شهدای ایران shohadayeiran.com

در دیدار اخیر رهبر انقلاب با پوتین پیشنهاد ایشان این بود که یک محور اصلی می‌تواند محور همکاری ما و روسیه باشد و آن همکاری استراتژیک تحت عنوان مهار آمریکا در منطقه است.
پیشنهاد استراتژیک رهبر انقلاب به پوتین چه بود؟به گزارش شهدای ایران؛ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در روز‌های گذشته اعلام کرد، نظامیان آمریکا سرانجام بعد از هفت سال حضور غیر مشروع در خاک سوریه قرار است به خاک آمریکا بازگردند. هفت سالی که برای کودکان و زنان مضطرب سوریه به آسانی نگذشت، تقریبا تمام زیر ساخت‌های این کشور با حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و برخی از کشور‌های عربی و غربی توسط گروه‌های تروریستی تخریب شد و در نهایت ماموریتی که کاخ سفید از آن به عنوان مبارزه با داعش و گروه‌های تروریستی یاد می‌کرد که بی‌نتیجه مانده است. این تنها بحران منطقه پرآشوب خاورمیانه نیست، بلکه قتل عام کودکان یمنی در کنار دریای سرخ توسط عربستان سعودی و تبدیل شدن خاک صنعا به آزمایشگاه مدرن‌ترین تجهیزات کارخانه‌های اسلحه سازی غرب تراژدی دیگری است که به مدت چهار سال انرژی خاورمیانه را به خود صرف کرده و آرامش را آن ربوده است. در کنار چنین وقایع تلخ و جنگ‌های میدانی، عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با برخی کشور‌های عربی و اسلامی خبر از تلاش برای دامن زدن به تنش‌ها در منطقه دارد. با توجه به وجود چنین تحولاتی در غرب آسیا و مبهم بودن چشم‌انداز این منطقه، گفت‌وگویی با «محمدرضا رئوف شیبانی» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در دمشق، بیروت و مشاور سابق وزیر امور خارجه در حوزه کشور‌های عربی و مشترک المنافع داشتیم.

می‌توانیم از محمدرضا رئوف شیبانی به عنوان سفیر مواقع حساس در غرب آسیا یاد کنیم؛ او دقیقا در زمان بمباران‌های سی و سه روزه بیروت در لبنان حضور داشته و در اوایل بحران سوریه نماینده ایران در دمشق بوده است. سفیر سابق کشورمان در لبنان از روز‌های سخت جنگ سی و سه روزه بیروت تا روز‌های نفس‌گیر اوایل بحران سوریه می‌گوید، از زمانی که روشنایی چراغ سفارت ایران برای چشمان مضطرب لبنانی‌ها موجب دلگرمی بوده تا وقتی که سفارت ایران در دمشق تنها مکان امن برای دولتمردان سوریه از شر تروریست‌ها بوده است. شیبانی با اشاره به جنگ سی و سه روزه و بمباران سخت بیروت توسط جنگنده‌های رژیم صهیونیستی و خالی شدن سفارتخانه‌ها از سفیر، می‌گوید که با وجود توصیه برای بستن سفارت و بازگشتن به کشور، چراغ سفارت را روشن نگهداشته و این موضوع قوت قلبی برای لبنانی‌ها بوده است تا بدانند همچنان کشورشان مستحکم در جای خود ایستاده است. به پاس این مقاومت، حزب الله لبنان تابلویی را برای یادبود و تشکر که حاوی مشتی از خاک جنوب لبنان است را به او هدیه داد. شیبانی پس از فعالیت در روز‌های سخت غرب آسیا به عنوان سفیر و نماینده کشورمان، اکنون در کسوت کارشناس ارشد در مرکز مطالعات وزارت امور خارجه تجربه‌های خود را در اختیار تصمیم‌گیران اجرایی قرار می‌دهد. او گریزی هم به روز‌های اولیه بحران دمشق زده و تعریف می‌کند که در آن روز‌ها سفارت ایران تنها مکان امن برای دولتمردان و افرادی بود که از بیم تروریست‌ها راه فراری نداشتند و سردار سلیمانی قول پیروزی بر داعش را در همین سفارتخانه به آن‌ها داد.

سوریه نزدیک به هفت سال در آتش بحران گسترده می‌سوخت، اما به نظر می‌رسد این روز‌ها از شدت تنش‌ها کاسته شده و ادلب به نقطه نهایی نبرد گروه‌های تروریستی رسیده است. با توجه به این موضوع و تصمیم آمریکا برای خروج از خاک سوریه چشم‌انداز بحران دمشق را چگونه ترسیم می‌کنید؟ آیا پس از بحران، با سوریه‌ای یکپارچه مواجه خواهیم بود یا به گفته برخی تحلیل‌گران امکان دارد در غرب آسیا شاهد تولد دولت‌هایی جدید در کنار مدیترانه باشیم؟

شیبانی: سوریه یک بحران پیچیده و چند وجهی را در هفت سال گذشته تجربه کرده است، اما در شرایط فعلی دولت و ارتش سوریه نزدیک به ۷۰ درصد از خاک کشورشان را از دست تروریست‌ها خارج کرده و موفق شده‌اند سیطره امنیتی خود را بر این مناطق حاکم کنند. البته در شرایط میدانی ۳ یا ۴ موضوع همچنان به عنوان عوامل استمرار بحران وجود دارد؛ یکی از آن‌ها منطقه ادلب است که تنها استان باقیمانده در اختیار گروه‌های تروریستی و معارضین مسلح سوری محسوب می‌شود که از قضا مورد حمایت ترکیه هم هستند و آنکارا سعی می‌کند این منطقه را با توجه به اهداف پشت پرده همچنان در حالت ابهام حفظ کند؛ بنابراین منطقه ادلب یکی از نقاطی است که همچنان به عنوان عامل استمرار بحران شناخته می‌شود و تا زمانی که مسئله این استان از نظر میدانی حل نشود نمی‌توان چشم‌انداز مشخص و دقیقی را ترسیم کرد و شاید احتمال این امر که هر دو راهکار نظامی و سیاسی را در دستور کار قرار دهند دور از ذهن نیست. استفاده از راه حل نظامی برای رسیدن به راهکار سیاسی در مواقعی مانند آنچه در مناطق حمص و درعا در جنوب سوریه رخ داد، لازم بوده است و به همین دلیل برخی کارشناسان معتقدند که یک مرحله برای حل بحران ادلب لاجرم منتهی به حل و فصل نظامی خواهد شد.

خروج آمریکا از سوریه گامی به سمت صلح و ثبات است

بخش‌هایی از سوریه تحت تسلط ترکیه درآمده است، در واقع ترک‌ها به بهانه مقابله با تهدید کرد‌ها وارد میدان نظامی شده و اعلام کردند که بخش شمال شرقی سوریه به دلیل حضور کرد‌ها تهدید امنیتی برای ترکیه محسوب می‌شود و برای ممانعت از شکل‌گیری و تحت عنوان تقویت امنیت ملی‌شان وارد خاک سوریه شدند و با استفاده از وضعیت نابسامان سیاسی حاکم این شرایط را به جغرافیای سیاسی سوریه تحمیل کردند؛ در نتیجه تا زمانی که بحث اشغال توسط ترکیه درمیان باشد نباید انتظار پایان بحران این کشور را داشته باشیم. بحث دیگر که حائز اهمیت است حضور اشغالگرانه آمریکا در منطقه شرق فرات تحت عنوان «تنف» است که تعداد قابل توجهی نیروی نظامی در آن به آموزش نیرو‌های محلی تحت مدیریت و فرماندهی خود مبادرت کرده‌اند. با تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه این کشور یک گام به ثبات نزدیک‌تر می‌شود. در نهایت منطقه چهارمی که از دیرباز تحت اشغال رژیم صهیونیستی بوده، منطقه جولان است که باید تصمیمی قطعی در مورد آن اتخاذ شود در نتیجه برای تصور یک سوریه با ثبات باید تمام سرزمین این کشور به شکل تمام و کمال تحت حاکمیت و سیطره امنیتی دولت مرکزی قرار بگیرد.

در دو سال گذشته شاهد نشست‌های ده‌گانه «آستانه» و دیدار سران سه کشور ضامن شامل ایران، ترکیه و روسیه در خصوص حل بحران سوریه بوده‌ایم، به نظر شما این نشست‌ها ماموریت خود را برای کاهش تنش در سوریه به خوبی انجام داده‌اند؟

شیبانی: شرایط فعلی سوریه در قیاس با سال‌های اولیه بحران مانند سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ شرایط بسیار مطلوب‌تری دارد به طوری که قدرت دولت مرکزی احیا شده و امنیت نسبی در بخش قابل توجهی از خاک سوریه اعمال شده است. در واقع فضای مناسبی برای حل و فصل سیاسی بحران فراهم شده و در این شرایط دومین راهکار بحران سوریه یعنی راه حل سیاسی مفید بودن خود را نشان داده و افق آینده بحران این کشور را بیش از پیش قابل تبیین کرده است. تقریبا با گذشت هفت سال می‌توان گفت: تمامی طرف‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که حل بحران سوریه از طریق نظامی ممکن نیست و راهکار سیاسی باید در دستور کار قرار گیرد. این راهکار ابتدا از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح شد و در همان سال‌های اول بحران با راهکار نظامی برای حل بحران در این کشور مخالفت کرد و از طرف‌های مختلف خواست، برای یک دور گفتگو‌های سوری-سوری را برگزار کنند تا پایه و اساس مذاکرات و تفاهمات آینده را شکل بدهند. در همان اوایل بحران، نشستی تحت عنوان «نمایندگان معارضین سوریه و دولت سوریه» در تهران برگزار شد که به دنبال آن حلقه اصلی گفتگو‌ها در تهران شکل گرفت و در ادامه این راهکار در قالب نشست «آستانه» پیگیری و با مشارکت و حضور فعال روسیه همراه شد.

قرار گرفتن ترکیه در محور مقاومت از موفقیت‌های نشست آستانه است

یکی از موفقیت‌های آستانه این بود که دولت ترکیه را که یکی از کشور‌های خواهان براندازی بود در مدار مقاومت قرار داد و توانستیم ترک‌ها را قانع کنیم راه حل سیاسی و تحقق آن تنها شاه‌راه حل بحران سوریه است. این موفقیت مهمی بود که ایران و روسیه در آن مقطع توانستند به دست بیاورند و در واقع شکافی را بین صف کشور‌هایی که خواستار تغییر رژیم و حاکمیت سوریه با مسلح کردن گروه‌های معارض در خاک این کشور بودند، ایجاد کرد. موفقیت دیگر نشست‌های آستانه این بود که نقاط تنش‌زای بسیار متعدد و پراکنده در جغرافیای سوریه را کاهش داد؛ چنانچه ابتدا بخش‌هایی را که چندان تحت کنترل و سیطره گروه‌های مسلح نبود پاک‌سازی کرد و ۴ منطقه را به عنوان مناطق کاهش تنش معرفی کرد. این موفقیت توانست دامنه تنش را از نظر جغرافیایی کاهش بدهد.

ترکیب کمیته قانون اساسی سوریه در حال نهایی شدن است

موفقیت دیگری که در تکمیل روند نشست‌های امنیتی-نظامی آستانه محقق شد اضافه شدن حلقه حل و فصل سیاسی بود، در حالی که انگیزه اولیه نشست‌های آستانه یک همکاری نظامی و امنیتی بود، اما این نشست‌ها زمینه را برای حل و فصل سیاسی بحران که بیشتر سازمان ملل برای آن تلاش فراهم کرد و پیشنهاد گفتگو‌های سوری-سوری به طور جدی در دستور کار قرار گرفت و ما شاهد بودیم که نشست گسترده‌ای با حضور نمایندگان مختلف طیف‌های سوریه در سوچی برگزار شد و آنجا تصمیمی مبنی بر تشکیل کمیته قانون اساسی اتخاذ شد. شاکله و عملکرد، دستور کار و آیین‌نامه داخلی این کمیته در نشست‌ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته و گام‌های خوبی هم برداشته شده، به طوری که ترکیب این کمیته به طور نسبی مورد موافقت قرار گرفته است. البته مقداری نقاط اختلاف نیز وجود دارد که در نشست اخیر ژنو که با حضور وزرای خارجه سه کشور برگزار شد مورد رایزنی قرار گرفت. می‌توان گفت: ترکیب این کمیته در حال نهایی شدن است البته مقداری نقاط اختلاف وجود دارد. بیشترین عامل هم مربوط به دولت سوریه است به طوری که باید این نکته را مورد توجه قرار بدهیم و بپذیریم در شرایطی فعلی دولت سوریه بر بیش از سه چهارم از خاک خود تسلط دارد و بخش اعظمی از جمعیت سوریه تحت همین حاکمیت ارتزاق می‌کنند و حیات اجتماعی خودشان را ادامه می‌دهند. در واقع موقعیت دولت سوریه موقعیت برتری در مذاکرات است و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که همسنگ با طرف مقابل وارد گفتگو شود.

وضعیت در شرایط کنونی به گونه‌ای است که معارضین تنها بر ۱۰ تا ۱۵ درصد خاک سوریه تسلط دارند و کسانی که به خارج از سوریه کوچ کرده و به کشور‌های دیگر پناهنده شده‌اند همه در قالب معارضین تعریف نمی‌شوند چنانچه انتخابات چهار سال گذشته ریاست جمهوری سوریه که در خارج از مرز‌های این کشور نیز برگزار شد نشان داد که بخش قابل توجهی از مردم خارج از سوریه هم به دولت مرکزی همچنان اعتقاد دارند و رأیی که داده‌اند مبتنی بر ریاست جمهوری بشار اسد بوده است. به همین دلیل باید این واقعیت را هم مذاکره‌کنندگان سوری و هم طرف‌های مقابل تاثیرگذار بپذیرند. در نتیجه، اعم از سازمان ملل یا کشور‌هایی که در کنار جریان‌های معارض چه سیاسی و چه نظامی قرار دارند این واقعیت را باید بپذیرند که متناسب با حجم معارضه امکانات برایشان فراهم می‌شود البته این موضوع در حیطه دولت و معارضین است که با هم بحث کنند و به توافق برسند و نسبت به هر موضوعی که به توافق رسیدند جمهوری اسلامی یا کشور‌هایی که متولی این نشست‌ها بودند خواهند پذیرفت.

ما به این واقعیت رسیده‌ایم که راه کار سیاسی تنها راه کار حل بحران سوریه است، ثانیا کشور‌های اروپایی و کشور‌های حامی این جریانات باید بپذیرند که تسهیل‌کننده هستند نه اینکه نگاهشان را بر دیگران دیکته کنند. شرایط فعلی که می‌توان برای بحران سوریه ترسیم کرد این است که اولا فروپاشی و کنار زدن حاکمیت از دستور کار خارج شده است و تقریبا این واقعیت با توجه به سفر افرادی نظیر عمرالبشیر به دمشق یا تصمیماتی که در اتحادیه عرب اتخاذ می‌شود برای بازگرداندن عضویت سوریه به اتحادیه عرب حاکی از آن است، گروه‌هایی که به دنبال تغییر رژیم بوده‌اند و مورد حمایت آمریکا و اروپا قرار داشتند، عملا از این مسیر فرعی عبور کردند و وارد بزرگراه اصلی شده و به دنبال یافتن راه حل سیاسی هستند.

 آیا می‌توان گفت: با رسیدن بحران سوریه به روز‌های انتهایی شاهد حفظ تروریست‌ها به عنوان آلترناتیو در منطقه خواهیم بود؟

شیبانی: در حالی که بسیاری از گروه‌های تروریستی پایگاه‌های خود را از دست داده‌اند، خطر تروریسم همچنان پایدار است به دلیل اینکه در منطقه ما متاسفانه چشمه‌هایی وجود دارد که تروریست‌ها از آن‌ها تغذیه می‌کند، این چشمه‌های فکری در مراکز و کشور‌هایی وجود دارد که از نظر فکری تروریسم را تغذیه می‌کنند، لذا بازگشت تروریست‌ها همواره خطر بالقوه‌ای است که منطقه را تهدید می‌کند، چنانچه هسته‌های متلاشی شده تروریسم به ویژه داعش همچنان در منطقه به صورت پراکنده وجود دارد و اگر توجه چندانی به آن نشود امکان اینکه این خطر مجدداً احیا شود وجود دارد. در این میان برخی از کشور‌ها هستند که سیاست‌شان سیاست استمرار بحران است و برای تحقق این سیاست تقویت مجدد تروریسم و بازسازی دوباره آن را در دستور کار دارند. من تصور می‌کنم که آمریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی دو طرفی هستند که خواستار استمرار بحران سوریه هستند و بنابراین سیاست‌ها و رویکردهایشان را در این چارچوب طراحی کرده‌اند و در این زمینه می‌توان احیای مجدد جریان‌های تروریستی را تحت عناوین مختلف مشاهده کرد.

معارضین در خصوص جولان با رژیم صهیونیستی به توافق رسیده بودند

شاید این بار منتظر داعش نباشیم، اما جریان‌هایی مجدد قدرت خواهند گرفت که همان رویکرد مشابه جریان‌های داعش و القاعده را خواهند داشت، زیرا هدف، استمرار بحران است. رژیم صهیونیستی در سال‌های اولیه بحران سوریه به این موضوع اتکا داشت که فرصت طلایی برایش فراهم شده است تا با تحولاتی که در داخل سوریه به وجود آمد یک تغییر رژیم را در سوریه رقم بزند و جریان‌هایی را روی کار بیاورد که با سیاست‌هایش همراه باشد؛ حتی ما شاهد هستیم که در سال‌های اول بحران برخی از جریان‌های معارض به تل آویو سفر و با مقامات صهیونیستی ملاقات کردند و بعد‌ها سند‌هایی مطرح شد که محرمانه بود و در فضای رسانه درز کرد. در این سند‌ها معارضین با مقامات صهیونیستی در مورد حل و فصل بحران و منطقه جولان به توافقاتی دست پیدا کرده بودند به طوری که در این توافقات جولان را به رژیم صهیونیستی واگذار کرده بودند. این موضوع خطر گسترده‌ای بود که سوریه را تهدید می‌کرد و رژیم صهیونیستی در آن شرایط احساس می‌کرد وضعیت به نفعش در حال چرخش است، اما به تدریج که حل و فصل سیاسی قوت و سرعت گرفت و نشست‌های آستانه برگزار شد آن‌ها فهمیدند در حل و فصل سیاسی جایگاهی ندارند و نتایج حل و فصل سیاسی به ضرر آن‌ها تمام خواهد شد؛ به همین خاطر سیاستی را که در دستور کار خود قرار دادند استمرار بحران و تروریسم در منطقه بود در حالی که ما شاهد هستیم رژیم صهیونیستی به بهانه‌های مختلف در صدد است شعله بحران را همچنان گرم نگه دارد؛ یک بار تحرکات مقاومت را بهانه قرار می‌دهد و مبادرت به بمباران می‌کند یک بار حضور ایران و ادعای دروغین تاسیس پایگاه نظامی از سوی ایران مورد هدف قرار می‌دهد و پایگاه‌های نظامی ارتش سوریه را مورد هدف قرار می‌دهد.

تمام این بهانه‌جویی‌ها در وهله اول برای زنده نگه داشتن بحران و دوم تضعیف بنیه نظامی سوریه است، زیرا استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی برای کشور‌های همسایه این است که قدرت نظامی متناسب برای مواجهه با تهدیدات این رژیم را نداشته باشند و ارتش کشور‌های همسایه در ضعیف‌ترین شکل خود قرار بگیرند. به عنوان مثال اگر به لبنان نگاه کنیم خواهیم دید چنانچه مقاومت نبود لبنان تماما در اختیار تصرفات و اقدامات نظامی رژیم صهیونیستی قرار می‌گرفت اما، این مقاومت حزب الله بود که توانست موازنه‌ای را که رژیم صهیونیستی تحمیل می‌کند به هم بریزد، لذا تل آویو همین نسخه تضعیف بنیه نظامی را برای کشور‌های دیگر نیز ترسیم کرد و تلاش دارد سوریه بعد از بحران قدرت نظامی برتری را پیدا نکند، به همین خاطر استمرار بحران و تضعیف قدرت نظامی و بازدارنده سوریه در دستور کار رژیم صهیونیستی و همفکران منطقه‌ای آن قرار دارد.

برخی ادعا‌ها وجود دارد که می‌گوید بحران سوریه یک بهار عربی شکست خورده است و بشار اسد هم باید مانند حسنی مبارک و قذافی از دنیای قدرت خداحافظی می‌کرد، اما کشور‌هایی نظیر ایران مانع از آن شد. نظر شما به عنوان سفیر سابق در دمشق نسبت به چنین ادعایی چیست؟ آیا با توجه به روند تحولات میدانی و سیاسی در سوریه شاهد حضور بشار اسد بعد از بحران در کاخ ریاست جمهوری دمشق خواهیم بود؟

شیبانی: اینکه شخص بشار اسد باید باشد یا نباشد تصمیمی نیست که ما یا هر کشور دیگر بگیرد، زیرا در عرصه بین‌المللی قانونی وجود دارد به نام حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت که بر مبنای آن مردم کشور‌ها مسئولان و رهبران خود را انتخاب می‌کنند، این اشتباه بزرگی بود که کشور‌های غربی مانند آمریکا و برخی کشور‌های عربی جلوتر از مردم سوریه در مورد این کشور تصمیم گرفتند و نقض قوانین و حقوق بین‌الملل را مرتکب شدند. حق کشور‌های غربی نیست که بگویند چه کسی باشد یا نباشد آنچه که جمهوری اسلامی نیز بر آن تاکید داشت این نبود که بگوید آقای بشار اسد بماند یا برود بلکه ایران تاکید داشت که مردم سوریه هستند که باید انتخاب کنند چه کسی رهبرشان باشد یا نباشد و این امر از طریق صندوق رای مشخص و باید بر اساس انتخابات آزاد سرنوشت سوریه تعیین می‌شد. با توجه به تحولات رخ داده اگر کسی یا طرفی به دنبال تغییر رژیم در سوریه بود از مواضع خود عقب‌نشینی کرده است، زیرا چنانچه حمایت مردم نبود بشار اسد نمی‌توانست در برابر این هجمه بین‌المللی ایستادگی کند، هیچ رهبری بدون حمایت مردمش نمی‌تواند در مقابل کوچک‌ترین تهدید‌ها بایستد، به همین خاطر وقتی حاکمیت و دولت سوریه و شخص بشار اسد هفت سال در مقابل شدید‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین حملات ایستاد این ناشی از آن است که بخش قابل توجهی از جامعه از او حمایت می‌کند.

ایران دولت سوریه را نسبت به وجود واقعیتی به نام معارضین اقناع کرد

البته این نکته را نباید فراموش کرد که مردم سوریه پیش از بحران در شرایط ایده‌آلی نبودند و حتی می‌توان گفت: مردم این کشور شرایط شاید سختی را هم داشتند و مطالباتی را مطرح می‌کردند و دولت سوریه بایستی مطالبات آن‌ها را پاسخ می‌گفت، در این میان یکی از نقش‌های جمهوری اسلامی در همان سال‌های بحران این بود که واقعیت را با دولت سوریه در میان گذاشت و با مسئولان این کشور صحبت و آن‌ها را قانع می‌کرد که بخشی از مطالبات مردم سوریه را بپذیرند، این در حالی است که دولت سوریه گفتمان سیاسی را در دستور کار نداشت و دولتمردان این کشور همه را به یک چشم و توطئه‌گر می‌دیدند، اما به این نتیجه رسیدند که واقعیتی تحت عنوان معارضین وجود دارد و باید با آن‌ها گفتگو کنند. ما به کمک روسیه آن‌ها را به این نتیجه رساندیم که باید با واقعیت تحت معارضه مواجه شوند و این حق مردم سوریه است که سرنوشت خود را تعیین کند. لازم است تاکید کنم نه ما می‌توانیم برای مردم سوریه تعیین سرنوشت کنیم که چه کسی می‌تواند حاکمشان شود و نه کشور‌های دیگر. در شرایط کنونی کشور‌های دیگر از تغییر رژیم عبور کردند به طوری که ترامپ در دوره انتخابات ریاست جمهوری خود به این نکته تاکید داشت که کاری ندارد بشار اسد بماند یا برود، در فرانسه هم زمانی که مکرون در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد یکی از شعارهایش عبور از تغییر بشار اسد در حاکمیت سوریه بود و در شرایط کنونی نیز ترکیه در نشست دوحه به گفتگو با بشار تاکید کرد ما از این مواضع استقبال می‌کنیم چرا که یک موضع واقع‌گرایانه است. واقع‌گرایی به این معنا است که شما یک سری واقعیت را بپذیرید، زیرا ایستادگی در برابر واقعیت نتیجه‌ای در پی ندارد.

محور مقاومت طراح اصلی نظم جدید منطقه‌ای است

در این میان، برخی در منطقه در مقابل واقعیت سوریه ایستاده‌اند و حتی سعی کردند شرایط و اوضاع منطقه را عوض کنند. باید گفت: کلید تلاش برخی گروه‌ها برای تغییر نظم منطقه از جنگ ۳۳ روزه آغاز شد. زمانی که من در لبنان سفیر بودم یک آتش‌بس چند روزه در بیروت رخ داد که در پی آن کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا به لبنان سفر کرد و در فرودگاه مورد استقبال نخست‌وزیر این کشور قرار گرفت. او در مصاحبه خود ادعا کرد آنچه که در لبنان در حال وقوع است درد زایمان وضعیت جدید خاورمیانه است و تمام سناریو‌های لازم را برای خود پیش‌بینی کردند، اما مقاومت حزب‌الله و حمایت جمهوری اسلامی از کشور‌های مقاومت طرح آن‌ها را خنثی کرد، اما آن‌ها حلقه‌های دوم در دستور کار قرار دادند و تلاش کردند این نظم را از طریق سوریه تغییر بدهند که به نتیجه‌ای نرسیدند و مقاومت پیروز شد، چنانچه قبول مذاکرات یمن و انجام آن در استکهلم در واقع یکی از نتایج شکست برنامه‌های آمریکایی در منطقه است. من معتقدم نه تنها طرف‌های مداخله‌گر نتوانستند نظم جدیدی را در منطقه ما حاکم کنند بلکه نظم جدیدی در منطقه در حال شکل‌گیری است که طراحان اصلی آن غیر از آمریکا و رژیم صهیونیستی و رژیم‌های وابسته به آن است و جمهوری اسلامی ایران و کشور‌های طرف محور مقاومت طراح اصلی این نظم جدید هستند و به طور نسبی علائم و نظام جدید منطقه‌ای در حال ظهور است

همکاری حزب الله با ارتش لبنان در مبارزه با داعش پدیده‌ای جدید بود

در محافل سیاسی گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران برای حضور روسیه در بحران سوریه پیش قدم شده است و این ایران بوده که برای همکاری با مسکو در مبارزه با داعش پا پیش گذاشته است؟ نظر شما به عنوان یک تحلیلگر ارشد در حوزه غرب آسیا در مورد چنین ادعایی چیست؟

شیبانی: همکاری ما با روسیه یک نیاز مشترک و استراتژیک بوده است. هر دو طرف به این نقطه رسیدند که شکل‌گیری یک همکاری منطقه‌ای جزء ضرورت‌های رویکرد‌های منطقه‌ای‌شان است به طوری‌که برای هر دو طرف مزایا و منافعی را در پی داشته است. روسیه احساس می‌کرد که همراهی و کمک گرفتن از یک کنشگر فعال منطقه‌ای به نام جمهوری اسلامی ایران می‌تواند برایش منافعی را ایجاد بکند به طوری که با این همکاری اکنون روسیه دوباره به جایگاه گذشته خود در غرب آسیا بازگشته است و در عین حال جمهوری اسلامی ایران توانسته بسیاری از طرح‌هایی که علیه منافع و امنیت ملی‌اش شکل گرفته بود را با سرعت از بین ببرد. در واقع اشتراک منافع شکل گرفته بین ایران و روسیه موجب همکاری آن‌ها با یکدیگر شد و پیامد مثبتی را در بحران سوریه داشت. مهم‌ترین دستاورد این همکاری شکست تروریست‌ها بود چنانچه پیش از این که غرب بخواهد ساختار تروریست‌ها را مورد بررسی قرار دهد و راه مقابله با آن‌ها را به دست آورد ما آن‌ها را در سوریه زمین‌گیر کردیم. همکاری ایران، روسیه، عراق و حزب‌الله، ائتلاف چهارگانه بود که مؤثرترین فاکتور‌ها در مقابله با رژیم صهیونیستی و تروریست‌ها در میدان تجربه کرد. مبارزاتی که حزب‌الله به عنوان یک جریان غیردولتی و مسئولیت‌پذیر در سوریه انجام داد برای خیلی از موسسات مطالعاتی و نظامی درس‌آموز است؛ در واقع نحوه مبارزه با جنگ نامتقارن به گونه‌ای بود که ارتش‌های وسیع از پس آن برنمی‌آمدند و حتی طراحی‌هایی که ائتلاف آمریکایی انجام داده بود در برابر مبارزه با این گروه‌ها جواب نمی‌داد و حتی این روش‌ها موجب انتشار بیشتر تروریست‌ها می‌شد. تنها ابتکار عمل حزب‌الله با همکاری و همراهی ایران، روسیه و عراق در این موضوع که مبتنی بر مبارزه با تروریسم بود توانست جواب خوبی بدهد به طوری که در منطقه «القصیر» که اولین نشانه‌های شکست داعش را نشان داد کسی جز حزب الله طرف داعش و النصره نبود، حتی در یک مقطع ارتش لبنان در خاک منطقه‌ای که آلوده به گروه‌های تروریستی بود به یک همکاری مشترک با حزب الله دست زد که این موضوع اولین همکاری حزب الله و ارتش لبنان بود.

این همکاری پدیده جالبی بود، زیرا بسیاری از طرف‌ها تلاش داشتند ارتش لبنان را در مقابل حزب‌الله قرار دهند، اما استراتژی حزب‌الله از دیرباز این بوده است که همواره یک مثلث را در لبنان حفظ کند؛ مردم رأس این مثلث هستند و ارتش و مقاومت دو رأس دیگر این مثلث را شکل می‌دهند. این تزی بود که حزب‌الله مدام بر آن تاکید داشت و در گفتگو‌های ملی که انجام می‌شد و جریان‌های مخالف مقاومت تاکید داشتند که حزب‌الله باید حذف شود و سلاح خود را تحویل بدهد حزب الله تنها منطقی که مورد تاکید قرار می‌داد این بود که جامعه لبنان را سه پایه مردم، ارتش و مقاومت حفظ می‌کند. این سه می‌توانند مکمل هم باشند و از الزامات حیات ژئوپلتیک لبنان است که این سه رأس مثلث حفظ شود به طوری که حذف هر کدام از این رئوس در واقع موجب فروپاشی و از بین رفتن لبنان خواهد شد.

پیشنهاد استراتژیک رهبر انقلاب به پوتین همکاری برای مهار آمریکا در منطقه بود

همکاری ما و روسیه مبتنی بر نیاز مشترک، افق خوبی برای ما ایجاد کرد و این می‌تواند الگوی مناسبی برای استمرار همکاری ما باشد و این همکاری می‌تواند بستر مناسبی برای رسیدن به همکاری استراتژیک باشد. در دیدار اخیر رهبر انقلاب با پوتین پیشنهاد ایشان این بود که یک محور اصلی می‌تواند محور همکاری ما و روسیه باشد و آن همکاری استراتژیک تحت عنوان مهار آمریکا در منطقه است. زیرا آمریکا یک تهدید مشترک برای همه در منطقه است؛ این کشور علاوه بر اینکه ما را تحت فشار اقتصادی و سیاسی قرار داده است با روسیه نیز چنین برخوردی دارد. من فکر می‌کنم با وجود سابقه تاریخی و این اصل که همه کشور‌ها به دنبال منافع ملی‌شان هستند هر طرفی و هر بازیگری به دنبال منافع ملی خود است لذا از همکاری بین ایران و روسیه قطعا هر دو طرف تلاشش این است که بیشترین نفع را ببرد، اما این دلیل نمی‌شود که پیروی از منافع ملی مانع همکاری شود چراکه دنیا مبتنی بر همکاری است، هر کشوری به دنبال تامین حداکثری منافع خود است، در شرایط کنونی روسیه و ایران به این نقطه رسیده‌اند که حداکثر منافع‌شان را می‌توانند از همکاری شکل‌گرفته به دست آورند. ما باید هوشیار باشیم و با طراحی درست از همکاری به وجود آمده حداکثر سود را ببریم.

اخیرا دولت ترکیه اعلام کرده است که می‌خواهد یک عملیات نظامی را در شرق فرات انجام بدهد. این موضوع تا چه اندازه از جانب ایران و روسیه قابل پذیرش است؟ آیا چنین تصمیمی مخالف با مفاد نشست‌های آستانه نیست؟

شیبانی: من به عنوان یک تحلیل‌گر تصور می‌کنم ایران حضور نظامی ترکیه در خاک سوریه را غیرقانونی می‌داند و معتقد است بایستی هر چه سریعتر نیرو‌های نظامی ترکیه خاک سوریه را ترک کنند به ویژه اینکه این حضور یک حضور غیرهماهنگ شده با دولت مرکزی این کشور است؛ البته بخشی از تصمیمات آستانه تا حدودی مشروعیتی را برای این حضور نظامی در نظر گرفته است، اما در این حد گسترده چندان مورد توجه نبوده است و حضور نیرو‌های نظامی ترکیه برای نظارت بر آتش‌بس ادلب در چارچوب آستانه به معنای این نیست که آنکارا بر این پلکان و سکو گام بگذارد و حضور خود را فراتر از مسئولیت تعریف شده نشان دهد و به بهانه‌های مختلف مانند رفع تهدید کُردی جایگاه خود را مستحکم کند.

رفع تهدید کُردی تنها از طریق تقویت دولت مرکزی سوریه عملی می‌شود

اشغال نظامی تنها یکی از مسیر‌های رفع این تهدید محسوب می‌شود. در حالی که راه‌های دیگری هم وجود دارد و هزینه‌های کمتری دارد و در واقع نقض قوانین بین‌المللی نیست. ترکیه می‌تواند مسئولیت را در اختیار دولت مرکزی سوریه قرار بدهد و به جای اعزام نیرو، از دولت سوریه به نحو مستقیم و غیر مستقیم و با وساطت ایران و روسیه این مسئولیت برای رفع تهدید بر عهده ارتش سوریه قرار دهد تا آن‌ها تضمین بدهند تهدیداتی از خاک سوریه متوجه ترکیه نشود. البته ما قبول داریم که ترکیه از خاک سوریه مورد تهدید واقع می‌شود، اما اینکه این تهدید چگونه می‌تواند کاهش پیدا کند به این معنا نیست که ترکیه نیروی نظامی اعزام کند و عملیات مستقیم نظامی انجام دهد. بهترین راه حل این است که دولت مرکزی تقویت شود، زیرا هر چه این دولت قوی‌تر شود تهدیدات در محیط پیرامون کاهش پیدا می‌کند از این بابت طرح جمهوری اسلامی ایران این است که حفظ امنیت به دست ارتش و دولت مرکزی سوریه سپرده شود. البته تصور می‌کنم ترک‌ها غیر از این موضوع اهداف دیگری نیز در پس پرده دارند و به بهانه مبارزه با تروریسم به دنبال تحقق یکسری اهداف فراتر از این موضوع هستند.

در حالی که در شرایط کنونی، منطقه شاهد پیروزی محور مقاومت در برابر هجمه‌های رژیم صهیونسیتی و برخی دولت‌های غربی است گروهی از کشور‌های عربی اقدام به آغاز عادی‌سازی روابط با تل آویو کرده‌اند. به نظر شما هدف دولت‌های عربی برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی چیست؟

شیبانی: عادی‌سازی روابط بین کشور‌های عربی با تل آویو چیز جدیدی نیست. آن‌ها پشت پرده این روابط را از گذشته داشته‌اند و در جا‌هایی دیدار‌ها و ملاقات‌های مختلف را با مقامات صهیونیستی برگزار کرده‌اند و خوش‌گذرانی‌هایی نیز بین مقامات صهیونیستی و برخی کشور‌های عربی وجود داشته است؛ در نتیجه مسئله خارق‌العاده‌ای نیست و تنها موضوع متفاوت، علنی شدن رسمی این روابط است. این عادی‌سازی در حالی از سوی دولتمردان برخی کشور‌های عربی دنبال می‌شود که افکار عمومی جهان عرب هنوز آمادگی پذیرش چنین خیانتی را ندارد. نمونه آن را می‌توانیم در خصوص مصر مشاهده کنیم به طوری که پس از شکل‌گیری رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه، مصر پیشتاز عادی‌سازی روابط با این رژیم جعلی بود و انورسادات پیمان کمپ دیوید را به امضا رساند. با این حال این سوال مطرح می‌شود که آیا رژیم صهیونیستی توانسته در بافت اجتماعی مصر نفوذ کند؟ من خودم در مصر بوده‌ام، این کشور یکی از متصلب‌ترین و سخت‌ترین جوامع را در مقابل حضور رژیم صهیونیستی دارد. حکومت‌ها بعضاً جرات می‌کنند بر خلاف دیدگاه افکار عمومی‌شان حرکت کنند، اما تصمیماتی که اتخاذ می‌کنند تصمیماتی نیست که به مرحله فعلیت برسد و جامعه بتواند آن را اجرایی کند. این نمونه‌ای است که می‌توانیم ببینیم. یا مثلا کشوری مثل تونس حضور رژیم صهیونیستی را در منطقه پذیرفته بود، اما الان باید جایگاه صهیونیست‌ها را در این کشور‌ها ببینیم.

عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی یکی از حلقه‌های معامله قرن است

طرح کلانی در منطقه در جریان است تحت عنوان معامله قرن که در واقع ترامپ مبدع آن است و در چارچوب آن حلقه‌هایی را تعریف کردند به طوری‌که این حلقه‌ها به صورت گام به گام در حال عملیاتی شدن است و به تدریج سعی می‌کنند این‌ها را به یکدیگر وصل کنند و زنجیره‌ای را شکل بدهند؛ برای مثال انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اولین حلقه بود یا لغو حقوق مهاجرین و مصوبه کنست رژیم صهیونیستی در رابطه با تشکیل دولت یهود و این که عرب‌ها دیگر شهروندان رژیم صهیونیستی نیستند و قومیتی کردن این رژیم جعلی از گام‌هایی دیگری است که برداشته شده است. در نهایت عادی‌سازی روابط حلقه دیگری از معامله قرن است که از سوی برخی رژیم‌های منطقه پیگیری می‌شود. انگیزه کشور‌های عربی برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از این موضوع نشأت می‌گیرد که این رژیم شرایط داخلی خوبی ندارد و نسبت به گذشته وضعیت به مراتب سخت‌تری دارد. این موقعیت وخیم رژیم صهیونیستی در محیط پیرامونی و راهپیمایی غزه عملا طرح‌های تل آویو را فلج کرده است چنانچه راهپیمایی بازگشت و نفس طولانی مردم فلسطین در طول این ۷۰ سال همچنان مسئله قدس را زنده نگه داشته است. در زمان کنونی وضعیت غزه به گونه‌ای است که رژیم صهیونیستی دیگر نمی‌تواند ۲۲ روز در غزه بجنگد و ۸ ساعته وادار به اعلام آتش‌بس می‌شود.

باید اذعان کرد توازن در منطقه به شدت تغییر کرده است. امنیت مهم‌ترین پایه حفظ و پایبندی مهاجرین یهود به سرزمین‌های اشغالی است تا آن‌ها نسبت به سلامت خود اطمینان حاصل کنند اما، با کوچک‌ترین خلل برای امنیت آن‌ها دوباره به کشور اصلی خود بازمی‌گردند؛ برای مثال شخص مهاجری که در آمریکا ساکن است، خانه و زمین دارد و به محض ناامنی دوباره به کشور خود بازمی‌گردد در نتیجه جامعه رژیم صهیونیستی یک جامعه به شدت متزتزل است، چنانچه با زیر سؤال رفتن شرایط امنیتی، ما شاهد مهاجرت‌های گسترده از سرزمین‌های اشغالی هستیم. برای مثال وقتی یک کاتیوشا از جانب حزب‌الله به جنوب سرزمین‌های اشغالی اصابت می‌کند چیزی در حدود ۵۰۰ هزار نفر از یهودیان مهاجرت می‌کنند. رژیم صهیونیستی میلیارد‌ها دلار هزینه می‌کند تا چیزی تحت عنوان گنبد آهنین ایجاد کند، اما این گنبد به اصطلاح آهنین در برابر بالن‌های کاغذی و آتشی کاری نمی‌تواند انجام دهد و مقاومت با کمترین هزینه میلیارد‌ها دلار رژیم صهیونیستی را دود می‌کند. این رژیم با هدف اینکه این توهم را در افکار عمومی ایجاد کند که اوضاع بر وفق مرداش است تلاش می‌کند شعار‌هایی را در قالب عادی‌سازی روابط القا کند تا بهبود روابط با جهان عرب را تلقین کند، بنابراین با موفقیت مقاومت ما شاهد شکل‌گیری نظمی هستیم که جمهوری اسلامی ایران بازیگر اصلی آن است و می‌توان از عنوان مقابله با تهدیدات نیز استفاده کرد. این محوری که ایجاد شده انگیزه‌اش مقابله با تهدیدات تروریستی است حتی مصر نیز الان احساس می‌کند که می‌تواند عضو این محور باشد.

طی هفته‌های گذشته نشستی در استکهلم سوئد با عنوان گفتگو‌های یمنی–یمنی برگزار شد و برخی کارشناسان از برگزاری این نشست با عنوان پیروزی انصارالله و عقب‌نشینی سعودی‌ها یاد کردند؛ نظر شما به عنوان یک کارشناس آشنا به مسائل خاورمیانه در مورد این تحلیل چیست؟

شیبانی: من تصور می‌کنم به مصلحت مردم یمن و منطقه نیست که نشست استکهلم را بین طرف بازنده و برنده تقسیم کنیم، مردم یمن در هر شرایطی برنده‌اند و حتی عربستان سعودی نیز با این عقب‌نشینی و عدم استقرار جنگ به یک سود متقابل دست یافته است. ریاض به این نتیجه رسیده است که استمرار جنگ موجب استهلاک منابعش می‌شود و در عین حال خطر را علیه خودش تقویت می‌کند و در شرایط کنونی چیزی در حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیارد دلار کسری بودجه دارد. توافق استکهلم یک بخش از توافق کلان است و چندان جامع و شامل نیست، عربستان با اتکا بر این توافق می‌تواند سودی را نصیب خود کند. بهترین سود هم باز شدن گره کور بحران یمن و پایان جنگ است.

عقب‌نشینی برای عربستان سود بزرگ است/ واقعیت یمن و انصارالله توسط عربستان در استکهلم پذیرفته شد

عربستان فکر می‌کرد ظرف یک یا دو ماه می‌تواند وضعیت یمن را مشخص کند و اثری از انصارالله نباشد، اما حالا به چهار سال جنگ انجامیده و هیچ دستاوردی نداشته است. در اوایل جنگ، عربستان در خاک یمن می‌جنگید، اما حالا به دنبال دفاع در خاک خودش است و این یعنی ضرر، در نتیجه جلوی ضرر را هر جا بگیرند سود است لذا این عقب‌نشینی خود یک سود بالا برای ریاض محسوب می‌شود و در عین حال پایان محاصره وحشتناک مردم یمن یک گام مثبت در جهت صلح و ثبات است. اما باید گفت: در پس این توافقنامه واقعیاتی برجسته شد و آن واقعیت این است که جریانی تحت عنوان انصارالله در یمن حضور دارند و این موضوعی بود که عربستان از اقرار به آن امتناع می‌کرد و تلاش می‌کرد آن‌ها را جریان‌هایی وارداتی توصیف کند.

انصارالله یک واقعیت در یمن است؛ جمعیت و یک جغرافیای مشخص دارد، اما عربستان سعودی متاسفانه خیلی دیر با واقعیات روبرو می‌شود و این موضوع هم به خودش آسیب می‌زند و هم منطقه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. برای مثال عراق را نگاه کنید؛ یکی از عوامل اصلی نابسامانی‌های عراق بعد از سقوط صدام مربوط به سیاست‌های عربستان سعودی بود، چرا که ریاض با واقعیت عراق کنار نیامده بود و تمام تلاش خود را گذاشته بود تا مؤسسات استقلال‌طلبانه عراق شکل نگیرد، اما الان باید با واقعیت به وجود آمده روبرو شود، در قاعده‌ای که مردم عراق تعیین کرده‌اند حضور داشته باشد و بازی کند، اما پذیرش واقعیت از سوی عربستان سعودی نباید مرحله‌ای باشد و دوباره به یک سیاست براندازی برسد، باید پذیرش این واقعیت در جهت تقویت واقعیت موجود و همپوشانی بیشتر باشد. آنچه که در استکهلم اتفاق افتاد پذیرش واقعیت یمن و وجود فاکتوری تحت عنوان انصارالله در این کشور بود.

وزیر امور خارجه کشورمان طی روز‌های گذشته به دوحه سفر کرد و به رایزنی با برخی کشور‌ها منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای پرداخت. این سفر تا چه میزان می‌تواند تأییدی بر شکل‌گیری محور و اتحادی جدید در منطقه باشد؟

شیبانی: جمهوری اسلامی ایران به دنبال ایجاد محور‌ها و ائتلاف‌ها در منطقه نیست، زیرا متاسفانه فضای حاکم بر منطقه معنا و قرائت خوبی از محور و اتحاد ندارد و احساس می‌کند اگر کشوری با کشور دیگر همکاری کند، این همکاری علیه دولتی مقابل است و به نوعی اتحاد‌ها با دشمن‌سازی شکل می‌گیرد و قرائت از اتحادسازی در منطقه بیشتر امنیتی است، چنانچه هر حرکت ائتلاف‌گونه موجب واکنش ائتلاف در برابر ائتلاف می‌شود، به همین دلیل تصور می‌کنم سیاست جمهوری اسلامی ایران ایجاد ائتلاف نیست و بیشتر مربوط به تشریک مساعی است یعنی فراخوان برای همه.

نگاه ما در منطقه به قطر نزدیک‌تر است

در این چارچوب پیشنهادات و ایده‌های مختلفی مطرح می‌شود مانند مجمع گفتگو‌های منطقه‌ای، کمیته مشترک امنیتی یا شبکه امنیت منطقه‌ای که در مقاطع مختلف مطرح شده و جهت خاصی را مدنظر قرار نداده است و همه طرف‌ها به یک همکاری مشترک دعوت شده‌اند. در این میان باید گفت: ما با قطر رابطه خوبی داریم و این ناشی از اشتباهات تصمیم‌گیری از سوی کشور‌های دیگر است که همکاری ما را اوج بخشیده است به طوری که تحریم‌های عربستان تا حدودی همکاری ما را با دوحه گسترش دارد. ما نگاه مشترک‌مان با قطر در حوزه منطقه‌ای بیشتر است، زیرا رهبران قطر جایگاه ایران را در منطقه درک می‌کنند و این همکاری را مناسب منافع منطقه‌ای می‌دانند و سیاست نادیده انگاشتن جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار ندارند و به دنبال استثناسازی نیستند در حالی که عربستان سعودی همواره تلاش می‌کند نقش ایران را در ترتیبات منطقه‌ای کاهش دهد و ایران را نادیده بگیرد.

در مورد ترکیه هم باید گفت: ما با آنکارا رابطه خوبی داریم و فصول مناسبی را تعریف کرده‌ایم علی‌رغم اینکه ممکن بود مسئله سوریه موجب افتراق و اختلاف ما باشد با مدیریت درست تصمیم بر این شد که مسئله سوریه بر روابط دو جانبه تاثیری نداشته باشد. در منطقه کشور‌های مهمی هستند که می‌توانند با همکاری، بسیار تاثیرگذار باشند. من فکر می‌کنم در شرایط کنونی جای مصر در همکاری منطقه‌ای ما خالی است، زیرا این کشور عضو منطقه غرب آسیا است و می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد. اما شکل‌گیری برخی همکاری‌ها نیاز به تجدید نظر در رفتار برخی دولت‌ها دارد این در حالی است که رویکرد‌های ایران در منطقه ثابت و مشخص است و تا کنون نیز جواب داده است لذا این ایران نیست که باید رویکرد خود را تغییر بدهد بلکه کشور‌های دیگری هستند که باید در تاکتیک و استراتژی خود تجدید نظر کنند. در نهایت من تصور می‌کنم افق روشنی را در منطقه خواهیم داشت.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار