شهدای ایران shohadayeiran.com

شما در دهه خود حال کنید، در برج عاج در شمال شهر خانه های میلیاردی بخرید، با نسوان متنوع و متعدد خود خوش بگذرانید و آقازاده هایتان را بفرستید دیاری که روزی مرگ بر آن می گفتید، شرف و غیرت غربی بیاموزند.
به گزارش شهدای ایران،  حمید داودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس این روزها دوباره روی تخت بیمارستان خوابیده است. ضمن دعا برای سلامتی او، متنی را در صفحه شخصی اش منتشر کرد.



نویسنده دهه‌شصتی روی تخت بیمارستان +‌ عکس

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
سروده امام خمینی(ره)

یکشنبه۹ اردیبهشت۱۳۹۷بیمارستان قلب جماران،وقتی قلب خسته و شکسته، با ذره ای ریپ زدن، داد زد: "و مرگ بر ما سایه افکنده است!"
همه رویایم این بود که با ثروت هزاران میلیاردی و خانه ها و ماشین های لوکسم چه کنم؟! چه جوری با خودم ببرمشون اون ور آب!

شما رو به خدا به من گیر ندین!
هنوز توی دهه ۶۰ گیر کردی؟ یک کم به روز باش. اون روزها گذشت. این قدر خودت رو توی گذشته اسیر نکن. ما هم جبهه بودیم، ما هم رفیقامون شهید شدن، ولی هیچکدوم اینا دلیل نمیشه عین آدم زندگی نکنیم!
حمید داودآبادی روی تخت بیمارستان قلب جماران

تو اصلا می فهمی زندگی یعنی چی؟ اصلا میدونی خرج و مخارج یعنی چی؟ الان دیگه ۵۳ سال سن داری و زن و دو تا بچه بزرگ.
اصلا میدونی بخوای بچه هات رو زن بدی چقدر باید خرج کنی؟ براشون کار پیدا کنی، خونه بگیری و ... یک کم از اون حال و هوا بیا بیرون. همه عشقت شده بهشت زهرا. خب ما که کافر نیستیم. ما هم قبول داریم. شهدا خوبن. محترمن. ولی تموم شد رفت. بهشت زهرا که واسه آدم نون و آب نمیشه. این همه رفتی بهشت زهرا، یک نفر میاد یک نون بده دستت؟

چشمات رو باز کن. وارد جامعه شو. ببین مردم چه جوری زندگی می کنند. همون همنسلای خودت، همرزمای خودت، الان کجا هستند؟ مگه حاجی فلانی رو نمی بینی میلیاردر شده؟ برو ببین بچه هاش چه ماشینهای مدل بالایی سوار میشن.
فلانی که توی دوبی چند تا خونه داره. تازه سابقه جبهه و درصد جانبازیش هم از تو خیلی کمتره.
اصلا اون چیه، همین رفیقت که تا می بیندت جلوت دولا و راست می شه، یک روز جبهه رفت ببینه چه خبره، یک ترکش از دو متریش رد شد، خودت که داری می بینی چه زندگی ای به هم زده. اتفاقا اونم میره بهشت زهرا. ولی نه هر هفته.
*
اینارو، هم نزدیکترین عزیزانم میگن، هم دوستان جدیدم و هم از همه بدتر رفقای قدیمی و همرزمام.
یک روز که یکیشون خیلی تیکه بارم کرد، بهش گفتم:
ببین، هر چی تو بگی درست، من توی دهه ۶۰ گیر کردم. باشه از دهه ۶۰ میام توی دهه ۷۰ و ۸۰ و ۹۰، قربون دستت، بهم نشون بده و بگو توی دهه شما، باید چیکار کنم؟ توی دهه شما چی داره که منو شیفته خودش کنه؟

از سابقه جبهه ام استفاده کنم و چند تا کارخانه بزنم؟
از سابقه جانبازیم استفاده کنم واردات غیرقانونی انجام بدم؟
خود تو که اذان نداده، زودتر از خدا میری واسه نماز، توی دهه هایی که زندگی می کنی و مثلا به روز هستی، چقدر حلال و حروم رو رعایت می کنی؟

حالا همون که به من سرکوفت می زد از دهه 60 بیام بیرون، پس از اختلاسی عظیم و باورنکردنی، رفت و به آمریکا پناهنده شد و اون جا داره نمازش رو به افق واشنگتن می خونه!)
***
لکم دینکم و لِیَ دین!
دین شما مال خودتون، دین من مال خودم!
من در دهه 60 شمسی گیر نکردم.
من در سال 61 قمری وسط کربلا گیر کردم وقتی در سه راه مرگ شلمچه رفقام سوختند.
من در عاشورای حسینی گیر کردم وقتی مصطفی توی بغلم جون داد.
من ...
راحتتون کنم:
من در 1400 سال پیش گیر کردم.

دهه 60 و اهلش، نه به من دروغ می گویند، نه کلاه سرم می گذارند، نه ریا می کنند، نه می فهمند بهره و ربا و اسکونت و اختلاس یعنی چی!
اونایی که توی بهشت زهرا (س) خوابیدن، به هیچ وجه منو به گناه دعوت نمی کنند! اصلا یادشون از گناه دورم می کنه.
ولی چشمم که به رفیق همرزم زمان جنگم که امروزی شده می افته، صیغه بازی و حرام و فساد و اختلاس و دروغ و بوی لجنش حالم رو به هم می زنه!

شما رو به خدا این قدر زورگو نباشید.
بگذارید یکی که حداقل دنیایش را باخته، آخرتش را به دنیای شما نبازد!
شما در دهه خود حال کنید، در برج عاج در شمال شهر خانه های میلیاردی بخرید، با نسوان متنوع و متعدد خود خوش بگذرانید و آقازاده هایتان را بفرستید دیاری که روزی مرگ بر آن می گفتید، شرف و غیرت غربی بیاموزند ...
مرا به حال خودم رها کنید با مادر شهیدی که 3 فرزندش شهید شده اند و هر گاه چشمش به من می افتد، می گوید:
"اگر بچه های من امروز بودند، الان هرکدام برای خودشون دکتر و مهندسی شده بودند؛ زن و کلی بچه داشتند ... عید می اومدن به من سر می زدند.
ولی تو که با بچه های من رفتی، اونا رو جا گذاشتی و خودت برگشتی، اصلا می پرسی حال ما چطوره؟!"


*مشرق
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار