرده است.

حاج مجتبی عسگری نقل می‌کرد پای حاج احمد در عملیات محمد رسول‌الله(ص) زخمی شده بود و چون یک‌سری اطلاعات داشت برای اینکه ممکن بود اگر بیهوش شود و دوباره به‌هوش بیاید یک‌سری حرف‌ها از دهان او ناخودآگاه بیرون بیاید 1 ساعت و 45 دقیقه بدون اینکه بیهوشی داشته باشد ایستاد و پای او را عمل کردند.

یک ریال منفعت که نداشته جز تهمت چیزی نبوده و اگر منفعتی هم هست برای شما باشد. شما که دنبال منافع نیستید تکلیف این عزیزان را معلوم کنید. 37 سال از این پرونده گذشته است.

من همیشه به دوستانم می‌گویم "آیا حاضر هستید حاج احمد متوسلیان 37 سال اسیر باشد و به دست صهیونیست‌ها شکنجه شود و بعد از 37 سال یک پیرمرد شکنجه‌شده به ایران بیاید؟

لیاقت احمد متوسلیان این است که قهرمانانه جلوی اسرائیلی‌ها ایستاده باشد و به شهادت رسیده باشد". به‌قول یکی از همرزمان احمد متوسلیان حاج مجتبی عسگری نقل می‌کرد پای حاج احمد در عملیات محمد رسول الله زخمی شده بود و چون یک‌سری اطلاعات داشت برای اینکه ممکن بود اگر بیهوش شود و دوباره به‌هوش بیاید یک‌سری حرف‌ها از دهان او ناخودآگاه بیرون بیاید 1 ساعت و 45 دقیقه بدون اینکه بیهوشی داشته باشد ایستاد و پای او را عمل کردند. حالا فکر می‌کنید این حاج احمد به‌دست اسرائیلی‌ها اسیر و شکنجه شود و اطلاعات از او بگیرند چه‌کسی این را باور می‌کند.

آیا شهادت ایشان را پذیرفته‌اند؟
در این یک سال اخیر مقالاتی نوشتم که برخوردهای تندی با من شد. چند ماه پیش برنامه بدون تعارف در شب یلدا پخش شد که در آنجا صحبت‌های من درباره شهادت ایشان خیلی سریع پخش شد که برایم جالب بود. چون وقتی دوستان برای مصاحبه آمدند به آنها گفتم "من می‌دانم این را پخش نمی‌کنید ولی برای خودتان می‌گویم". ولی انگار برنامه را مسئولین و معاونان سیاسی صدا و سیما دیده بودند و تصمیم گرفتند که آن را پخش کنند. این نشان می‌دهد صدا و سیما به این سمت می‌رود که شهادت را اعلام کنند، چون بعد از من در برنامه برنده باش هم شهید حاج احمد متوسلیان در یکی از سؤالات مطرح شده بود، حتی سخنرانی حاج قاسم سلیمانی را پخش می‌کنند که می‌گوید سردار شهید حاج احمد متوسلیان.

من 20 سال دنبال اسم دو نفر بودم، دو نفری که پشت سر ماشین حاج احمد متوسلیان بودند که آن اتفاق رخ می‌دهد. این دو نفر شاهد آن اتفاق بودند. اخیراً متوجه شدم هر دو در لبنان هستند، با آنها تلفنی صحبت کردم به‌خاطر مسئولیتی که دارند گفتند "نمی‌توانیم تلفنی بیان کنیم، شما به لبنان بیایید و ما برای شما تعریف می‌کنیم". اینها دقیق پشت سر حاج احمد متوسلیان و شاهد اصلی ماجرا بودند. جالب است که اینها گفتند "شما اولین ایرانی هستید که درباره این‌ها از ما می‌پرسید"! یعنی در این 37 سال کسی سراغ این دو نفر نرفته است.

من 20 سال دنبال اسم دو نفر بودم، دو نفری که پشت سر ماشین حاج احمد متوسلیان بودند که آن اتفاق رخ می‌دهد. این دو نفر شاهد آن اتفاق بودند. هیچ کسی اطلاعاتی از آنها نمی‌داد کسانی که پرونده یا مسئولیتی داشتند می‌گفتند "امنیتی است و نمی‌توانیم اطلاعاتی در اختیار کسی قرار دهیم".

شهید رکن‌آبادی را چند سال پیش در لبنان التماس کردم و گفتم "حداقل اسم آنها را به من بگویید."، گفت "من نمی‌توانم بگویم". اخیراً متوجه شدم هر دو در لبنان هستند، با آنها تلفنی صحبت کردم به‌خاطر مسئولیتی که دارند گفتند "نمی‌توانیم تلفنی بیان کنیم، شما به لبنان بیایید و ما برای شما تعریف می‌کنیم". اینها دقیق پشت سر حاج احمد متوسلیان  و شاهد اصلی ماجرا بودند.

جالب است که اینها گفتند "شما اولین ایرانی هستید که درباره این‌ها از ما می‌پرسید"! یعنی در این 37 سال کسی سراغ این دو نفر نرفته است.

در طول این سالها پرونده‌ای برای پیگیری تشکیل نشده است؟
حقیقتاً من چیزی پیدا نکردم. در اینترپل هیچ پرونده‌ای وجود ندارد در پلیس و قوه قضاییه لبنان حتی یک برگ پرونده وجود ندارد. در این 37 سال این‌همه کمیته چه‌کار می‌کردند؟ هزینه‌های زیادی برای این پرونده شده است، کار آنها چه بود؟ نتوانستند به پلیس بین‌الملل شکایت کنند و پرونده تشکیل دهند تا به امروز هم نکردند!

پیگیریهای این پرونده در سطح دیدار بوده است و مسئولین قوه قضائیه و دستگاه‌ها دیدار می‌کردند. ولی پرونده پیگیری که به اینترپل شکایت کرده باشیم یا به دادگاه لاهه شکایت ارائه شده باشد نیست.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار