شهدای ایران shohadayeiran.com

به گزارش شهدای ایران، شعر مرضیه مرادی درباره یمن را بخوانید:


سروده ای برای بچه های یمن/گاهی بچه‌ها هم می‌میرند


گاهی بچه ها هم می میرند


لب‌هایم را بر گونه‌هایش گذاشتم
که نرم است
که داغ است
که حرارت می‌زاید
که سرخ است.
لب‌هایم را بر لب‌هایش گذاشتم
که شیرین است
که خندان است
که دل‌خوشی من است
وقتی باز می‌شوند و ترانه‌ سر می‌دهند
در آغوش کشیدمش
قامتش را
بر سینه‌ام فشردم
دستانش را...
که لطیف است
که مهربان است
چشمانش...
آه... چشمانش...
زل زدم به چشمانش
که دریاست
که بی‌کران است
که از معصومیت لبریز است
گوشم اما به اخباری بود که این روزا عجیب لعنتی شده‌اند
در آغوش کشیدمش
دست‌هایم را بر گوش‌هایش گذاشتم
دوست نداشتم بفهمد تا کنون چند کودک هم‌سن او مرگ را تجربه کرده‌اند
بچه‌است
نمی‌فهمد مرگ چیست
بمب چیست
جنازه‌های پاره‌ی پاره‌ی روی هم انباشته شده چیست
عروسک خونی چیست
بی مادری چیست
بی‌خواهری...
بچه‌است
معنی بی‌پدری را نمی‌فهد
نمی‌فهمد نفت چیست
کاخ سفید کجاست
ترامپ کیست
اسرائیل کیست
آمریکا دارد چه...
اما گوشش به اسم "یمن" حساس شده است
از بس این اخبار خبرهای لعنتی اش را لحظه لحظه جار می‌زند
بچه‌است
نمی‌فهمد گاهی بچه‌ها هم می‌میرند
گاهی پیر نشده
ازدواج نکرده
پا به سن نگذاشته
گناه نکرده...
می‌میرند
گاهی حتی صدتا صدتا...
هزارتا هزارتا...
گوشش را می‌گیرم
می‌ترسم بشنود در همین چند دقیقه که می‌بوسیدمش
در همین چند دقیقه که در آغوش کشیدمش
چند کودک هم‌سن و سالش قربانی این اخبار لعنتی شده‌اند
بچه است
حساب و کتاب آدم‌ بزرگ‌ها را نمی‌فهمد
روشن‌فکری را نمی‌فهمد
اصلا نمی‌داند امریکا درست در کجای کره‌ی زمین قرار دارد
شاید حتی نداد که زمین گرد است
که از هر طرف برویم به آدم‌هایی مثل مدعیان حقوق بشر می‌رسیم
اصلا نمی‌داند حقوق بشر چیست
کجاست
بچه است و سرش به کار خودش گرم است
می‌ترسم این اخبار لعنتی خواب را از چشم‌هایش بدزدد
آخر دخترم حتی جان مورچه‌ی کنار حیاط هم برایش عزیز است
-وقتی آب و جارو می‌کنم...-
چه برسد به...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار