شهدای ایران shohadayeiran.com

ناگفته های علی ثابت از نزدیکان شهید همدانی
وقتي که فتنه 88 آغاز شد فرمانده تهران عزيز ديگري بود. ايشان 9 دي را سازماندهي کرد. ايشان در روز عاشورا فعال بودند. اما اين ها نمي گويند که در روز عاشورا چه ديديم و چه کردند؟
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ علی ثابت را شاید خیلی ها نشناسند اما برای خانواده سردار شهید همدانی شخصیتی شناخته شده است. فردی که دوستی اش با شهید همدانی به چند دهه قبل بر می گردد. او یکی از افرادی بود که به همراه شهید همدانی در بحبوحه فتنه 88 در میدان حضور داشت و از نزدیک شاهد نقش آفرینی شهید همدانی در کنترل تهران و بازگشت ثبات و امنیت به این شهر بود. با ثابت که حالا مدت هاست در یکی از بیمارستان ها به دلیل عارضه های شدید جانبازی اش بستری است گفت و گو می کنیم تا بخشی از زوایای پیدا و پنهان شخصیت  شهید همدانی و نقش او در فتنه 88 را بررسی می کنیم.

عاشورای 88 را شهید همدانی کنترل کرد/ شهیدی که برای دیدار آقا مرخصی گرفت

شهید همدانی متخصص مدیریت بحران بود

علی ثابت از سال هاي دهه 70همراه و کنار سردار همداني بود. البته خودش مي گفت که «ما لياقت اينکه با همداني و همداني ها دوست و رفيق باشيم نداشتيم. من ايشان را دورادور از زمان جنگ مي شناختم. زماني که معاونت اطلاعات عمليات و جانشين فرمانده قرارگاه قدس بودند. ستاد ايشان و ما در مريوان يک جا بود و من هم عليرغم سن و سال کمي که داشتم ايشان را دورادور مي شناختم. ايشان از بنيانگذاران سپاه همدان بودند . ايشان همچنين به همراه حاج احمد متوسليان، شهيد شهبازي و شهيد همت از بنيانگذاران  تيپ 27 محمد رسول الله بودند که الآن لشکر شده است. ايشان پيش از اين ها هم با ضد انقلاب و تجزيه طلبان در کردستان مبارزه مي کردند.»

ايشان تخصص مديريت بحران داشتند اما مهمتر از آن ايشان تخصص فرهنگي داشتند و استاد اخلاق بودند. متخصص جذب نيروهايي بودند که بيراهه رفتند و مترود شده بودند.

عاشورای 88 را شهید همدانی کنترل کرد/ شهیدی که برای دیدار آقا مرخصی گرفت

4 روز قبل از شهادت شهید همدانی او را دیدم

ثابت با خودش عکس هايی دارد که نشان از نزديکي او با شهيد همداني و خانواده اش داشت. عکس هاي سفر آنها با پاي پياده به کربلاو ... او حتي مي گفت که 4 روز قبل از شهادتشان ايشان را ديده بوده. يعني همان شب آخري که فردايش شهيد همداني  به سوريه رفته است او در منزل شهيد بوده است.او خودش از آشنايي اش با همداني مي گويد:« البته من لياقت اينکه با ايشان هم نفس بشوم را نداشتم. الان که برخي به من مي گويند که همداني را مي شناسي مي گويم، نمي شناسم، نه اينکه من نشناسم هيچکس ايشان را نمي شناسد. سردار همداني را تنها خدا شناخت و او را برد. زندگي او سراسر درس بود»

عاشورای 88 را شهید همدانی کنترل کرد/ شهیدی که برای دیدار آقا مرخصی گرفت

روز عاشورای 88 شهید همدانی مسئول امنیت تهران بود

از ثابت درباره نقش شهيد همداني در جريان اتفاقات سال 88 پرسيدم. او گفت:« وقتي که فتنه 88 آغاز شد فرمانده تهران عزيز ديگري بود. ايشان 9 دي را سازماندهي کرد. ايشان در روز عاشورا فعال بودند. اما اين ها نمي گويند که در روز عاشورا چه ديديم و چه کردند؟ در روز عاشورا وقتي خبر آمد که برخي در خيابان ها چادر از سر زنان و سياهي سيدالشهدا را از تن اين ها مي کشند، بايد با اين افراد چه بايد مي کردند. يک نفر را بياوريد که بگويد که سردارهمداني را ديده است که توهين کرده اند. البته موضع گيري ايشان در سخنراني هايشان مشخص است. ايشان گفتند که فصل الخطاب رهبري هستند. ايشان مسئول امنيت تهران بودند. بايد براي تامين امنيت چه مي کردند. در سال 88 در اوج شلوغي ها ايشان ممنوع کرده بودند که کسي سلاح گرم همراه داشته باشد. اما ما از شهدا و جانبازان آن روزها داريم کساني را که تير خورده اند. اين تيرها از کجا آمده بود.»

از او پرسيديم که چرا مسئوليت تهران به ايشان واگذار شد. ثابت جواب داد:«معمولا فرمانده ها هر از گاهي تغيير مي کنند. ايشان تجريه نيروي زميني را داشتند. همچنين در سال هاي 77 و 78و همچنين در سال هاي 86 تا 88 ايشان جانشين نيروي مقاومت بسيج بودند. با توجه به روحيه بسيجي که داشتند، بسيج را مي شناختند. مضاف بر اين ها از آنجايي که ايشان از فرماندهان و بنيانگذار لشکر 27 محمد رسول الله  تهران بودند،و دوبار فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله در سال هاي80 تا 84 و از 88 تا 90فرمانده اين لشکر بودند بافت تهران را به خوبي مي شناختند. شناخت از بافت تهران خيلي مهم است. ايشان تخصص مديريت بحران داشتند اما مهمتر از آن ايشان تخصص فرهنگي داشتند و استاد اخلاق بودند. متخصص جذب نيروهايي بودند که بيراهه رفتند و مترود شده بودند. ايشان با نصيحت و کتاب و سيره شهدا اين ها را به خودشان مي آورد».

عاشورای 88 را شهید همدانی کنترل کرد/ شهیدی که برای دیدار آقا مرخصی گرفت

شهید همدانی را در سوریه « ابو وهب» می خواندند

در سوريه همه شهيد همداني را به ابووهب مي شناختند که به معني پدر وهب است. اسم پسر بزرگ شهيد همداني هم وهب بود. ثابت در اينباره مي گويد:« ايشان ملقب بود به ابووهب. آقازاده بزرگ ايشان وهب است. بايد ببينيم وهب کيست؟ ايشان يک کتابي را قبل از انقلاب مطالعه کرده بودند به نام وهب. اين وهب همان وهبي است که در کربلا شهيد مي شود. مادر وهب هم در کربلا شهيد مي شود. وقتي سر وهب را که تازه داماد بود براي مادرش مي فرستند، او سر وهب را به سمت سپاه عمر سعد پرتاب مي کند و مي گويد چيزي را که در راه خدا دادم ديگر پس نمي گيرم. اين در تمام مقاتل آمده است. ايشان برگرفته از آن نام پسر بزرگشان را وهب مي گذارند».

ثابت حرف را بر مي گرداند به اقدامات شهيد همداني در سوريه و مي گويد:«ايشان اولين کاري که مي کنند اين است که بين نيروهاي آنجا وحدت ايجاد مي کنند. ايشان توانستند با کار فرهنگي به جوانان آنجا انگيزه بدهند و غيرت آن ها را به جوش و خروش بياورند. کاري کردند که خودشان از کشور خودشان دفاع کنند. کاري کردند که امنيت به سطحي رسيد که انتخابات آنجا به خوبي برگزار شد. سردار همداني بسيج را براي آن ها الگويي کرد که آنها بتوانند از کشور خودشان دفاع کنند.»

روزی که حضرت آقا به همدان آمد

علی ثابت به عنوان یکی از نزدیکان شهید همدانی می گوید: یک روزی در چند سال قبل حضرت آقا قرار بود به همدان تشریف ببرند و سردار همدانی و من برای مراسم استقبال از حضرت آقا مثل مردم همدان راهی خیابان شدیم و من وقتی سردار را دیدم متوجه شدم که ایشان لباس سپاه نپوشیده و با لباس معمولی آمده است و وقتی پیجو شدم دیدم ایشان آن روز را مرخصی رد کرده اند و گفتند من امروز مثل یک فرد عادی و یک شهروند معمولی برای دیدار و استقبال از رهبرم آمده ام. در حالی که ایشان می توانست با لباس بیاید و برای خودش گزارش کار رد کند ولی برای دیدار با رهبری حتی مرخصی رد کرده بودند.


انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
رضا عظیم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
0
0
در آیه 50 سوره احزاب ذکر شده که دخترخاله ها، دختردایی ها، دخترعمه ها و دخترعموهای پیامبر برایش حلال هستند. همچنین زنانی که در جنگ اسیر می شوند نیز برای پیامبر حلال هستند. همچنین بیان شده که پیامبر از هر زنی که بخواهد می تواند استفاده کند و نباید مهریه پرداخت نکند و این حکم فقط برای پیغمبر است.
در آیه 53 هم ذکر شده که بعد از مرگ پیامبر نباید کسی با زن های پیامبر ازدواج کند. همچنین گفته شده که زن های پیامبر از پشت پرده با مردم صحبت کنند.
در آیهٔ 7 سورهٔ حشر حکم داده شده که باغ فدک و آنچه که خدا از اموال کافران آن شهر به رسول خود غنیمت داد به تملک پیامبر در آید.
هنگامی که عایشه برای اولین بار پریود شد ابوبکر نزد پیامبر که 54 سال داشت رفت و این مژده را به او داد. پیامبر هم بلافاصله عایشه را به همسری گرقت برخلاف میل عایشه. بعد از فوت پیامبر هم عایشه به دشمنان اسلام پیوست و به جنگ علی رفت.
چرا هرکس که اسلام را تبلیغ می کند فقط مشغول دزدی است؟
در هر کشوری که اسلام را کنار می گذارند، رفته رفته به سمت پیشرفت و ترقی حرکت می کنند. مردمش هم نیکوکار و راستگو می شوند.
هر کشوری هم که مردمش مسلمان می شوند به کشوری عقب مانده تبدیل می شود. مردمش هم خائن، دزد و دروغگو می شوند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار