شهدای ایران shohadayeiran.com

خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر کلاس بود. بعد هم کمی غذا می‌خورد و سوار بر دوچرخه‌ای که تازه خریده بود راهی می‌شد و در خانه‌های مردم مشغول کار می شد.
به گزارش شهدای ایران، شهید مدافع حرم «محمدهادی ذوالفقاری» از جمله جوان‌های بی‌باک، بابصیرت و خوش‌فکر جمهوری اسلامی ایران بود که در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به شهادت رسید. خبرگزاری میزان بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «پسرک فلافل‌فروش» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.


لوله‌کشی رایگان یک مدافع حرم برای مردم مستضعف


هادی در کنار درس خواندن برای طلبه‌ها صحبت می‌کرد و به شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور با مسلمانان اشاره می‌کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم می‌کرد. خیلی از طلبه‌ها عاشق هادی شده بودند.

او با درآمد شخصی خودش بار‌ها دوستان را به خانه خودش دعوت می‌کرد و برای آن‌ها غذا درست می‌کرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین، خانه را برای اسکان زائران آماده می‌کرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران اباعبدالله الحسین (ع) می‌شد.

برخی از دوستان عراقی هادی می‌گفتند: تو نمی‌ترسی که در این خانه‌ی بزرگ و قدیمی و ترسناک، تک و تنها زندگی می‌کنی؟ هادی هم می‌گفت: اگر مثل من مدت‌ها کنار خیابان خوابیده بودید قدراین خانه را می‌دانستید!

بعد از آن، رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه‌اش بیشتر شد. در این رفت وآمد‌ها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه، از خانواده‌های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده‌ها در منازلی زندگی می‌کنند که از نیاز‌های اولیه محروم است. این خانه‌ها آب لوله کشی نداشت. با اینکه آب لوله کشی تا مقابل درب خانه آن‌ها آمده بود، اما آن‌ها بضاعت مالی برای لوله کشی نداشتند.

این موضوع بسیار او را رنج می‌داد. برای همین به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه‌های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند تا نحوه لوله کشی با لوله‌های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد. هر چه را لازم داشت تهیه کرد و راهی نجف شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعدازظهر‌ها لوله تهیه می‌کرد و به خانه طلبه‌های نجف می‌رفت. از خود طلبه‌ها کمک می‌گرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مومن نجف را لوله کشی آب می‌کرد.

خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر کلاس بود. بعد هم کمی غذا می‌خورد و سوار بر دوچرخه‌ای که تازه خریده بود راهی می‌شد و در خانه‌های مردم مشغول کار می‌شد.

برخی از دوستان هادی نمی‌فهمیدند! یعنی نمی‌توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کار‌ها را انجام می‌دهد؟!

برخی فکر می‌کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و... برای همین به او ایراد می‌گرفتند. حتی برخی‌ها به اینکه او با دوچرخه به حوزه می‌آید ایراد می‌گرفتند! اما آن‌ها که با روحیات هادی آشنا بودند می‌فهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته.

هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن. با اینکه فقط دو سال از حضور هادی در نجف می‌گذشت، اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه که کاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به کار‌های هادی نگاه می‌کردند. او در هر کاری که وارد می‌شد به بهترین نحو عمل می‌کرد.

کم کم خیلی‌ها فهمیدند که هادی در کنار درس مشغول لوله کشی آب برای خانه‌های مردم محروم شده. هادی با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می‌شد، خدمت بزرگی به خانواده‌های طلاب می‌کرد. اخلاص و تقوا و ایمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا می‌رفت می‌خواست گمنام باشد. هیچ گاه از خودش حرفی نمی‌زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او می‌گفتند.

چندین نفر را می‌شناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می‌گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می‌کردند.

هادی غیر از حوزه هر جای دیگر هم که وارد می‌شد بهترین نظرات را ارائه می‌کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه بسیج و فتنه ۱۳۸۸ بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه‌های فرهنگی او به جهت تجربه فعالیت در مسجد بسیار مؤثر بود. شاید به همین خاطر بود که مسئولان حشدالشعبی به این طلبه ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند.

رفت و آمد هادی با نیرو‌های مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را بین نیرو‌های حشدالشعبی گسترش داد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار