شهدای ایران shohadayeiran.com

روبروی سربازها نشست و صحبت ها و گلایه های آنان را با جان و دل گوش داد .جناب یداللهی دکمه سردوشش را باز کرد و درجه ستوان دومی خودش را روی زمین گذاشت و گفت : ارزش ستاره های شما سربازها از من که ستاره روی دوشمه بالاتر وبیشتر هست .می دانم خدمت در ارتش سخت است اماتحمل کنید من هم برادر شما هستم ،هر کمکی از دستم بر بیاید کم نمی گذارم .
سرویس فرهنگی شهدای ایران:مجتبی یداللهی منفرد با نام مستعار شهریار به تاریخ 31/01/1370 در شهرستان شهریار و در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود .
پدر با روزی حلال و آشنایی با مکتب سرخ عاشورا و مادر که شیر او را با روضه های اهل بیت(علیهم السلام) و نور قرآن عجین کرده بود ،با تربیت اسلامی بزرگ کرد و برای آموزش قرآن به مسجد امام حسن(علیه السلام) و هیئت و پایگاه محله می برد .

شهید مدافع حرم که درجه اش را زمین گذاشت! +عکس


از خصوصیات فردی و ممتازی که در دوران کودکی و نوجوانی داشت ،سحرخیزی ،مسؤولیت پذیری ،مدبر ،شجاع ،دلیر و غیور بودنش نوید آینده ای درخشان را می داد .


بعداز اخذ دیپلم و علاقه به نظام مقدس جمهوری و فعالیت های جهادی در آزمون دانشگاه افسری پذیرفته و از دانش آموختگان زبده و کارآمد این دانشگاه شد .وی پس از فارغ التحصیلی و اتمام دوره افسری از دانشگاه وبا برخورداری از بصیرت بالا و علاقه به مقام معظم رهبری به ایرانشهر (محل تبعید معظم له در زمان انقلاب)منتقل شد و به عنوان فرمانده گروهان یکم گردان 216 تانک خدمت کرد .

شهید مدافع حرم که درجه اش را زمین گذاشت! +عکس

سروان مجتبی یداللهی منفرد تکاور جوان و شجاع ارتش جمهوری اسلامی ایران با عشق به آل الله و شوق خدمت به اسلام ،به جبهه حق علیه باطل سوریه رفت و از سر اعتقاد و علاقه در عملیات مستشاری شرکت کرد و در شامگاه  21/1/1395 در میانه نبردی عاشورایی در حومه حلب ،در حالی که فرماندهی یک گروهان چهل نفری از رزمندگان شهادت طلب لشکر فاطمیون را در مقابل بیش از دو هزار تروریست داعش و النصره را بر عهده داشت ،به شکل مظلومانه به شرف شهادت رسید .


مصداق حضرت ابراهیم(ع) هستیم ...

پدر شهید می گوید:شب قبل از اعزام گفتم : بابا جان دارید میرید جلوی توپ و تانک و آتش !!!گفت : ما مصداق حضرت ابراهیم هستیم .هرچه از سختی ها گفتم ،از آسانی ها گفت و گفت که ما هر کداممان یک ارتش هستیم .
قالت لهم رسلهم إن نحن الّا بشر مثلکم و لکن الله یمن علی من یشاء من عباده و ما کان لنا أن نأتیکم بسلطان الّا بإذن الله و علی الله فلیتوکل المؤمنون (ابراهیم 11)
پیغمبرانشان به آنها گفتند درست است که ما نیز جز بشرهایی مثل شما نیستیم ،ولی خدا بهر کس از بندگان خویش بخواهد منت می نهد ،و ما حق نداریم جز به اذن خدا برای شما دلیل بیاوریم ،و مؤمنان باید به خدا توکل کنند .  

شهید مدافع حرم که درجه اش را زمین گذاشت! +عکس

برادر شهید می گوید:دوست شهید مجتبی ،شهید صیادشیرازی بود .دوستانش همیشه می گفتند : قنوت هایش کار خود را می کند .یک شهید دیگر را بنا به شباهت فامیلی نیز دوست می داشت ؛سرلشگر شهید مسعود منفرد .خدا را شکر می کنم که برادرم با انتخاب همچین دوستانی به فوز عظیم رسید . 

شهید مدافع حرم که درجه اش را زمین گذاشت! +عکس


                                  
در خدمت امام زمان (عجل الله فرجه)باشید

علی ثابت سرباز شهید می گوید:یک روز جناب یداللهی گفتند : که به جای کلاس آموزش موتوری همه در داخل آسایشگاه جمع شوند .مقدمات برپایی کلاس را فراهم کردم وجناب بعد از صحبت های اولیه به من گفتند که در مورد آموزش و بسیج توضیحاتی را ارائه دهید .
من گفتم که دوره های روایتگری را گذرانده ام و می توانم یکی از عملیات های دوران دفاع مقدس را شرح دهم به همراه خاطراتی از شهدا . بعد از خاطره گویی جناب مرا صدا زدند و من در پاسخ گفتم در خدمتم .گفتند که به جای اینکه در خدمت من باشید همیشه درخدمت امام زمان(عجل الله فرجه) باشید .در ادامه گفتند که از چه کتاب هایی روایتگری کردید ؟من هم دو کتاب «خاک های نرم کوشک»و «پایی که جا ماند»را همراه با امضای نویسنده آنها به جناب یداللهی هدیه دادم ودلیل رفاقت من باشهید یداللهی همین دو کتاب شد .  



شهید مدافع حرم که درجه اش را زمین گذاشت! +عکس

دیدار حاج قاسم با خانواده شهید


   
نوکری رزمنده ها ...

همرزم شهید می گوید:روز 19 فروردین بود که ما داخل مقر خودمان در روستای قلعجیه مشغول امورات جاری بودیم که صدای ماشین آمد و متوجه شدیم که مهمان داریم .شهید مجتبی یداللهی و سرهنگ علی زمانی که فرمانده گردان حضرت قاسم(علیه السلام) در زیتان بودند برای سرکشی و احوالپرسی به مقر ما آمده بودند .
ورود مجتبی و سایر رفقا مقارن شده بود با نماز ظهر و عصر .بعد از اقامه نماز جماعت با کلی خنده و شوخی ناهار را با همدیگر خوردیم و صحبت کردیم که در بین صحبت ایشان یک مطلبی ذهن مرا به خود مشغول کرد و با حالت جدی رو به من کرد و گفت : حاج مجتبی اگر زنده برگردم ایران و دوباره برگردم به سوریه ،دیگر مسؤولیت نفرات قبول نمی کنم نوکری رزمنده را می کنم .چون برای من تحمل این بار مسؤولیت حفظ جان نفرات خیلی سخت است و من وقتی می بینم از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح می شود دگر خواب و خوراک ندارم و از وقتی که به این منطقه آمدم تمام تلاشم بر این بوده کسی از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح نشود .
البته نحوه شهادت ایشان هم گویای این مطلب بود که در سنگر خط مقدم و جلوتر از پرسنل تحت امر خود به شهادت رسید .                             


ستاره ها

یکی از سربازان گروهان می گوید:بعد ازظهر روزی آمد تا با سربازان گروهانش دیدارکند ،روبروی سربازها نشست و صحبت ها و گلایه های آنان را با جان و دل گوش داد .جناب یداللهی دکمه سردوشش را باز کرد و درجه ستوان دومی خودش را روی زمین گذاشت و گفت : ارزش ستاره های شما سربازها از من که ستاره روی دوشمه بالاتر وبیشتر هست .می دانم خدمت در ارتش سخت است اماتحمل کنید من هم برادر شما هستم ،هر کمکی از دستم بر بیاید کم نمی گذارم .







 









نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار